این داستان تقدیم به شما

سلام من حمید هستم

الان ۳۰ سال دارم و این خاطره مربوط به ۸ سالگیمه…
 
اون موقع ها من یه پسر سبزه بودم با قد بلند اما خودم خبر نداشتم که چه کون گرد و خوشگلی دارم . هم سن های من یادشونه که عشق اینو داشتیم تابستونا بریم تو کوچه خیابون بازی کنیم اما اون موقع بچه های محل بیشترشون ازم بزرگتر بودن و اجازه نمیدادن باهاشون فوتبال بازی کنیم و من و با یکی دیگه از بچه محل ها که تقریباً هم سن بودیم باهم میچرخیدیم.یه روز که اون دوستم نیومد تو کوچه و تنها نشسته بودم کنار جدول داداشش اومد و گفت چرا تنها نشستی؟ منم که دقیقا یادم نیست چی گفتم بعدش گفت فوتبال دوست داری؟ که من گفتم آره واسه همین گفت پس بیا بریم خونمون تا ببینیم وضعیت پاهات چطوره … منم که از خدا بی خبر خیلی زیبا با طناب اقا رفتم تو چاه،رفتیم تو یکی از اتاق ها (اینو بگم که من بچه شمالم و تابستونا به دلیل رطوبت پدر مادرامون میرفتن به ییلاقات تا چند هفته اونجا میموندن ) دلیل خالی بودن خونشون هم همین بود که پدر مادرش بودن ییلاق . گفت شلوارتو در بیار تا پاهاتو ببینم منم درش اوردم و داشت پاهامو نگاه میکرد که یهو شرتمو کشید پایین… گفتم چیکار میکنی گفت هیچی میخوام همه جاتو ببینم ( خدایی اون موقع اطلاعاتمون مثل الان نبود و خیلی ضعیف بود اونم واسه یه بچه ۸ساله پس به ریشم نخندین دیوثا) منم گفتم باشه ولی زودتر ببین میترسم کسی بیاد خونتون …
 
اونم یهو منو خوابوند زمین و کیرشو گذاشت لای پام… مونده بودم داره چیکار میکنه خنگم خدایی اما واقعیت خیلی ترسیده بودم و زورم هم بهش نمیرسید هرچند گرمای کیر پشمالوش لای پاهام عالی بود با ترس گفتم اذیتم نکن گفت باشه فقط صبر کن تا تموم بشه… چند باری لای پاهام و روی کونم مالید تا اینه یه چیز داغ احساس کردم و بلند شد با دستمال کونمو پاک کرد…. ازین قضیه چند سالی گذشت تا اینکه رفتم دوم دبیرستان در روزهایی که تبدیل به یک جقی و البته دختر باز شده بودم با این که خیلی از دختر هارو از کون گاییده بودم اما هیچ چیز به اندازه جق و انگشت کردن تو کون خودم لذت نداشت… بعد چند وقت یاد اولین کون دادنم افتادم با خودم گفتم ضرر نداره یه بار دیگه کسی پشتم بخوابه و بماله بهم رفتم تو نخ یکی از بچه محل های حدود بیست ساله که خیلی هم معروف به دختر بازی بود چندین بار تو محل که میدیدمش بهش سلام میکردمو چند دقیقه باهم حرف میزدیم.یه‌روز بهش گفتم چند تا کبوتر داری گفت خیلی حدود صدتا گفتم میشه ببینمشون گفت الان نه اما فردا صبح بیا که همه هستن سر کار و میخوام بهشون غذا بدم ببینشون.

 
 
فردا صبحش رفتم چند بار زنگ خونشون رو زدم تا بیدار شد گفت برو پشت بوم تا بیام .با یه شلوارک اومد که کیرش زیرش تلو تلو میخورد… ازش میترسیدم که بهش بگم اومد نزدیکم تا یکی از کبوتر هارو نشون بده اروم زدم به کیرش و گفتم چقدر بزرگه.یهو شوکه شد و گفت اره مبخوای ببینی؟ گفتم اره که دست برد تو شلوارش و کیرشو‌در اورد خدای من هیچ وقت فراموش نمی کنم گفتم دست بزنم؟ گفت بزن ارو گرفتم دستم و براش مالیدم پشت کردم بهش خودمو از رو شلوار مالیدم بهش ،گفت چیه خوشت اومد؟منم که تپش قلبم رفته بود رو ۲۰۰ با سرم گفتم اره ، گفت بریم تو اتاق گفتم باشه، رفتیم تو گفت شلوارتو بکش پایین بخواب رو زمین منم که واقعا تنم میلرزید بی قرار بودم تا کیرشو بین لای پام احساس کنم که ناگهان خوابید پشتم و کیرشو با روغن چرب کرد فرو کرد تو کونم از درد داد کشیدم جلو دهنمو گرفت که گریم در اومد انتظار این حرکت بدون مقدمه رو نداشتم . همین جور فشار میداد و من درد میکشیدم که ناگهان ابش اومدو کیرش روون شد تو کونم یکم که کیرش خوابید تو کونم تلمبه میزد… که گفتم تو رو خدا بسه قسم خوردم دوباره میام باز منو بکنه ازم قول گرفت و پشت گردنمو بوسید . منم بلند شدم شلوارمو پوشیدم و سراسر شوک ازونجا خارج شدم به خودم قول دادم گه بخورم دوباره برگردم اونجا که اینجور جرم بده…
 
این قضیه گذشت و گذشت تا اینکه شدم ۲۲ ساله و مغازه زدم و مشغول زندگی شدم همیشه عذاب وجدان داشتم که چرا کون دادم و این مزخرفات همش خودمو سرزنش میکردم… اما این حشر کون دادن بازم اومد سراغم و منم با خیار و چیزهای شبیه کیر خودمو میکردم و جق میزدم اما هیچ چیز کیر واقعی نمیشدهرچند هم خودم فاعل بودم اما هر چند وقت دلم میخواست به کیرم یه حال اساسی بدم. گفتم بگردم تو سایتها جایی هست که رفیق پسر پیدا کنم که خوردم به شهوتناک که یه پست گذاشتم که یه رفیق دوطرفه پیدا کنم با هم حال کنیم و اینجور داستانها که یه رو یکی به خصوصی پیام داد که اگر دنبال پسر خوب هستی من هستم وفلان و چلان … اما روم نمیشد بهش اوکی بدم از طرفی هم دلم واسه کیر لک زده بود. گفتم باشه بیا مغازم تا ببینمت … اومد مغازم و دیدم یه پسر خوشتیپ که لیسانس تربیت بدنی هم داشت اومد تو وقتی دیدمش گفتم تو دوطرفه میزنی؟؟ گفت نه فاعلم… منم تو دلم گفتم یا خدا از بس حول برم داشت فراموش کردم بگم‌خودم هم فاعلم …

 
بگذریم دلم کیر هم میخواست که گفتم برو بالای بالکن مغازم تا من درو ببندم بیام … درو بستم و کرکره رو تا نصف کشیدم پایین رفتم بالا دیدم شلوارشو‌در اورده داره کیرش رو میماله زودی اومدم بغلش و شرو به لب گرفتن کردم بعد لب گرفتن و خوردن سینه های عضلانی اون که حشرم زده بود بالا سرمو حول داد سمت کیرش که یعنی بخور… دلم داشت از دهنم میزد بیرون گفتم نمیشه نخورم ؟ چون تادحالا دهن نگرفتم گفتش اروم اروم بکن دهنت تا خوشت بیاد … اقا گذاشتم دهنمو چه کیری قلمی و تمیزی بود ناکس کاملا شیو‌کرده بود و انصافاً خوشم اومد ازش چند دقیقه کیرشو‌مکیدم و خیلی بهم حال میداد که گفت اگه میشه بخواب بیام پشتت … بازم تپش قلبم رفت رو هزار انگار داشتم میمردم گفتم موقعی که میخوایدبذاری توش گردنمو بخور تا برم تو حس و درد کمتری حس کنم .. اونم با مکیدن گردنم اروم اروم کیرش رو کرد تو‌کونم اولش درد داشت اما چون کیرش صاف و یه دست بود اذیت نشدم و پشت هم تلمبه میزد منم کونمو دادم هوا و کیرمو میمالیدم تند و تند زد و ابش اومد باور کنید فشار ابشو‌تو‌گونم کاملا حس میکردم بعدش گفتم بذار پاهامو بذارم رو شونه هات منو بکن تا اب منم بیاد اونم منو برگردوند و تند و تند شروع کرد به فشار دادن تا اب منم اومد و همون زمان که ابم اومد چون سوراخ کونم سفت و جمع شده بود دوباره کیرش شق شد و دیدم بازم شروع کرد به تلمبه زدن اما این بار خیلی محکم میزدو ناله میکرد سرش رو اورد رو سینم و نوک سینمو میمکید که بعد از چندتا ناله بازم ابش اومد این بار ریخت رو شکمم…

 
شاید باورتون نشه اما بار دوم اینقدر ابش زیاد بود که کل شکممو گرفت… زودی با دستمال خودمونو تمیز کردیم و لباس پوشیدیم… منم با بی ادبی گفتم دیگه نمیخوام ببینمت ( بخاطر خشونت پس از تخلیه که خیلی بعد از تخلیه اخلاقم بد میشه) اون هم متعجب و اینکه داشت به دلش واسه قرار بعد صابون میزد اما دریغ از من که هر چند سال حوس کیر میکنم…
 
دوستان این شرح کامل از سکسهایی بود که با پسرها داشتم و عین واقعیت زندگیمه دلیل نمیشه که اگر کسی باور نکرد فحش و بدو بیراه بگه چون من خانواده دارم و این اتفاق ها تو زندگی هر ادمی میافته پس قضاوت بی‌جا نکنید… و یک نصیحت… شمارو بخدا با بچه های کوچیک این کارارو نکنید بخدا بطور کلی باعث میشه اینده و روحیات اونها جریحه دار بشه چون من این ضربه رو‌خوردم و سالهای سال درگیر این قضایا بودم…
 
 
 
نوشته: کون کونک

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *