این داستان تقدیم به شما

سلام داستانی که میخوام براتون تعریف کنم کاملا واقعیه

من علیرضا هستم و 17 سالمه قدم 181 مث بقیه داستان ها نمیگم خوشگلم قیافم کاملا معمولیه
داستان از اونجایی شروع شد که خالم وهمسرش رفتن مسافرت و مراقبت از خونشون رو به خانواده ما سپردن .
***
ما 6 روز اون جا بودیم روز اول و دوم هیچ چیزی نشد روز سوم با پیشنهاد داداشم و بابام خانوادم رفتن بیرون بگردن ولی من قبول نکردم و خونه موندم

اینترنت خونشون سرعتش خییییلیییی بالا بود منم سریع چند تا فیلم دانلود کردم . بعدش یک فیلم 1 ساعته زدم دانلود بشه و حوصلمم سر رفت و منم از فضولی رفتم تو اتاق خالم ،همین طوری داشتم به عکس هاشون نگاه میکردم که ی کمد نیمه باز دیدم ، کمد رو باز کردم دیدم کمد خالمه ، همین طوری نگاهش کردم و دوتا جعبه کوچولو مشکی رنگ دیدم که روش نوشته bas up منم باز کردم همون ساپورت سکسی های خودمونه یکی مشکی طرح دار یکی رنگ پا ساده ،منم ی طوری شدم هعی به خودم یعنی خاله هم؟ بعد نگاه انداختم و ی وسیله دیدم که به خودم گفتم بله خاله من هم آره . والا اسمش رو نمیدونم فقط اون دستگاه ها که کس رو میماله ، سفید آبی ته کمد افتاده بود
منم هیجانی دیگه سوتین و شورت و اینا خالم رو نگاه کردم و صدای ماشین بابام اومد دیگه سریع زدم فیلم رو دانلودش رو قطع کردم مث بچه های مثبت نشستم .
 
اما روز 5 م خبر رسید خالم تو راهه هممون میگفتیم خاله که گفته 6 روز دیگه میاد خالم رسید گفتیم چی شده؟ گفت من گفتم 6 روز چون فردا هم با من خونمون میمونید خلاصه موندیم خونشون شام هعی به خالم نگاه میکردم (راستی اسم خالم فریده است) و به خودم میگفتم یعنی میشه بعد میگفتم اصن فرصتش پیش نمیاد بهش فک کنی و ….
فرداش ما میخواستیم بریم خواهرم رفت کلاسش مامانم و بابام رفتن سرکار بردارم هم با دوستاش قرار گذاشت رفت همسر خالم که حدودا 70 سالش باید باشه گفت با آقایی قرار ملاقات داره و حدودا یک ساعت از رفتن خانواده من اونم رفت ، دیگه با خالم تنها موندیم ساعت 12 بود من رو فرستاد خرید وقتی برگشتم نشستم پای لپ تاپ نشست روی مبل گفت علی چیکار میکنی اینقدر پشت اونی منم شروع کردم تعریف کردن از pes ,بازی های دیگه بعد به فکرم رسید چطوری به خالم قضیه 3 روز پیش رو بگم که یهو گفتم خاله فریده گفت بله گفتم اگه ی اعتراف کنم ناراحت میشی ، گفت چی شده عزیزم ، منم قضیه رو کامل براش تعریف کردم ، بعد خندید و گفت ناهار آماده اس بیا ناهار بخور ، ناهار رو خوردیم منم بدنم داغ بهش گفتم حالا ازش استفاده هم میکنی گفت شاید 2 هفته ی بار شب جمعه، بعد گفت ماشالله بزرگ شدی بهت نمیخوره این چیزها رو بدونی کمکش سفره رو جمع کردم رفتم پای لپ تاپ ، حدود 20 مین بعد صدام کرد رفتم تو اتاق دیدم ساپورت و ی کفش قرمز مشکی دستشه منم سریع فهمیدم رفتم جلو یهو خالم انداختم اون ور گفت کدوم هاشون رو دیدی منم گفتم گفتم که همشون رو دیدم ، بعد خالم گفت حالا برو بیرون ، رفتم بیرون کلی متعجب بودم بعد 5 دیقه دوباره صدام کردم وارد شدم خاله فریده با ساپورت مشکیه با ی شورت ساده قرمز با کفش قرمز و ی عینک فرم مشکی گنده بهم اشاره کرد که بیام جلو ،خب خالم بزارید: مشخصاتش رو بهتون بدم 53 ساله اس شوهرش حدودا 70 ، هیکلش تقریبا میشه گفت لاغره همیشه هم به خودش خیلی میرسه …

 
خب داشتم میگفتم
بعد منم چون اولین بارم بود گفتم فک کن فیلم سوپره رفتم جلو لب گرفتم زبونش رو هعی میکرد تو دهنم بعد گفت زبونت رو لوله کن مث کیر (که البته خودش گفت آلت ) عقب جلو کن بعدش منم انجام دادم کلی مث اینکه حال کرد بعدش گوشش رو گاز گرفتم میگفت علی نکن داری دیوونم میکنی بعدش اروم خوابوندمش رو تخت بعد گفت فیلم سوپر (که البته بازهم گفت فیلم های جنسی) دیدی؟
گفتم چطور گفت اگه میشه مث وحشی ها باشه خندیدم و سینه اش رو خوردم (سایزش 75 بود)بعد هعی با سینه اش بازی کردم شلوارم رو کشیدم پایین بعد گفت کیرت چقدر کلفته(خداییش خیلی کلفته خیلی خیلی کلفته و کوتاه 16 سانته)بعدش انداختم لای سینه هاش میگفت آلتت رو کند تر کن میسوزه کیرم رو نگه داشتم گفتم خاله جونم گفت جونم گفتم میشه راحت تر با من صحبت کنی بعد گفت زیاد آخه عادت ندارم ولی سعی میکنم بعد 5 دیقه لاپستونی گفتم میشه برام ساک بزنی خندید و نشست ساک زد و بیخیال هم نمیشد هعی خورد گفتم خاله داره آبم میاد کیرم رو تکون داد و دوباره خورد تا آبم بعد از 10 دیقه ساک زدن اومد بعد گفتم عهه آبم اومد ک بعد گفت حالا برو بیرون منم همینطوری نگاش کردم گفت بیییییررررررررررون بعد منم داشتم میرفتم گفت شوخی کردم تو که منو ارضا نکردی رفتم و شورتش رو کشیدم پایین وکسش خیس شده بود( کسش معلوم بود زیاد ازش استفاده نشده چون خالم و شوهرش 2 سال ازدواج کردن) رو خوردم هعی میخنیدید گفتم چی شده گفت بلد نیستی هااا مبتدی هنوز خندیدم و گفتم یادم بده استاد اونم گفت کجا رو لیس بزنم (ی نقطه کوچولو بر آمده بالای کس همون چوچول خودمون)

 
بعد هعی خوردم و گفت بسه آلت میخوام بعد نگاش کردم لبخند زد گفت کیرت رو بکن توم ، منم یوااااااش کردم توش و جیغ کشید و سریع در آورد گفت بابا درد داره کلفته ابله درست گفتم خودت با دستای خودت بکن توش بعد کرد تو یواش تلمبه زدم و شروع کرد بلند بلند جیغ کشید و منم ی پاش رو دادم بالا صورتش رو نزدیکم کردم لب گرفتیم ، بعد یادم افتاد گفت سکس وحشی بعد تلمبه رو تند تر کردم و اونم نفس نفس میزد و هعی میگفت تمومش کن منم فاز گرفتم استایل داگی گذاشتم و هم میکردم و هم چک سکسی میزدم ، کونش تقریبا سرخ شده بود
بعد ی نگاه به سوراخ کونش کردم گفتم سوراخ پیشت نرفته چیزی توش گفت رفته گفتم چی گفت انگشت های خودم رفتم از ته کمدش دستگاه ماساژ رو برداشتم گفت میبینم خیلی خوب بازرسی کردی اتاقم رو و رفتم تو حال ی کرم نرم کننده رو میز بود برداشتم زدم به کیر و سوراخ کونش من دراز کشیدم و اون روی من بود دستگاه هم شارژی بود ی بسته 7 تایی باطری نیم قلم بود 4 تاش رو انداخت داخل یکی رو کرد تو دهنش رو و بعد یواش کرد تو کونش هعی نفس نفس میزد گفتم چیکار میکنی گفت دارم جا باز میکنم برات ، دستگاه رو روشن کردیم گذاشت رو کسش منم آروم کردم تو کونش ، منم یواش یواش تلمبه میزدم بعد شروع کردم تند تر کردن اونم شروع کرد قسم دادنم که درد داره بسه داشت اشکش در میومد …
 
منم دیدم اینطوریه دوباره کردم تو کسش و شروع کردم تلمبه زدن باز داشت گریه میکرد گفت نمیتونم منم گفت تحمل کن چند دیقه دیگه تند تند تلمبه میزدم و اونم بنده خدا تو حالت گریه هم آه آه میکردم هم میگفت بسه بسه بعد دیدم خیلی عجیب بدنش لرزید وفهمیدم ماساژور کار خودش رو کرده ی جیغ بلند کشید که فک کنم همیسایه ها هم فهمیدن ابش اومد و منم دیگه حشرم بد زد بالا تند تند تلمبه زدم و آبم داشت میومد گفتم خاله گفت هاااااا گفتم آبم داره میاد گفت همون جا خالی کن مشکلی نیست ، منم تند تند تلمیه زدم اونم آه آه میکرد بعد به بغل خواوندم دوباره تلمبه زدم دیگه و دوباره آبش اومد بعد گفتم تا 3 نشه بازی نشه بعد بلند شد قسمم داد که تحمل کیرم رو نداره و خواست که با دستگاه ارضاش کنم ما هم دستگاه رو چرخوندیم ازش لب گرفتیم بعدش که تموم شد ازم خواست برم بیرون که به سر و روم برسم بعد رفتم بیرون لباس و اینا عوض کردم ، وقتی همه برگشتن خالم دوباره اومد تو پذیرایی پیش همه انگار نه انگار هم که اتفاقی افتاده …
 
 
 
نوشته: علیرضا

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *