داستان سکسی تقدیم به شما
دیگه عادت کرده بود اوایل وقتی زیرم بود و توی کونش محکم تلمبه میزدم دادش میرفت هوا و باعث میشد بقیه نتونن تا تموم شدن کارم راحت بخوابن ولی الان دیگه با صدای دورگه اش از ته دل آه میکشید . بیشتر از لذت و کمتر از درد. یادمه روزی که اومد. واسش ۲ سال بریده بودن. پسر سفید با موهای خرمایی. مو داشت بدنش ولی بیشتر روی سینه هاش و ساق پاهاش و خبر لای کون. ۲۵ سالش بود آقا امیر داستان ما. تازه نامزد کرده بود و تازه هم وارد شغل دولتی به عنوان کارمند شده بود. از قرنطینه که اومد ما توی هواخوری بودیم . همه نگاش میکردن. صورت سفیدی به این شکل حتما سوراخی سرخ هم داره. دو سه نفر رفتن پیشش ولی اون فاصله می گرفت . اعصابش خورد بود. میخواست بره دستشویی ولی وقتی دید دو سه نفر پشتش دارن میرن پشیمون شد. بند من یه تخت خالی داشت . چند تخت اونورتر بود که سه شب بود خالی بود با اینکه روتختی رو شسته بودن ولی بازم لکه هایی از خون روش بود . سیاوش ۲۸ سالش بود که تک پر اقا فریدون بود . آقا فریدون بخاطر قرضش به اکیپ منوچهر یه شب سیاوش رو قرض داد به اونا. سیاوش پررو بود و فقط بخاطر اینکه زیر فریدون میخوابید واسه همه کیرگوزی میکرد. و همین کافی بود اکیپ منوچهر اون شب تا ۴ صبح ۵ نفره پاره کنن سیاوشو و ۵ صبح ببرنش بهداری. میدونستیم دیگه سیاوشو نمیارن توی بند ما. من توی این ۹ سالی که توی این بند بودم بزرگتری و زورمو به بقیه ثابت کرده بودم. بماند که چه سختی هایی کشیدم . دروغ نگم با ۳۵ سال سن اولین روزا میخواستن کون منم بزارن تا پای اینکه ۳ نفری شلوارمو از پام در بیارن هم رفتن ولی با مشت و لگدی که زدم و دورشون کردم قسر در رفتم ولی خب کتکی خوردم که تا دو روز بیمارستان بودم. بعد اون فقط دو سه تا اکیپ خاص روانی دنبالم بودن وگرنه منه ۳۵ ساله با ریش و پشم و سیبیل چرا باید دنبال من باشن؟ معلومه … به خاطر تحقیرش وگرنه خوب چه لذتی داشت گاییدن من
بعدش من یا باید میدادم یا کیسه بوکس اونا میشدم که دومی رو انتخاب کردم. سال اول کسایی بودن که با روی خوش میومدن کنارم و میگفتن هواتو داریم و کسی دیگه بهت چپ نگاه نمیکنه و … ولی خب اونام دنبال سوراخ بودن فارغ از زیبایی ظاهری.
بگذریم … گذشت تا وارد اکیپی شدم . سیگار پاسور موبایل حشیش و… بعضیا پول نداشتن . اگه قابل تحمل بودن یه سیخی میزدم. چند نفری بودن که میدونستم ۳ ماهه یا ۶ ماهه میرن. بخاطر به خماری نیوفتادن لاشو باز میکردن.
گذشت و گذشت و کلی خاک زندان خوردیم تا خودم صاحب یه اکیپ شدم. جریان از چه قرار بود؟ اینکه سال ششم شورش میشه زندان و منم میرم کمک زندان بانها. این شروع ماجرای رفاقت زندان بانها با منه و بعدش احترامی که برای من قائل بودن. کم کم جنسو خودشون میاوردن برام داخل. یه گوشه ای رو برام خالی میکردن که بدون عجله بتونم کسی رو بکنم. و در کل قدرت اول اون زندان من بودم.
حدسم درست بود برای حال دادن به من امیر رو انداختن بند من. وقتی موقع ناهار شد و بعدش رفتیم استراحت دیدم اومده بند من. توی زندانی که خوشگل ترینش که همه براش سر و دست میشکستن مثلا شبیه نجم الدین شریعتی بود حساب کنید این شاه کس بود. یه چیز تو مایه های فرار از زندان فصل اول رفیق تی بگ که خودشو کشت. شب اول از ترس و صدای نفس کشیدناش می دیدم بیداره. تا یکی بلند میشد بره دستشویی این مثل جن زده ها میترسید . شب اول براش بخیر گذشت. فهمیده بود توی این زندان من رئیسم و حداقل ۱۰ سال دیگه هستم اینجا. سعی میکرد نزدیک من باشه ولی من بهش توجهی نداشتم.
افته برای من منت کون رو بکشم. خودش شل کرد میکنم نکرد نوش جون بقیه به زور بکنن. من از زوری کردن خوشم نمیاد.
نوچه هام میگفتن صفرشو بزن گیر شغال میوفته ها. ولی من همچنان منتظر. یه روز دیدم با صورت و بدن زخمی و خون آلود اومد داخل. حالش به کسایی نمیخورد که بزور گاییده باشنش ولی خب قطعا میخواستن بکنن که نشد و مقاومت کرد. این تازه شروع ماجرا براش بود. یکماه گذشت و بنده خدا جای سالم توی بدنش نمونده بود.
یکی از نوچه هام نصیحتش کرده بود و گفته بود نمبتونی این دو سالو مقاومت کنی بهرحال به زودی یه جایی خفت میشی و این دعواهات باعث شده به شدت گاییده بشی و شاید بمیری. خیلی ترسیده بود. گفتن بیا به آقا پرویز بده دیگه راحت زندگی کن.( آقا پرویز منم )
از چشماش میخوندم شل شده و داره تصمیم میگیره. تا دو سه روز این کتک و … ادامه داشت . تا توی هواخوری اومد پیشم . آقا پرویز دیگه خسته شدم بخدا من کونی نیستم نامزد دارم و… نمیخوام بدم زوره مگه همه میخوان بهشون بدم. گفتم پسر جان اینجا تو مهم نیستی که بخوای یا نخوای. اینجا زوره . اجباره. نمیبینی؟
زندانبانها فکر میکنی نمیدونن چه خبره؟ اونام مخبر دارن . کاندومارو نمیبینی ؟ از کجا میاد؟ بهرحال زندانیای قوی و… باید یه دلخوشی داشته باشن تا ارامش زندان حفظ بشه وگرنه فقط سیگار و موبایل و مواد که جوابگو نیست. تو هم بنظرم شل کن لذت ببر نزار بعد این دو سال که رفتی بیرون یه ادم روانی که بهش تجاوز شده وحشیانه بشی.
آقا پرویز تعریف شما رو زیاد شنیدم . بخدا طاقت تحقیر و فحش و… رو ندارم میدونم با دادن به شما هم تحقیر میشم ولی خب کمتره اینطوری تا اینکه ده نفر بزور منو بکنن با کیرشون و با زبونشون هم زنمو و خانوادمو. قول میدم برات خوب باشم خواهش میکنم هوامو داشته باش و زیاد کوچیکم نکن.
دلم براش سوخت. میدونم نباید اینجا دلت برای کسی بسوزه ولی خواستم برای اولین بار یه استثنا قائل بشم.
با زندانبان حرف زدم که میخوام با امیر برم خوابگاه. گفت برو.
به امیر گفتم دنبالم بیا.
با ترس و شک راه افتاد. راضی نبود ولی ناراضی هم نبود. مجبور بود.
رسیدیم خوابگاه. گفتم برو حموم منم الان میام. با دو دلی حوله برداشت رفت. داد زدم آبو باز کن دوش بگیر منم میام.
دو دقیقه نشد با شورت رفتم داخل. پشتش بهم بود . سفید و دلربا . کونش کمی مو داشت. پشتش بدون مو و چندتا جوش. ساق پاهاش موهای پسرونه داشت. ولی تنها چیزایی که توی چشم بود جای زخمهای نیمه عمیق چاقو و مشت و لگد بود.
دلم سوخت . برنگشت منو نگاه کنه ولی متوجه حضورم شده بود و هر لحظه آماده این بود که کیرمو روی کونش حس کنه . احساس کردم کمی میلرزه. نمیدونم چرا دلم سوخت و گفتم چند روزی از خیرش بگذرم تا حالش بهتر بشه. رفتم کنارش. از پشت بغلش کردم ولی احتیاط میکردم کیرم به کونش نچسبه و شروع کردم به نوازشش. شونه هاش صورتش گردنش کمرش پاهاش سینه هاش.
ببین امیر تا حالت خوب نشده نمیخوام باهات کاری کنم . بوسش کردم و خواستم برم گفت صبر کن تو رو خدا. اشکالی نداره بیا بکن بخدا دیگه من طاقت کتک خوردنو ندارم . برگردوندمش و تو چشاش نگاه کردم. خندیدم و گفتم امیرخان همون لحظه که باهام اومدی از حیاط داخل خوابگاه پیش همه عروس شدی دیگه کاری ندارن که من کردم یا نکردم. بریم بیرون ببین چطور بهم تبریک میگن دامادیم رو.
احساس کردم یه ذره ناراحت شد ولی خب یه ذره مشکلی نیست.
چند روز گذشت به همه گفتم این مال منه کسی کارش نداشته باشه.
شب عملیات…
امیر آماده ای دیگه؟
اره
۱۰ خاموشیه ده دقیقه مونده خاموشی بزنن برو دستشویی خودتو قشنگ خالی کن شلنگ هم بگیر توی خودت…
ولی گفتی اولین بار سوراخی نمیکنی؟
نمیدونم پیش خودت چی فکر کردی که ازم سوال میپرسی. من با تو فقط مهربونا و اینطوری حرف میزنم اگه کسی سوال بی ربط ازم کنه و دلیل چیزی رو ازم بخواد حداقل دوتا دندونش شکستست.
چشم. ببخشید.
بدنتم شیو کردی دیگه؟
اره تا جایی که تونستم
باشه برو…
اومد. خاموشی زده شد. ۱۲ نفر دیگه توی خوابگاه بودن. تخت من از دو طرف ملافه رو پرده کردم و یه طرفشم دیواره.
خاموشی زدن لخت شدم. کیرو نگاه کردم و گفتم امشب چه کیفی کنی.
دو تا بشکن زدم یعنی بیا. انگار بقیه منتظر بودن سوپر صوتی ببینن. خیلی حرف زدم با امیر که سخت نگیره . چه دور از همه سکس کنیم چه اینطوری بهرحال همه میدونن خانومم شدی.
پرده رو زد کنار و اومد روی تختم. آستین کوتاه پوشیده بود. تاریک بود ولی صورتش مثل ماه روشن کرده بود اون فضای تنگ و تاریکو.
بغلش کردم و شروع کردم لباشو خوردن. بعد دو دقیقه خودش همراهی میکرد . زبونشو میخوردم. پیرهنشو دراوردم . سینه هاشو که خوب زده بود. شروع کردم گردنشو خوردن . سینه هاشو میک میزدم زیر بغلشو میخوردم و لیس میزدم. خوابوندمش و افتادم روش و باز خوردن لب و گردن و سینه. براش تازگی داشت و معذب بود ولی باید برای راحتی خودش قبول میکرد.رسیدم روی شکم و نافش. خوردم. شلوارشو در اوردم و شورتشم کشیدم پایین. اوووووخی… خوابیده بود نهایتا ۵ سانت. بیرون از زندان ژله دوست داشتم. و یهو هوس ژله کردم و گذاشتم دهنم. بلند نمی شد و همچنان نرم و ژله ای. تخماشو خوردم کیرش شق نشد ولی احساس کردم تکونی خورد. پاهاشو و رانهاشو خوردم. دو تا پاشو انداختم بالا و سوراخشو خوردم. نور که نبود ولی یه ذره پشم میرفت توی دهنم. معلوم بود قشنگ نتونسته تمیز کنه. بعد اومدم بالا و گفتم ساک بزن برام…
با اکراه شروع کرد به ساک زدن. سرشو فقط لیس میزد و سعی میکرد سطحی لیس بزنه. گفتم بزار دهنت پسر جان نترس… دیدم صدای خنده یکی دو نفر میاد. گفتم کیرخر بتمرگید. میام جرتون میدما.
ترسیدن و لال شدن. وقتی کیرم دهنی خودش شد دیگه راحتتر میخورد و اکراهش کمتر بود. ۱۸ سانتی میشد کیرم و کلفتیشم ۸ سانت.
تقریبا ۵ سانتش رو میخورد برای شروع بد نبود.
ده دقیقه خورد و گفتم بخواب…
خوابید رو شکم . نفساش تند شد . کیرمو که تف زدم نفساش تندتر و با استرس. خوابیدم روش و کیرمووووو گذاشتم لای پاهاش و یه اخ کشیدم.
آقا فریدون گفت پرویز آقا گشاد بود دروغ گفته صفرم؟ چرا دادی جیغی نزد…
گفتم آقا فریدون هم به خودش امشب رحم کردم هم به شماها که راحت بخوابید. لایی زدم. اااخ بدن سفیدش زیرم… شکمم گودی کمرشو پر کرده بود و دستامم روی سینه هاش… عشق میکردم باهاش لباشو میخوردم و میمالیدم و لای پاهاش عقب جلو میکردم.
ابم داشت میومد بعد یه ربع که در اوردم و ریختم روی کون و کمرش.
چه حالی داد بعد این همه سال یه بچه خوشگلو کردن.
گفتم برو خودتو بشور. پاشد بره گفتم احمق کجا لباستو بپوش دوربین هست. گفت اخه کثیفم گفتم کس نگو بابا بپوش برو. دیگه باید عادت کنی از سفیدک ها روی لباسات.
دفعه دوم فتحش کردم البته روز بود و کسی خوابگاه نبود و تا تونست جیغ زد و گریه ولی نذاشتم بهداری بره و خودم آرومش کردم و دو سه روزه خوب شد. بعد اون لاپایی و ساک تا هفته بعد که دوباره سوراخشو گاییدم ولی کمتر از قبل درد کشید و یک روز فقط نمیتونست روی پاهاش راه بره. هر دفعه دردی کمتر.
۶ ماه بعد…
صدای دورگه اش با ناله ای که بیشتر از سر لذت بود و کمتر درد…
وحشیانه میزدم و وحشیانه توی کونش خالی شدم.
مرسی آقا پرویز حال داد.
فدات.
دفعه بعدی نوبت خوردن آبته ها زود بکش بیرون بخورم
برو پرروی بی حیا…
قول بده
قول چی؟
بدی بخورم بازم آبتو…
باشه
مرسی
عرض ۶ ماه شده بود نیازش کیرم. انصافا هواشو داشتم. توی سکس اذیتش نمیکردم هیچ هواشم داشتم. چند نفر توی این ۶ ماه اومدن که قابل کردن بودن ولی من نکردمشون بخاطر امیر. اونم میدونست و حسابی نمیزاشت کمبودی داشته باشم .
روزها میگذشت تا اینکه…
بقیه قسمت دوم…
نوشته: پرویز
نوشته های مرتبط:
زندان (۱)
گی تو زندان
سکس تو زندان (۱)
کون دادنم در زندان (۱)
رئیس جدید زندان و زندانیان دردسرساز (۲)
رئیس جدید زندان و زندانیان دردسرساز
ماجرای زندان رفتنم بخاطر عشقم
زندان مهربونم (۱)
اسارت در زندان، اسارت در آزادی
لز زوری با خانم خلافکار تو زندان
شب های تنفرانگیز زندان زنان
شوهرش تو زندان بود
حلقوی، ترس، زندان
لز در زندان زنان 30
لز در زندان زنان 52
لز در زندان زنان 31
لز در زندان زنان 56
لز در زندان زنان 57
لز در زندان زنان 29
لز در زندان زنان 37
لز در زندان زنان 53
لز در زندان زنان 27
لز در زندان زنان 45
لز در زندان زنان 26
لز در زندان زنان 59
لز در زندان زنان 54
لز در زندان زنان 58
لز در زندان زنان 43
لز در زندان زنان 33
لز در زندان زنان 39
لز در زندان زنان 46
لز در زندان زنان 25
لز در زندان زنان 44
لز در زندان زنان 49
لز در زندان زنان 28
لز در زندان زنان 50
لز در زندان زنان 55
لز در زندان زنان 35
لز در زندان زنان 36
لز در زندان زنان 41
لز در زندان زنان 38
لز در زندان زنان 40
لز در زندان زنان 48
لز در زندان زنان 47
لز در زندان زنان 51
لز در زندان زنان 34
لز در زندان زنان 3
لز در زندان زنان 5
لز در زندان زنان 11
لز در زندان زنان 16
لز در زندان زنان 42
لز در زندان زنان 2
لز در زندان زنان 24
لز در زندان زنان 7
لز در زندان زنان 1
لز در زندان زنان 14
لز در زندان زنان 4
لز در زندان زنان 23
لز در زندان زنان 32
لز در زندان زنان 21
لز در زندان زنان 22
لز در زندان زنان 13
لز در زندان زنان 10
لز در زندان زنان 8
لز در زندان زنان 15
لز در زندان زنان 19
لز در زندان زنان 6
لز در زندان زنان 17
لز در زندان زنان 12
لز در زندان زنان 18
لز در زندان زنان 9
لز در زندان زنان 20
خاطرات سربازی شهروز (۱)
خاطرات ده ساله من و یلدا (۱)
خاطرات آن روزها… (۲ و پایانی)
خاطرات المیرا (۵ و پایانی)
خاطرات المیرا (۲)
خاطرات المیرا (۱)
خاطرات روستا و مدرسه (۲)
خاطرات شاهین و امیر
خاطرات بابک (۱)
خاطرات کودکی یک پسر پشت کوهی
خاطرات یک ماهی
من و خاطرات انجمن کیر تو کس
خاطرات مامانم (۳)
خاطرات روزبه (۱)
خاطرات جنسی و سکسی دوست من (۴)
خاطرات سکسی من شاید کمی غمناک شاید کمی جالب
خاطرات شینوبی (۱)
خاطرات من در شرکت پورن آمریکایی (۱)
خاطرات مِلچی (۱)
خاطرات زنم بهمراه عکس
خاطرات تلخ و شیرین حامد
خاطرات سکسی من از کودکی تا الان
خاطرات یک رابطه
سهیل و تکرار خاطرات شمال
خاطرات حسین در روستا (۲)
همه خاطرات پویا (۱)
خاطرات تلخ دانشجویی
خاطرات دخترک (۱)
خاطرات شمال محاله یادم یره
با خاطرات من (۱)
خاطرات زیبای گی در سربازی
خاطرات اوینار
خاطرات کودک فقیر
خاطرات بهرام و مامانش (۱)
خاطرات شاهد با خواهرش (۱)
خاطرات کثیف بچگیم
خاطرات یک دهه شصتی
خاطرات بهرام (۳)
خاطرات زیبای تنها (۲)
خاطرات گی مهدی (۱)
خاطرات یک زن پوش (۲)
خاطرات من با همکارم اریکا (۱)
خاطرات یک کوه نوردی کوتاه
خاطرات مردی با آلت تناسلی ۴ متری
خاطرات قتل (۱)
خاطرات شيرين و تجربه های تلخ
خاطرات سفر با سارا و دامیان
خاطرات مخفی یک خانم (۳)
خاطرات به یاد ماندنی سرایدار ویلا (۱)
خاطرات نوال: پورن استار
خاطرات سکسی گلناز
خاطرات سکسی من از دوران کودکی
خاطرات و خطرات (1)
خاطرات من با دو تا دختر که سوار کردم
خاطرات یه مهندس راهساز (1)
خاطرات زندگی جاوید (1)
خاطرات سکس تو تایلند (1)
پلیس خاطرات من، نرفته ایی ز یاد من
خاطرات یک شب طولانی (1)
خاطرات سکسی مهرداد (1)
خاطرات بیتا
خاطرات کارمند دعا گو (1)
خاطرات آشفته (1)
خاطرات یک کونی بی غیرت
خاطرات یک زن بدکاره
دفترچه خاطرات مریم (1)
خاطرات من و حسین جون (1)
خاطرات سکسی پر خطر من -۲
خاطرات سكسي من در سربازي (۲)
برگهايی از دفتر خاطرات يک فاحشه
خاطرات سکسی پر خطر من -۱
خاطرات سکسی شاهین با عسل
خاطرات من با آیدا
خاطرات سکس ضربدری امید و سعید1
خاطرات سکس سیاوش1
خاطرات ريحانه2
خاطرات ريحانه3
خاطرات پراکنده محسن
اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
دیدگاهتان را بنویسید