این داستان تقدیم به شما
سلام دوستان.من امیرم ۳۹ساله.
ازبچگی توپارک خفتم کردن ۳نفر به زور تودستشویی کردنم. ولی نفر دومشون که داشت منومیکرد فوق العاده بود خداوکیل. کیرش کلفت وبزرگ بود. ولی اصلن درد نمیگرفت وقتی میکردش توکونم. از لای پام نگاه کیرش میکردم .کیره خودم که خیلی کوچیک بود اونموقع راست کرده بود و میثم که داشت میکردم. دست انداخت دید راست کردم. گفت خوشت میاد میکنمت نه؟راستشو بگو وگرنه میزنمت چاقال. گفتم به کسی نگو اقا میثم توروخدا .واسه شما رو اره حس خوب گرفتم .بعدش که داشت میکرد وسطاش آب من اومد و اون فهمید.گفت جون. آبتو اوردم.عشق کن با اون دودولت.
بعد اون نفرسوم اومد ودیگه کونم باز باز بود.سریع آبش اومد و رقتیم.ازاون وقت من شدم چاقال میثم و محمد رفیقش. تا ۳ سال هروقت دوست داشتن میومدن درخونمون. سوت میزدن میرفتم. وسطاش دیگه خودم میرفتم دنبال میثم که بیادبکنه منو. یواش یواش به خیلیها دادم.کونمم خداایش سفید بود و.همه میگفتن.تو از زنها هم بهتر کون میدی.
تاخونمون بردیم شهریار . اونجا دیگه نزدیک ۳۰سالم بود. یکی به نام علی ۵۵ ساله مجرد.پیدا کردم. شدم چاقالش. خیلی بلده کارم هست خدااییش. بهم میگه تو رو بایه زن بزارن برام.خداشاهده تو رو میکنم. چون توعاشقانه میدی بهم و هرکاری هم بخوام نه نمیگی بهم.
چنان لب ازم میگرفت دیوونش میشدم خدااییش.سیبیلم داشت و لب تو لب میشدیم و سفت بغلم میکرد وکیرشو میمالوند بهم.انقد کیرشو دوست داشتم که.یه بار قسمم داد به کیرش که.شورت زنم و بیارم بماله به کیرش.منم شورت وسوتینش و اوردم باکیرش پارش کرد و باسوتینشم آبشو پاک کرد. چندبارم عکس لختی زنمو بردم واسش. ولی هرچی اسرار کرد اونم بکنتش یبار.قبول نکردم. حقیقتا ترسیدم زنم جداشه ازم. وگرنه خودمم دوس داشتم جفتمونو یبار با هم بکنه .الان ۵ ماه علی رو گم کردم و دلم هلاکه برای کیرش…
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید