این داستان تقدیم به شما

اسمم دانیاله 18 سالمه
خونمون نزدیک خونه بابابزرگمه 5 دیقه راهه مامانم دو تا خواهر کوچک تر داره یکی سی ساله یکی 21 ساله من از دو سه سال پیش ک بلوغم کامل شد تمام حواسم رفت به اندام دخترای فامیل و دوست و آشنا ولی هیچکدوم مث مال خالم نمیشد خاله ای هیچوقت به خاطر اختلاف سنی کم بهش نگفتم خاله همیشه مهسا صداش میکردم منو مهسا از بچگی با هم بزرگ شدیم با هم بازی کردیم دعوا کردیم مسافرت رفتیم و …
دو سال پیش ک اندام تو پر و جذاب مهسا منو به خودش جذب کرد دیگ نتونستم مث قدیم بهش نگا کنم و شد سوژه جقام نمیدونم تجربه کردین یا ن ولی وقتی یکی میشه سوژه جقتون رفتارتون باهاش عوض میشه خلاصه من نزدیکای یه سال ب یاد بدنش (ممه های 80 کون تو پر و گوشتی و پوست برفی با مو های مشکی و صورت عادی و جذاب) میزدم
چند وقت پیشا ب خاطر کلاسای رانندگیش بهم زنگ زد تا باهاش برم چون مربیش مرد بود ما خونمون شرق تهرانه باهاش رفتم بعد 2 ساعت تو ماشین بودنو زرت زرت خاموش کردن کلاس تموم شد بالاخره و اومدیم بیرون از پارکینگ آموزشگاه اومدیم بیرون گف خسته شدیا شرمنده گفتم اشکال نداره یه جا تلافی میکنم حالا اونم خندید من مامان بابام اون چند روز رفته بودن شمال تا برنجایی ک سفارش دادنو بیارن منم خونه بابابزرگم اینا میموندم بعد اونروز از ساوه به بابابزرگم زنگ زدن ک عموش فوت کرده بابابزرگمم باید میرفت من گفتم اشکالی نداره. سما برین من تهش میرم خونه رفیقم ک مهسا گف ن منم دانشگا دارم باید بمونم اونا هم از خدا خواسته قبول کردن و جمع و جور کردن طرفای ساعت 10 و 11 همون شب حرکت کردن رفتن حالا من مونده بودم و مهسا و یه بدن ک آرزوی هر لحظم بود ولی اصن حتی جرات نمیکردم بهش نگاه کنم ک نکنه بفهمه روش حشر زدم و میدونستم ک تا الان حتی شکم نکرده چون جلوم با تاپ و شلوارک میگشت
چند ساعتی گذشت ساعت 12 – 1 بود ک خوابش گرف مهسا گف بخوابیم گفتم خوابم نمیاد برو بخواب تو گف باید بغل من بخوابی امشبا من میترسم منم گفتم تخت تو ک یه نفرس گف ن رو تخت مامان اینا میخوابیم گفتم من خلی بد میخوابما شب یهو یه چیزی رف تو حلقت ناراحت نشیا گف بستگی داره چی باشه گف چیز بد نباشه اوکیه منم خندیدم گفتم تضمین نمیدم ولی باشه با خنده گف بچه پررو رو ببینا بعد رف تو اتاق رو تخت دراز کشید منم بعد نیم ساعت رفتم آروم گفتم بیداری گف اوهوم گفتم چرا نخوابیدی گف خوابم نبرو منم چیزی نگفتم دراز کشیدم منتظر بودم بخوابه حسابی دیدش بزنم به یه بیست دیقه ای گذشت ک نور گوشیش توجهمو جلب کرد ولی چیزی نگفتم یه کم از لای گردنش معلوم بود صفحش منم چون بیس چهاری تو سایتام سریع فهمیدم داره چیکار میکنه داغ کرده بود داشت دنبال فیلم میگشت و پشتش ب من بودو فک میکرد خوابم خلاصه یه فیلم پلی کرد فیلمه داستانی بود صداشو گذاشت رو یک و کم کم حرکت دستش تو شرتشو متوجه شدم منم ک حسابی شق کرده بودم داشتم از حشر میمردم هر چند دیقه انگشتشو میکرد تو دهنش دوباره میکرد تو شرتش منم دیگ طاقت نیاوردم خودمو زدم ب اون راه و با صدای گرفته گفتم تو نمیخوای بخوابی دختر؟
خشکش زد خیلی نا محسوس دستشو از شرتش در آورد ک من نفهممو دکمه هوم رو زد و اومد بیرون آروم سرشو برگردوند سمت من و گف بیدار شدی گفتم آره من شبا زیاد بیدار میشم گف منم خوابم نبرد داشتم اینستا چک میکردم سری ب نشونه تایید تکون دادم و رفتم تو گوشیمو فیلمی ک تازه دان کرده بودمو پلی کردم بردم تو قسمت سکسش و صداشو از عمد کمی زیاد کردم و بعد پلی کردم بعد جوری فیلم بازی کردم ک انگار نمیخواستم مهسا بفهمه شانس منم اون تیکع زنه در حاله جیغ زدن بود یهو مهسا چشاش گرد شد گف چی بود منم سری گفتم هیچی هیچی گف بگو گفتم نمیگم گف میزنمتا بگو گفتم بزن اونم به شوخی یه مشت بهم زد منم دستشو گاز گرفتم جیغ زد گفتم دیوونه جیغ نزن الان همسایه ها فک میکنن بابابزرگ زده بالا داره میکنه اونم خندید گف خیلی بیشعوری گف ولی جدن چی بود اون کنجکاو شدم منم دلو زدم ب دریا گفتم تو چطور فیلم میبینی میزنی من نکنم اول یه کم شوکه شد مکث کرد گف بیدار بودیییی؟ گفتم بعله گفت واایی ببخشید ب کسی نگیا لطفا گفتم ن بابا نیازه دیگ ب قول امیر بعضی وقتا هم بحث نیازه یه چی مث غذا اونم چیزی نگف دیگ گفتم مهسا یادته اونروز گفتی جبران میکنی گف خب گفتم الان یه چیزی ازت بخوام انجام میدی گفت چی گفتم کمکم میکنی الان؟ گف تو چی گفتم داشتم چیکار میکردم من الان یهو عصبانی شد گف خیلی بیشوریی گفتم خو مگ نگفتی جبران میکنی گف خالتم نا سلامتیا گفتم خب باش الان هم تو حشری ای هم من گف چ ربطی داره یکم خودمو مظلوم کردم گف خب الان انتظار نداری بهت بدم ک گفتم ن بابا بزار ی کم شیر بخورم سیر شم ی کم نگام کرد گف باشه بیا ولی اولین و آخرین باره ها منم با زوق گفتم باشه گف بیا مال تو منم عین جنگ زده ها تاپ زردشو در آوردم انداختم کنار بعد خودش سوتین مشکیشو از پشت باز کرد انداخت اونور!

بر خلاف همه ک همیشه باورشون نمیشه چی میبینن من باورم میشد دو تا ممه 80 سفید با نوک صورتی ک طبق تصوراتم بود اول با دستم فشار دادم مالیدم یه کم بعد شروع کردم به بوسیدن و لیسیدنو خوردن نوکشم با دندونم میگرفتم میکشیدم خدایی خیلی خوب بود به قول این جقیای شهوانی رو ابرا بودم یه ده دیقه ای خوردم ک قشنگ تغیر ریتم نفس و حالت چشو احساس کردم کلشو تکیه داده بود ب پشت تختو چشاشو بسته بود منم همونجوری ک زبونم رو ممش بود کشیدم اوردم پایین شکمشو خوردم یه کم بعد همونجوری ک لای پاش بودم اومدم شلوارشو در بیارم ک دستمو گرف دستشو پس زدم گفتم بیخیال بزار امشبو حال کنیم اونم نگام کردو چیزی نگف شلوارو در آوردم یه شرت مشکی ست با سوتین پاش بود ک خیس شده بود از رو شرت یه کم مالیدم بعد لبه های شرتو زدم کنارو کصشو نگا کردم این یکی مث تصوراتم نبود توش صورتی بود اما دورش خاکستری گندمی بود شرتو در آوردم یه کمم پشم داشت یه کم با دست باهاش ور رفتم بعد شروع کردم زبون زدن دیگ هرچقد مقاومت کرده بود صبرش تموم شد و همونجوری ک سرشو تکیه داده بود و چشاش بسته بود یه آه از ته دل کشید دیگ کیرم داشت میترکید رو زانو پاشدم اومدم جلوسرشو آوردم پایین آماده بود کیرمو بکنه تو دهنش من هی میزدم دور دهنش نمیزاشتم بگیرتش آخر سر پشت سرشو گرفتم تا ته کردم تو حلقش تند تند تلمبه زدم ممشو ک با دستم فشار دادم یهو آبم بدون اینکه بخوام اومد تا اومدم از دهنش بکشم بیرون نصفش خالی شد تو دهنش بقیشم ریخت رو گردن و چونش دور دهنشو لیس زد بعد گف من هنو ارضا نشدما گفتم بازم برات میخورم عزیزم گف ن لازم نکرده بازم دو سال پیش یکی ک عاشقش بودم با وعده ازدواج منو کرد بعد گم و گور شد الان هیچ اهمیتی برام نداشت شکست عشقیش فقط خرکیف بودم ک میتونم بکنمش بدون هیچ حرفی پاهاشو کشیدم پایین تا کامل بخوابه و پاهاش بالا باشه ممه هاش ک خوابیده بودن رو تنش روانیم میکرد با حرص نوک یکیشو گرفتم فشار دادم جیغ زد کیرم دوباره شق شد انگار ن انگار دو دیقه پیش ارضا شدم گذاشتم دم کص خیسش عقب جلو کردم کیرمم باهاش خیس شد میزدم روش دیگ ب زبون اومد گف لطفا بکن توش همونجوری ک روش میمالوندم کردم توش قشنگ لیز خورد رفت توش ولی حسابی تنگ بود یه آه با عشوه کشید منم شروع کردم تلمبه زدن ممه هاشم شروع کردن بالا پایین شدن و خودشم جیغ و داد با دو تا دستش ممه هاشو رفشار میداد به هم و هر وقت خیلی حال میکرد با یه دست بالای کصشو میمالید بعد چند دیقه خوابیدم بقلش یه پاشو دادم بالا و با اون دستم ممشو گرفتم تو دستم و شروع کردم مالیدن و تلمبه با سرع زیاد بعد 30 ثانیه جفتمون ارضا شدیمو من انقد لذت بردم یادم رفت بکشم بیرون و ریختم توش ولی اهمیتی ندادم و گفتم صب برات قرص میخرم اونم ب یه ورش نبود بعد سرمو گذاشتم رو سینش بی جونو عین یه بچه ممه خوردم و اونم موهامو نوازش میکرد بعدش دیگه راه باز شده بودو هی میمالیدمش.

 
نوشته: دانی

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *