این داستان تقدیم به شما
سلام
من ارمین هستم ۲۰ ساله این داستانی هم که میخوام بگم مال ۲ سال پیشه وقتی من ۱۸ سالم بود
داستان از اینجا شروع میشه که من یه مدت روی خالم سیخ کرده بودم هر چقد جق میزدم بیشتر حشری میشدم
خاله من اسمش خاطره هستش چون خونه مادر شوهرش بیرون از شهره بغضی وقت تارو اونجا میگذرونه و شب خاله من تنهاس
یه شب از این شبا خالم به ممانم گفت که من شب برم پیش اونو وما هم قبول کردیم
خاله من قدش ۱۹۰ کون پهن سینه ۸۵ پا های دراز و کشیده و کوسی تپل که همیشه جلوی من یا با ساپورت میگشت یا شلوارک
اونشل وقتی رسیدیم خونه خاله گفت من میرم حموم بعد میام بیرون شام درست میکنم
اون رفت حمومو منم رفتم سراغ لباس زیراش وای چه شرت های داشت اوف اوف خواستم جق بزنم که اومد بیرون منم زود کمد و بستم و رفتم از اتاق بیرون اونم اومد حوله تنش نبود به من گفت رومو بر گردونم از اونجای که فاصله حموم اتاق زیاد بود رومو بر نگدوندم و قشنگ دیدش زدم
وای خدا داشت میدوید همه جاش تکون میخورد اومد بیرون بایه ساپورت تنگ و یه نیم تنه که اومد کنارم نشست و دستمو گرفت و گفت چرا وقتی گفتم روتو برگردون نگام کردی
من افتاده بودم به تته پته کفت جوابمو بده
منم همه چیزو بهش گفتم تا شاید راضی بشه
اولش تعجب کرد بعد عصبانی شد
ولی گفت من تورو مثل پسر دوس دارمو ازین کسشرا
بعد رفت شامو کشید گفت بیا من رفتم نشستم غذا رو خوردم بعد سفره رو جمع کرد و رفت ظرفارو بشوره امدم برم اب بخورم که دیدم دستش تو شرتشو داره حال میکنه اروم بدون اینکه بفهمه رفتم جلو خودمو چسبوندم به کونش برگشت اومد سیلی بهم بزنه که با لبای من اروم شد داشتم وحشیانه لباشو میخوردم که یک دفعه خون تو دهنم جاری شد چشامو باز کردم نگاش کنم دیدم سرخ سرخ شده نمیتونه نفس بکشه که عقب کشیدم
فکر مردم الان عصبی میشه ولی اومد دستمو کشید منو برد توی اتاق درو قفل کرد ونشست رو برومو گفت که مطمنی میخوای بامن سکس کنی
گفتم اره
اونم پاشود برقو خاموش کرد اواژورو روشن کرد بعد با ساپورت اومد روم نشست سرمو بردو توگردنش پوستشو به دندون گرفتم گفت وحشی شو این حرفش حشرمو بیشتر کرد ساپورتی که خودش گفت تازه خریدمو پاره کردم یه جیغی زد و لی بعدش گفت جووووون بابا حشری کی بودی شرتمو دراوردم که یه جیغی زد
کیرمو گذاشت تو دهنش فقط میک میزد بریده بریده گفت چند سانته منم گفتم ۷۵ نه بابا شوخی کردم ۱۴
یه اوففففی کشیو گفت خوش به حاله زنت
نزدیک ده دیقه خوردش بعد گفت چه دیریو از این حرفا منم ازتو دهنش در اوردم گذاشتم در کونش که گفت تا حالا کون ندادم بیا جلو رو بکن
گفتم الان کون میدی
واردش کردم محکم جیغ بنفشی زد ولی ادامه دادم جیغ جیغ میکرد وای اروم اروم تبدیل شد به اه وناله بعد بیست دیقه بیرون کشیدم رفتم جلو انقدر زدم تا اب بم ریخت تو کوصش اونم ارضا شد اول از اینکه ابش ریخته تو کوصش گریه کرد ولی بعدش بهم گفت خیلی ممنون خالی کردی تو کصم من گفتمذخواهش میکنم و بعد ممشو گاز زدم بعد یه نیم ساعتی لبگیری و بعد خوابیدم کیرمو گذاشت تو کصش بعد پاهامون دور هم حلقه کردیم دستای هم گرفتیم لبامونو گذاشتیم رو هم بعد خوابیدیم صبح پاشدم دیدم خوابه کیر من شقه تو خواب شروع کردم به تلمبه با اه ناله بیدار شد که باز ریهتم تو کصش
بعد از اون ماجرا باهم هر بار سکس میکردیم مکانش مهم نبود یبارم تو عروسی یکی از فامیلا توی دسشوی تالار سکس کردیم به بارم که همگی رفته بودیم رستوران توی دسشوی اونجا دوبار سکس کردیم هر بارم #میریختم تو #کصش بعد دو #سال به #خاطر اینکه خاله من #بچه دار نمیشد خالمو #شوهرش #طلاق #گرفتن و من #موندم خاله #بیوه ام
ادمین: البته بیوه به زنی میگن که شوهرش مرده احتمالا نویسنده ی این داستان هنوز فرق بین بیوه و مطلقه رو نمیدونه
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید