این داستان تقدیم به شما

سلام.
من سارا هستم،الان ٢٠سالمه،خيلى سكسى و هاتم بطورى كه از پنجم دبستان سينه ها و كونم بزرگ شدن و دوست داشتم بدم،چند بار پسراى همسايه تو پاركينگ كس و كونم و ماليده بودن يا كيرشونو لايه پام گذاشته بودن اما دلم سكسه كامل ميخواست،١٥سالم كه بود با يه پسر ٢٦ساله دوست بودم،اونم خيلى سكسى بود از روز اول سكس چت ميكرديم باهم.
 
بعد يك هفته از دوستيمون،مامان بابام تصميم گرفتن برن كرمان عروسى منم كه امتحانام بود بايد تنها ميموندم،تا فهميدم به ذهنم رسيد كه به بى افم بگم بياد خونمون،خلاصه كه مامان بابام رفتن و اونم از خدا خواسته اومد،منم يه پيرهن تنگ و كوتاه پشيدم كه كون گندم معلوم شه،وقتى رسيد بالا دم در شروع كرد به لب گرفتن،اومد تو براش آبميوه درست كردم اما اون لذ ميگرفت و كونمو ميماليد،آبميورو ميريخت رو گردنم ميليسيد،منم بردمش تو اتاق و دروبستم اونم افتاد روم و لختم كرد به جز شرتم سينه هامو ميليسيد كسم دل دل ميزد ميخواست اززير شرت دراد و كير بره توش،شرطمو دراوارد و شروع كرد به ليسيدن كسم،منم حسابى حشرى شده بودم…

 
بعد چند دقيقه هلش دادم و رفتم روش و لباساو دراواردم كيرشو از رو شرت ميماليدم وقتى حسابى شق شد درش آوردم و ساك زدم كيرشو تخماشو حابى ليسيدم اونم پرتم كرد رو تختو افتاد روم پاهامو داد بالا كيرشو كرد تر كسم،فهميدم پردم حلقويه چون خون نيومد،خيلى حسه خوبى بود كيرش تو كسم آهم هوا شده بود اونم تا ته كرده بود تو حسابى درد داشت و حال ميداد اونم از تنگيه كسم خوشش اومده بود چند بار جابجام كرد ر تلمبه زد تا آبش داشت ميومد كه كيرشو دراورد كرد دهنم و همه آبشو خوردم اون شب تا صبح ٨بار سكس كرديم…
 
 

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *