این داستان تقدیم به شما
سلام سعیدم 22 ساله. یه خواهر به نام غزاله دارم ولی از بچگی غزل صداش می کردیم 24 سالشه منم 2 سال ازش کوچیکترم ماجرا برمیگرده به 3 سال پیش که 19 سالش بود اما قبل از هر چیز اینو بگم که اون از همون بچگی زمینه خراب شدن رو داشت؛ همیشه پسرای فامیل و همسایه در حال ور رفتن باهاش بودند و به دلیل بی خیالیای خانواده نسبت به بعضی چیزا بدترم شد. چیزای زیادی از اون قدیما هست که بگم یکی از بدترین چیزایی که اتفاق افتاد و هنوزم یادش میفتم حس دلسوزی و شهوت همزمان دارم. 6 سال پیش غزاله 16 سال داشت قد بلند موهاشم همیشه رنگ میکرد، پوست سفیدی داشت و بدن فوق العاده ظریف و پاهای خوش تراش. سینهها معمولی، چیزی که خیلی جذابش میکرد صورت خوشگل و کون پر و طاقچهای و کردنیش بود. جز اولین دخترای فامیل بود که ابروهاشو ور میداشت همه آرزوی کردنشو داشتن. حتی خودم که داداشش بود اولین دختر خوشگلی بود که همیشه جلو چشمم بود و تو کفش بودم. یه روز خونه خاله بزرگم اینا مهمونی بودیم همه مشغول بودن یکی غذا میپخت یکی ظرف میشست یکی سبزی پاک میکرد منم داشتم با بچه ها تو کوچه با یه توپ پنچر نابود فوتبال بازی می کردیم .
غزالهام از همون اول دور و بر عباس (پسر همسایه خاله مادرم که یه 22 23 سالی داشت) میچرخید یه کم دربارش توضیح بدم تا بیشتر باهاش آشنا بشید عباس تازه از سربازی اومده بود همیشه در حال کفتر بازی بود یه آدم کس کش سیاه که همشم موهاشم ژل میزد و با همه هم گرم میگرفت؛ جوریم بود که همه بزرگا بهش اعتماد داشتن که من تعجب میکردم. از هیچ کسم نمیگذشت. هر کدوم از فامیلای مادرم که میرفتن تو محلشون و خودشون یکم میخاریدن رو کرده بود. خوب بریم به روز مهمونی. اون روز بعد تموم شدن فوتبال رفتم خونه و دیدم خواهرم نیست. تو دلم گفتم صد در صد رفته کفترای عباس رو ببینه رفتم ناهارو جلو جلو خوردم مادرم هم بهم میگفت برو غزاله رو صدا بزن فکر کنم رفته خونه مریم اینا باز (مریم خواهر عباس) منم رفتم دم خونشون مریم اومد دم در گفتم غزاله این جاست؟؟ گفت نه نیومده اینجا رفتم خونه خاله به مادرم گفتم اونم گفت حتما رفته خونه. یه 1 ساعتی گذشت. رفتم تو کوچه بازی بعد از چند دیقه سعید رفیقم کشید زیر توپ رفت بالا پشت بوم منم رفتم بیارمش رفتم تو راه پله دیدم در پشتی بوم بازه. رفتم توپ رو اندختم تو کوچه که بچهها ساکت بشن و بازی کنن. منم اومدم برم پایین که صدای کفتر عباس از بالای پشت بومشون اومد رفتم طرف لونه کفترا که دیدم صدای ناله داره میاد. رفتم جلوتر پشت کولر آبی قایم شدم و سرمو آوردم جلو. صحنه تکون دهنده و باور نکردنی دیدم که باورم نمیشد. عباس با 2تا از دوستاش و غزاله هم لخت لخت خوابیده بینشون. اون وقت که من رسیدم اون یکیم اسمش رضا بود و فکر کنم سرباز بود چون کچل بود به نظرم تازه رسیده بودن هنوز با غزاله کاری نکرده بودن. غزاله به شکم خوابیده بود و دوست عباس علی هم که از ارازلای محل بود کیرشو داشت به زور میکرد تو دهن غزاله. از بس کس به اون مرتبی و خوبی تا حالا از نزدیک ندیده بودن ناله میکرد و به عباس گفت این مالو از کجا قاپ رفتی، خیلی خوبه کسکش، اسمش غزاله بود؟؟ اسمشم بهش میاد جنده خانم… جووون بخور دختر و همینجوری عین این ندیدهها آه و ناله میکرد… واقعنم حق داشت…
عباس هم داشت با دستمال کون غزاله رو پاک میکرد به اون یکی میگفت اگه بدونی چه کونی داره این دختر؛ از 2 ساعت پیش تا حالا 3 بار آبمو آورده. کمم نمیاره اولش یکم ناز میکرد فقط، هر چی بگی تلمبه میخوره. رضا به عباس گفت اینو که گاییدی کونش بازه بازه زود باش این کثافتا رو از روش پاک کن. بعدش عباسم خوب کون و کمر غزاله رو که پر آب منیهای خودش بود پاک کرد. غزاله نمیدونم چرا حرفی نمیزد و فقط مثل بردهها کارشو انجام میداد. کون خوشگل و طاقچهایش بالا بود. رفیق عباس که خیلی شهوتی بود داشت از خماری میمرد کیرشو تنظیم کرد و محکمممم کرد تو کون غزاله. غزاله خواست جیغ بکشه اما کیر علی که داشت تو دهنش تلنبه میزد نذاشت. به زور یه صدای کوچیک تونست در بیاره و شروع کرد عقب جلو کردن. اینقد عباس قبل از اینا کرده بودش که فکر کنم اینا دیگه آنچنان فشاری به غزاله نمیاورد. رضا داشت کم کم روش میخوابید. بعد یه چند دقیقه کون غزاله رو دو دستی گرفت و با شدت تلنبه میزد اون یکیم که غزاله داشت براش ساک میزد و خیلیم بددهن بود و همش به غزاله فحشای زشت و رکیک میداد به رضا گفت بسته دیگه بده من بگامش. رضا اینقد محکم و شدید تلمبه میزد که نتونست تحمل کنه و با نعره ولو شد رو غزاله. غزاله هم دو سه تا جیغ بلند کشید تا این کسکش آبش اومد.کسکشا بساطم داشتن و هی میرفتن دسشویی و تمیز میکردن که دوباره غزاله براشون بخوره و زیرشون بخوابه. دروغ چرا خودمم راست کرده بودم و آبم سرازیر شده بود. کاری هم از دستم برنمیومد. عباس بهشون گفت زود باشین الان 3 ساعته اینجاست الان دارن دنبالش میگردن. علی هم بهش گفت به تخمم من هنوز نکردمش اینم دیگه گیرت نمیاد بذار خوب بگام این جنده لاشی رو. تو کوچه که رد میشه منو جز آدم حساب نمیکنه الان این سگ داره زیر من میده جنده لاشی خانوم اوووف آآآه …. و همیجوری کرد تو کون غزاله که دیگه غار شده بود…بعد از چن دیقه بلندش کرد و غزاله رو جلو دیوار نگه داشت و گفت میخوام دس به دیوار بکنمت جنده. همیجور داشت صورت غزاله رو میخورد و فحشش میداد با یه تقه محکمممم تا خایه کرد تو کون غزاله که پاهای غزاله سست شد از شدت فشار و شایدم لذت، یه جیغ کشید و اون کسکشم با کمر سفتش عقب جلو کردن رو تو کون خواهرم ادامه داد.
غزاله قوس کمرشو کامل داده بود تو. بدن سفید و عرق کردش با اون صدای نازش که آه سکسی میکشید کنار اون جونور اینقد حشریم کرد که نزدیک بود آبم بیاد. عباس و رضا که ولو شده بودن و فقط داشتن نگاه میکردن. علی بازم دست بردار نبود و یه تقه محکم دیگه زد تو کون غزاله که غزاله قرمز شد یه جیغ بلند کشید. علی موهاشو کشید و گفت دختر اینجوری فایده نداره باید بیشتر جرت بدم..بیا بشین رو کیرم میخوام ببرمت تو فضا. خودش خوابید بعد غزاله کونشو گذاشت رو کیرش که تا دسته جا شد. علی دستاشو آورد جلو پاهای غزاله رو کامل برد عقب و دور سر و پاهای غزاله حلقه کرد. باورم نمیشد بتونه این مدلی غزاله رو بکنه. شروع کرد به بالا پایین کردن با سرعت خیلی بالا و نعرههای وحشیانهای که میکشید و جر خوردن غزاله که دیگه بلند بلند جیغ میکشید. بالاخره آبش اومد که عباس گفت علی بدجور گاییدیش، میخوام سالم تحویلش بدم این دخترو. علی با ناله گفت وای اگه بدونی چه کونی داره این دختر.. هیچ جندهای تا حالا اینجوری آبمو نیاورده. غزاله اصلا حرف نمیزد و فقط صدای آه و نالههاش اونجا پیچیده بود. هر وقت رفیقای عباس کیرشون خشک میشد یه ساک براشون میزد سعی میکرد خوب بخوره تا اونام راضی باشن زودتر آبشون بیاد و ولش کنن. یکم که گذشت دوباره رضا و علی سیاه نوبتی غزاله رو از کون میکردند. رضا با خنده به عباس گفت شانس آورده مسعود سیاه نیستش وگرنه جر میخورد این دختره. عباسم گفت آره امروز نتونست بیاد رفته پیش زیدش و سهتایی بلند خندیدن. غزاله هم انگار یجوری بود هم نمیخواست اونجا باشه هم باهاشون همکاری میکرد و عین پورن استارا بهشون میداد و آه و نالههای سکسی میکرد. این آخری دیگه کیراشونو تا ته میکردند تو کونش و همش از کون و هیکل غزاله تعریف میکردن. عباس هم داشت باکیرش ور میرفت که یه دفعه بلند شد و رفت طرف غزاله.
رضا که داشت عین وحشیا کیرشو میکرد تو دهن غزاله رو زد کنار و کیرشو محکم کرد تو دهن غزاله گفت بخور خوشگل خانم آبم داره میاد حیف و میلش نکن. غزاله هم فکر کنم از آب خوردن حالش به هم میخورد سرشو کشید کنار و نذاشت. عباسم سرشو به زور گرفت کیرشو چپوند تو دهنش گفت بخور لاشی اگه یه قطرش ریخت بیرون دندوناتو میشکنم. غزاله هم ناچار در حالی که علی وحشیانه تو کونش تلنبه میزد ناله و زاری میکرد و کیر عباس رو با سرعت میخورد. عباسم بعد چند لحظه آبش پاشید تو دهن غزاله. انقدر آبش زیاد بود که از گوشه لب غزاله زد بیرون. بیچارد 4 5 بار قورت داد تا تموم شد. به گمونم عباس از صحنه 2 نفر گاییدن غزاله خیلی تحریک شده بود که اینجوری رفت و سمتش و آبشو ریخت تو دهن خواهر بیچارم. من که داداشش بودم 2 بار تو این مدت آبم اومده بود. شلوارم خیس خیس بود. رضا و علی سیاه هم 2-3 بار آبشون اومده بود دیگه واسه غزاله نا نمونده بود از بس کرده بودنش. این عباس کسکش بهشون گفت آباشونو نگه دارن بپاشن تو صورت غزاله. همین که روبروش وایسادن و شروع کردن جق زدن که بپاشن تو صورت خواهر خوشگلم؛ دیدم که کارشون داره تموم میشه سینه خیز از پشت کولر رفتم رو پشت بوم خونه خالمینا و در رفتم. رفتم تو خونه دیدم مادرم رفته خونه. منم با واحد و تاکسی رسیدم خونه دلم واسه غزاله میسوخت که کاری واسش نکردم حتی یه لحظه هم از فکرش بیرون نمیومدم؛ ساعت 6.30 اینا بود که #مادرم که رفته بود #نون بگیره اومد خونه و گفت #خواهرت کجاست چرا نیومده؟ منم که میخواستم واسش #شر نشه گفتم با مریمه. بعد یه #ساعت #زنگ #خونه خورد و رفتم آیفونو دیدم که غزاله ست. من زود باز کردم و رفتم پشت #پنجره #انگار یکی هم #پهلوش بود آره درست میدیدم #عباس بود. غزاله رفت #طرفش گفت برو #گمشو دیگه خیلی پستی … عباسم رفت به زور بغلش کرد و گفت بازم بیایا….
نوشته: مسعود ده نمکی
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید