این داستان تقدیم به شما

سلام
سعی میکنم زیاد طولانی نشه ولی با جزئیات بگم
اسمم مریمه چهل و سه سالمه صورتم قشنگه ولی عملی و دماغ سرا بالا و اینا نیست طبیعی و وزنم حدود پنجاد کیلو میشه و در کل دوست داشتی به نظر میام. دو سال پیش تو یه تصادف شوهرمو از دست دادم و تنها شدم چند ماهی دختر و دامادم اومدم پیشم که کم کم حالم بهتر شد و تقریبا باهاش کنار اومدم وقتی دخترم رفت و دوباره تنها شدم کمی بهم سخت گذشت ولی به هر حال دوباره برگشتم به زندگی…
یک سال شد تا دوباره خودمو پیدا کردم و به کارهای شرکت سر و سامان دادم و جای حسین شوهرمو پر کردم.
 
تو این مدت میل جنسیم خاموش شده بود ولی دوباره داشت برمیگشت گاهی شبا تنهایی تو تخت خاطره سکسامونو مرور میکردم و وقتی داغ میشدم خودمو میمالیدم تا ارضا بشم یا بعضی وقتا با دیلدو ویبره دار خودمو خالی میکردم گاهی هم پورن میدیدم یا اینجا میچرخیدم و با عکس و فیلم یا داستان خودمو سرگرم میکردم و آخرش دوباره دیلدو .
این اتفاقا تا شهریور امسال ادامه داشت درست تا تولد چهل سالگیم دخترم و دامادم غافلگیرم کردن و تو خونم یه تولد کوچیک واسم گرفتن تا آخر شب خوش بودیم ولی وقتی خواستن برن اجازه ندادم و گفتن برن اتاق خودشون بخوابن چون مست بودن و نمیخواستم دوباره با یه تصادف دیگه عزادار بشم خلاصه خوابیدن و منم رفتم اتاقم بیدار بودم و توی گوشی میچرخیدم که متوجه شدم پریا و امید سکس میکنن فقط گوش میدادم و داغ کرده بودم چیزی هم تو اتاق نبود و نمیتونستم از اتاق بیام بیرون که بفهمن بیدارم یکم خودمو مالیدم بعد یاد دیلدوم افتادم  برداشتمو شروع کردم ارضا شدم ولی دلم کیر میخواست هنوز تشنه بودم دلم میخواست یه مرد بغلم کنه و حسابی تو کسم تلمبه بزنه دلم سکس واقعی میخواست نه خود ارضایی.
 
صبح پریا و امیر بعد از صبحانه رفتن و من دوباره فکر دیشب اومد توی سرم گفتم میرم دوش میگیرم و خودمو خالی میکنم خوب میشم ولی وقتی از حمام اومدم بیرون با این که ارضا شده بودم بیشتر دلم یه سکس واقعی میخواست چند ساعت تو خونه تنها بودم و داشتم دیوونه میشدم تا دیگه آخرش شهوت کار خودشو کرد تصمیم گرفتم برم به میدانی مرکز شهره و کارگرها دورش جمع میشن یک نفرو بیارم و با ترفندهای زنانه کاری کنم خودش پا پیش بذاره پس لباس پوشیدم و راهی شدم با میدان که رسیدم یک دور کامل زدم که بهترین مورد انتخاب کنم که پسر جوانی که اتفاقا تنها ایستاده بود توجهمو جلب کرد دوباره دور زدم و جلوش نگه داشتم و گفتم سوار شو وقتی سوار شد باقی کارگرها اومدن سمت ماشین که من حرکت کردم تو مسیر کمی حرف زدیم و بیشتر من سوال میپرسیدم و اون جواب میداد مثلا فهمیدم اسمش حامد ۲۷ سالشه با مادر و پدر بازنشستش زندگی میکنه و دانشگاه رفته ولی چون پارتی نداره مجبوره کارگری کنه منم کمی از خودم واسش گفتم مثلا از دست دادن شوهرم که تسلیت گفت فقط یک سوال ازم پرسید گفت باید چکار کنم منم گفتم یه باغچه کوچیک دارم باید حسابی بیل بزنی بلاخره رسیدیم و ماشینو بردم تو حیاط به باغچه اشاره کرد و گفت همین؟؟گفتم نه بیا بریم بالا رفتیم تو خونه بهش گفتم بشین من الان میام رفتم اتاقم لباسامو عوض کردم و فقط یک تاپ و دامن پوشیدم بدون لباس زیر که قشنگ نوک سینه هام پیدا بود از زیرش از اتاقم اومدم بیرون و به حامد گفتم چیزی میخوری واست بیارم که وقتی منو دید دستو پاشو گم کرد گفت نه ممنون و سرشو انداخت زمین از این حرکتش فهمیدم باید خودم پیش قدم بشم

 
رفتم جلوش نشستم و گفتم عجله ای نیست من باغچم کوچیکه فوق فوقش بیل زدنش یک ساعت کار داره ولی حقوقتو کامل میدم گفت ممنون هر وقت خواستین شروع کنم تمام مدت نگاهش به زمین بود که بهش گفتم بیل داری؟؟ با تعجب نگاهم کرد و گفت نه مگه خودتون ندارین؟؟گفتم نه من بهم میخوره بیل داشته باشم ؟؟ گفت همونجا که سوار شدم دیدین بیل ندارم حالا چکار کنیم ؟؟گفتم نمیدونم خودت باید یه کاریش بکنی باغچه رو نشونت بدم؟؟ گفت آره منم لای پاهامو باز کردم و کمی دامنمو دادم بالا که قشگ کسمو ببینه و گفقم اینه بلدی چکارش کنی؟؟ اولش خجالت کشید ولی دوباره نگاهم گرد و این بار میشد شهوتو تو نگاهش دید بهم گفت حواسم نبود بیل تو شلوارم قایم کردم و باهم خندیدیم رفتم بغلش نشستم و دستمو گذاشتم رو کیرش گفتم همینه؟؟ گفت اره یکم کوچیکه ولی واسه باغچه شما خوبه درش آوردم هنوز کامل شق نشده بود ولی بزرگ و کلفت بود بهش گفتم عالیه همینه که میخواستم رفتم از اتاق اسپری و کاندوم تاخیری آوردم زدم بهش و بعدش همه لباساشو در آوردم و لخت مادر زاد بردمش اتاقم خوابوندمش روی تخت اول میخواستم واسش بخورم ولی پشیمون شدم و یک راست نشستم رو کیرش وای بعد از دوسال یه کیر بزرگ و درست حسابی کسمو پر کرده بود چند ثانیه نشستم و بعد خودم تکون میدادم چند دقیقه این پوزیشن بودم که خسته شدم خوابیدم روی تخت پاهامو دادم بالا و گفتم تو قراره بیل بزنی یا من ؟
حامدم اومد روم و یکم کیرشو مالید لای کسم و فرو کرد توش بعدم بغلم کرد و تلمبه میزد رو ابرا بودم و داشتم ارضا میشدم پاهام قفل شد دور کمر حامد و با چند تا لرزش عمیق ارضا شدم حامد هم یکم دیگه کرد و افتاد روم و همه آبشو تو کاندوم خالی کرد چند دقیقه تو بغل همدیگه خوابیدیم یکم سینه هامو مالید و لب گرفتیم و ازم تشکر کرد و گفت عالی بود منم گفتم اره خیلی حال داد پاشدم از کیفم هفت تا تراول صدی بدم بهش که نگرفت و گفت پول نمیگیرم گفتم اومدی کار کردی گفت نه سکس واسه لذت بردنه اگه پول بگیرم احساس بدی دارم که واقعا از حرفش خوشم اومد بعد گفت تو هم خیلی خود خواهی گفتم چرا گفت نمیگی شاید من دوستدارم یکم اون ممه هارو بخورم یا مثلا قبل سکس قشنگ بغلت کنم و بمالمت ؟؟

 
گفتم من خیلی وقت بود سکس نداشتم و فقط میخواستم بدم گفت خب الان که تازه سکس کردی بیا بریم حمام هم باهم دوش بگیریم هم ممه بخورم قبول کردم و رفتیم حمام زیر دوش یکم بدنمو بوسید و افتاد به جون ممه ها یک ربعی میخورد و یک دستشم لای پاهام بود و میمالید بعد خوابوندم کف حمام و شروع به خوردن کسم کرد که دوباره ارضا شدم و پاهام دور سرش قفل شده بود و همچنان میخورد تا پاهامو برداشتم اونم پاشد پاهامو داد بالا و گذاشت تو کسم چند دقیقه کرد پاشد و گفت داگی شو منم داگی شدم و دوباره کرد تو و همزمان از زیر داشت کسمو میمالید که من بازم داشتم ارضا میشدم که سرعتشو برد بالا و من ارضا شدم و خودشم کشید بیرون و ریخت روی کمرم

 
پاشدیم دوش گرفتیم با حوله اومدیم بیرون و یک راست زوی تخت توبغل همدیگه خوابیدیم یکی دو ساعت بعد بیدار شدم و با تکون خوردنم حامد هم بیدار شد بغلم کرد و لبمو بوسید و دوباره تشکر کرد و گفت امروز از بهترین روزامه منم گفتم منم همینطور اومدیم بیرون ساعت تقریبا دو بود و نهار نخورده بودیم که زنگ زدم سفارش دادم نهار که خوردیم حامد دوباره اومد نشست بغلم و دستشو گذاشت رو کسم بهش گفتم مگه هنوز میخوای گفت من همیشه میخوام گفتم دوبار کردی گفت خب مگه چی میشه بازم بکنم گفتم میتونی گفت اره فوقش اگه نتونستم خودت بشین روش دوباره رفتیم اتاق خواب و سکس کردیم که من تعجب کردم چجوری تو چند ساعت سه بار بکنه و منو چند بار ارضا کنه آخر سکس تو بغل هم افتادیم و لب میخوردیم و اون باسنمو میمالید و به خودش فشار میداد منم غرق لذت از سکس های پی در پی با یه پسر جوان که احساس کردم باز داره کیرش شق میشه پاشدم لباس پوشیدم گفتم بیا بیرون حامد اومد گفتم بسه دیگه لباس بپوش ببرمت گفت کار اشتباهی کردم گفتم نه خیلی هم عالی بود گفت پس چرا داری بیرونم میکنی گفتم چون واسه هردومون بسه و زیاده روی خوب نیست پاشد لبس پوشید و سوار شدیم بریم تو راه شمارشو گرفتم و گفتم نمیخوام مزاحم کارت بشم ولی بعد کار اگه خواستی زنگ بزن بیا خستگیتو در کن اونم انگار دنیارو بهش دادن…
 
تقریبا هر شب پیشمه و وقتایی که پریودم میزاره لای کونم یا سینه هام بقیه روزا هم حسابی میکنه و دو سه بار ارضا میشم حتی با خوردن و ماساژم ارضام میکنه و منم با این که دوست نداشتم الان واسش میخورم خلاصه این چند ماه مسیر زندگی جنسیم تغییر کرد و حتی از ازدواج اولم هم بهتر شده.
 
نوشته: مریم کلنگ

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *