این داستان تقدیم به شما
سلام من شیرینم،۳۶ سالمه ومتاهلم،مدت زیادیه داستانای سکسی رومیخونم برای همین تصمیم گرفتم داستان خودمو بگم براتون…
***
با شوهرم تصمیم گرفتیم دوسه روزی بریم شمال هم ی استراحتی بکنیم وآب وهوایی عوض کنیم،هم ی عقش وحال حسابی بکنیم و بیاییم،اسم شوهرم احسانه ،۳۸ سالشه،جفتمون خیلی هاتیم ،وقتایی هم که میریم شمال داغترم میشیم،توی سکسامون وفانتزیامون احسان خیلی دوست داشت تیپ بزنم ومرداروحشری کنم،خلاصه رسیدیم ویکی دوتا ازویلاهارفتیم نپسندیدیم،یه ویلا ی شیک اونطرف ساحل بود،ی پسره ۲۲/۲۳ ساله صاحبش بود،داشت بانگاهاش منو میخورد،چک وچونه زدیم ومنم لابلاش عشوه میومدم،پسره بدبخت خونه شبی دویست تومن رو صدتومن داد به ما ،اومدیم لباس دراوردیم وقرارشد بریم حموم،آبگرمکن خاموش بود،به احسان گفتم لباس بپوشه بره بهش بگه،گفت خودت برو بگو،دلبری کن بیا برام تعریف کن،رفتم شورتمو پام کردم،مانتومو تنم کردم وجلوشو بادست گرفتم که بیشتربپوشونه،رفتم دم درصداش کردم،وقتی منو اونجوری دید هنگ کرده بود،منم کیرشو نگاه میکردم حسابی شلوارش بادکرده بود،اومد راش انداخت منم بیشترکرم میریختم حشریترش کنم،گفتم باشوهرم توی حموم لخت بودیم دیدیم آبگرم نمیشه،بیچاره فشارش زده بود بالا…
دگمه بالای مانتومو بازکرده بودم سینه هام پیدابود،موقع راه رفتن هم تا بالای رونام چاک داشت بدنمم لخت،معلوم بود به بهانه دیدزدن من داره معطل میکنه،خلاصه رفت ورفتم حموم وواسه شوهرم گفتم چجوری پسره رو حشری کردم،خودمم داغ کرده بودم،احسانم بی وقفه توکسم تلمبه میزد ومنم ناله میکردموبراش ازحشری کردن پسره میگفتم،یهو کیرشو ازکسم دراورد وآبشو با فشار پاشید زیرگردنم وروی سینه هام،من اما بازم دلم کیرمیخاست،قرارشد یکم خستگی دربیاریم ،یچیزی بخوریم ،بعدش دوباره پسره رو حشری کنم،یکم حله حوله خوردیم واستراحت کردیم،حوله هامونو دراورده بودیم،ی جوراب شلواری مشکی دارم اونو بدون شورت پام کردم،یه تاپ سکسی هم دارم که پشتش لخته ،جلوشم خیلی بازه،اونم بدون سوتین پوشیدم وروسریمو انداختم سرم،احسان گفت کجا؟گفتم میرم لباسایی که شستم پهن کنم،گفت اینجوری؟با این لباسا؟راس میگفت جوراب شلواریه خیلی نازک بود،قشنگ درسته کس وکون ورونامو نشون میداد،مانتومو تنم کردم دگمه هاشم نبستم ،جلوتنه قشنگ پیدا بود ولی رونام وکونم پوشیده شده بود،رفتم توی حیاط لباسارو آویزون کردم،رفتم یدور دورحیاط بزنم ،گلا ودرختای قشنگی داشت،پسره هم ته حیاط داشت به دوچرخش ورمیرفت ولی همش نگاهش به من بود واندامم،رسیدم نزدیکاش.
اسمشو پرسیدم ایمان بود،مجرد بود،اینجاهم خونه عموشه،همیشه ایمان واسشون اینجارو اجاره میداد،خلاصه تا تونستم اندام نشونش دادم واومدم،احسان دست به کیر پشت پنجره داشت میدید،رسیدم توی خونه بغلم کرد ولب تولب شدیم،سینه هامو میخورد ومنم ازپسره واسش تعریف میکردم،لختم کرد وافتاد بجون کسم ،چنان لیس میزد که بی اختیارناله میکردم و ازپسره براش میگفتم،جفتمون وحشی شده بودیم،شهوت غوغامیکرد،زبونشو میکردتوکسم،میکرد توکونم،سینه هامو میمالید،هرچی التماسش میکردم کیرتوبکن توکسم نمیکرد،میگفت میخام عشق بازی کنم باهات،منم بدجورحشری شده بودم،کیرشو میخوردم،خایه هاشو میخوردم،خلاصه که هرکاری کردم نکرد،گفت بذاریم واسه شب،قرارشد شب حسابی پسره روحشریش کنم. بعدش احسان جرم بده،تاشب لب دریا پسرا تونخم بودن،شبم اومدیم خونه پسره چشم ازم برنمیداشت،بازدوباره جوراب شلواریه روباشورت قرمزتوری پوشیدم با همون تاپه رفتم توحیاط،احسانم برقاروخاموش کردوازگوشه پنجره داشت یواشکی مارومیدید،پسره داشت قورتم میداد،سراغ شوهرموگرفت گفتم خوابه،گفتم میشه ازتوالت توی حیاط استفاده کنم؟منو به سمت دستشویی راهنمایی کرد یقدم پشت سرم بود،معلوم بود داره با کونم ولختیای کمرم حال میکنه،کون تپلم توی جوراب شلواری چنان خودنمایی میکرد که خودمم میدیدم حشری میشدم چه برسه به این پسره،پشت دردستشویی وایساد من رفتم تو،دردستشویی بسته نمیشد،لاش بازبود،جوری بودکه باید پشت به در میشستم،جوراب شلواری وشورتمو کشیدم پایین نشستم ،جیش کردم،جیشم زیادبودوپرصدا،حتم داشتم پسره قشنگ داره میشنوه وازلای درنگاه میکنه،خودمو شستم واومدم بیرون ،دیدم پسره دستش به کیرشه،داره کیرشو میماله.
حسابی داغ شده بودم،بانگاهاش داشت قورتم میداد،پسره گفت ببخشید چقدر خوش اندامید،گفتم خواهش میکنم،نظرلطفته،نوک سینه هام ازروی تاپ خیلی قشنگ ودرشت برجسته شده بود،پسره هم همش نگاش به سینه هام وکسم بود،سراغ شوهرمو گرفت گفتم خوابه،گفت خیلی بی لیاقته که همچین خانومی بغلش نیست،منم خودمو چسبوندم بهش درگوشش با شهوت گفتم توشوهرم میشی؟لبشو یه ماچ کردم زبونمم دورلباش کشیدم،داشت بال درمیاورد،همون گوشه حیاط بغلم کردولب تولب شدیم،بادستاش هی سینه هام وکسم وکونمو میمالید،منم کیرشو گرفته بودم ازروی شلوارش دستم،کناردیوارچسبوندم،سینه هامو دراورد وشروع کرد به خوردن،وایییی چه میک ولیسی میزد سینه هامو،بایدستشم داشت ازروی جوراب شلواریم کسمو میمالید،ترشحات کسم شورتمو خیس کرده بود،دستشو کرد توی جوراب شلواری وشورتم مستقیم کسمو گرفت دستش،خیسه خیس بود کسم،انگشتشو آروم آروم کرپ توکسم وسینه هامم تو دهنش،آه ونالم دراومده بود،گفتم کیرتو دربیار ،شلواروشورتشو تازانوکشیدپایین،واییییئ چه کیری داشت،درازوکلفت،داغه داغ،سیخه سیخ،بهش گفتم بمالش به کونم آبت بیاد،جورابشلواری وشورتمو تازیرباسنم کشیدم پایین ازپشت کیرشو چسبود به کونم،گفت آبم داره میاد،گفتم بریزش روکونم،یه آب داغه خیلی زیاد روکونم حس کردم ،بادستم آباشو به کونم مالیدم،یه لب حسابی گرفتیم واومدم خونه،شوهرم دل تودلش نبود،میگفت قراربود حشریش کنی،قرارنبود بدی بهش،گفتم ندادم عشقم یکم کیرشو به کونم مالید آبش اومد،مثه وحشیا افتادبجونم…
جوراب شلواریمو تو پام جرش داد تاپمم دراورد افتاد بجونم،کیرشو انداخت توکسم وشروع کرد وحشیانه تلمبه زدن،آه وناله هامون بلند شده بود،من ازلاسیدن پسره میگفتم احسانم وحشیترمیشد ومحکمترمیکرد،واییییی چنان آب داده بودم که چشام داشت سیاهی میرفت،باچندتاضربه محکم آبش اومد وهمشو توکسم خالی کرد،جفتمون بیرمق شده بودیم،نای تکون خوردن نداشتیم،چنددقیقه بعد خودمونو تمیزکردیم ولباس پوشیدیم،من یه دامن کوتاه بدون شورت بایه تاپ پوشیدم،گفتم میخام به پسره بگم کسمو بخوره،احسان گفت زیاده روی نکن دیگه،اما من دلم میخاست کسمو بخوره،ساعت حدود ۱۲شب بود یکم آرایش کردم ورفتم بیرون،پسره هم اومد توحیاط،گفتم رفتم شوهرموبیدارکردم کسمو حال اورد،دوباره خابید،ی جوووون گفت واومدلب تولب شدیم،یجوری که احسان درست صحنه رو ازلای پرده ببینه نشستم جلوی پسره کسم درسته مثه هلوی پوست کنده جلوش بود،گفت بخورم کستو؟منم درازکشیدم وپاهاموبازکردم،پسره پشتش به احسان بود،مثه قحطی زده ها کسمو لیس میزد،میک میزد،زبون توش میکرد،منم آه وناله میکردم،یکم پاهامو اوردبالاتر سوراخ کونمم لیس میزد،زبونشو توکونم میکرد،داشتم میمردم،گفتم حالا بذارمن کیرتو بخورم..
شلواروشورتشو کشیدپایین وایستادجلوم منم نشستم وکیرشو خوردم یکم که خوردم گفت آبم داره میاد،منم سینه هاموازتاپم دراوردم وگفتم آبتوبریز روسینه هام ،باچنتا میک کیرشو ازدهنم کشیدبیرون وسرکیرشو روسینه هام گذاشت وبا دستش کیرشو مالیدوهمه آبشو روی سینه هام خالی کرد،خیلی بیحال شده بودم،گفتم من خیلی خسته ام،خوابم میاد،برم یذره بخابم،پسره با التماس میگفت نرو ،بذارحال کنم امشب،میگفت امشب ی شب رویایی بوده براش،میگفت فکرمیکنم دارم خواب میبینم،ازجیبش یقرص دراورد دادبهم،گفت اینوبخور،برو لباس بیرون رفتن بپوش ،ازدرحیاط بیا بیرون،حیاط بغلی هم مال اینا بود،گفت اونجا منتظرتم،گفت به شوهرت اگه بیدارشد بگو میخام برم یکم پیاده روی،گفتم قول نمیدم زودبیام،اگه شوهرم گذاشت میام اگرنه فردا میبینمت،وقتی اومدم احسان خوابش گرفته بود،بادیدن ما ازپشت پنجره آبش اومده بود،بیحاله بیحال شده بود،میگفت بچه مردمو کشتی،طوری وانمود کردم که انگارخودم هنوزمیخام،واقعا میخاستم،خیلی تحریک شده بودم،به احسان گفتم میای بریم پیاده روی؟گفت نه بابا حالشو ندارم،گفتم پس من خودم میرم ی دورکی میزنم ومیام،گفت این موقع شب؟گفتم خیابونا شلوغ پلوغه،مثه ساعت ۸تهرانه،گفت مراقب خودت باش،خیلی هم سکسی نباش،گفتم باشه،رفتم حموم یلیف بدنمو زدم وبعدش لوسیون بدن زدم ویکم آرایش کردم،ی لگ مشکی روی شورت لامبادای مشکیم پوشیدم وی تاپ معمولی هم پوشیدم،مانتومو تنم کردم،ی شال مشکی هم سرم کردم اومدم بیرون،رفتم همونجایی که پسره گفته بود،دربازبود..
رفتم تو پسره اشاره کرد ازکناردیواربروپشت خونه،رفتم ،یه حیار بود،دورتادورش دیواربود ،یطرفش بازبود ازهمین مسیری که اومدم،ی فرش انداختخ بود وپتو ومتکا وقلیونو…….حسابی مجهز بود،وقتی رسید خوش آمدگفت وبغلم کردولب تولب شدیم،یکم ازروی مانتوکس وکون وسینه هامو مالید،گفت دلم میخاد امشب منو کامل کنی وی سیگاری باهم بکشیم،بعدش هرچی توبگی،گفتم من ازسیگاری خوشم نمیاد،گفت دوسه تا دود بگیر ،الباقیشو خودم میکشم،همین که باطعم لبای تو سیگاری بکشم کلیه،نخاستم دلشو بشکنم،گفتم باشه،ی سیگاری روشن کرددوسه تا پک زد همه دوداشو به من فوت میکرد،میگفت نفس بکش توش،بعدش دادبه من منم دوسه تاپک زدم ولی نتونستم قورت بدم،دادم بهش تاتهشو کشید وفوت کردبه من،بعدازچند دقیقه دیدم سبک شدم،یکمی هم سرم گیج میرفت،پسره هم داشت مانتومو ازتنم درمیاورد،از دود سیگاریه نشعه شده بودم،قرصه هم اثرکرده بود ،بین خواب وبیداری بودم،ولی هشیاربودم،یکم لب بازی کردیم که حس کردم خیلی خیلی حشری ام،با اونهمه سکس کندساعت قبل،مثه گشنه هابودم،چنان لباشو میخوردم که داشت بلندبلند آخ واوخ میکرد،دستشو گرفتم بردم گذاشتم روکسم وگفتم بمال،اونم میمالید ومنم لباشو تیکه پاره میکردم،زیونمو تودهنش میچرخوندم وهلاکش میکردم،پسره گفت اجازه میدی لختت کنم؟گفتم براچی؟گفت میخام با لختت یه سیگاری دیگه بکشم تکمیل شه شبم،گفتم باشه ویکی یکی لباسامودراورد وشورتمم دراورد وافتادبجون کسم،چنان با ولع میخورد که آبم اومد،سیگاریشو روشن کردوی پک میزد دودشو فوت میکرد به من بعدش میرفت کسمو یه لیس میزد،ازم خاست قنبل کنم،داگی قنبل کردم،کس تپلم اززیرکون درشتم قلمبه زده بود بیرون اینم افتاده بود با زبونش بجون کونم…
شهوت منم چندبرابرشده بود،ازش خواستم لخت شه کیرشو بخورم،سریع لخت شدبا کیر کلفت سیخ شده جلو ایستاد،منم مثه گشنه ها حمله کردم به کیرش وکیرشوازبالا تاپایین لیس میزدم ومیک میزدم وخایه هاشو میکردم دهنم فشارمیدادم ،دلم میخاست این کیرتوکسم باشه،کسمو پرکنه،منو خابوندوامومد وسط پام نشست وکیرشو با دستش میمالید به چوچولم،واییییی چقد داغ وکلفت وسفت بود،داشت میمالید به چوچولم که یهو آبش اومدوریخت روی کسم،کیرش نیم خاب شده بودوکس منم کیرمیخاست شدید،گفتم خیلی بدی،چرانکردی توکسم؟معذرت خواهی کرد وگفت ازبس باحالی آبم زودمیاد،خودمو پاک کردم ولباسامو پوشیدم ،یکم لب بازی کردیم ومن اومدم،دیدم احسان خوابه،کیرمیخاستم،داشتم هلاک میشدم،چندبارصداش کردم با هرزبونی گفتم نکردمنو،ینی حالشو نداشت،گفت برو کستو بمال فردا میکنمت،لخت شدم کسمو میمالیدم،که بفکر پسره افتادم،رفتم توحیاط دیدم اونجاست،تعجب کرد که لختم،گفتم حشری ام ،میخام جلوت کسمو بمالم ارضا شم،ازش خواستم وقتی دارم کسمو میمالم سینه هامو بخوره ،کسمو بخوره،اونم انجام میداد،کوشه حیاط روی سنگا درازکشیده بودم وکسمو میمالیدم اینم نوبتی سینه ها وکسمو میخورد برام وایییی آهسته آهسته آه واوه میکردم وهن وهن تا حس کردم دارم به اوج میرسم،وایییییی دستش رودستم بود داشتیم دوتاییی کسمو میمالیدیم،سینه هامم یکی یکی میک میزد که با چندتا تکون وبالا پایین شدن ارضا شدم…
واییییی هلاک شده بودم،چنتالب گرفتیم واومدم خونه،احسان خواب بود،همونجوری لخت رفتم بغلش خوابیدم،وخوابم برد،صبح حس کردم یکی داره کسمو لیس میزنه،چشاموبازکردم دیدم احسانه،میگفت تاصبح توی خواب کیرکیر میگفتی،براش تعریف کردم رفتم جلو پسره کسمو مالیدم،داغ شده بود،هی میگفت نکردت؟میگفتم نه بابا،کیرشو که مالیدم آبش اومد،احسانم وحشیانه توکسم تلمبه میزد،آبش اومدوهمشو توکسم خالی کرد،باقیشم بعدا میگم براتون.
مرسی که خوندید
نوشته: شیرین
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید