این داستان تقدیم به شما

من یه خاله دارم ک خیلی سکسیه قدش متوسطه ی کون خوش فرم و ممه ۷۵ داره اسم هارو تغییر دادم تو داستان ولی  داستان واقعیه…
 
یه روز خالم زنگ زد به مامانم و مارو برای ۳ شب بعد دعوت ب مهمونی کرد به مناسبت تولد پسرش
و مامانم بهش گفت ک من روزش زود تر میام بچه هارو میزارم خونه مادرجون و خودم میان اونجا کمک

اینم بگم ک خونه خالم با خونه مادر بزرگم ۲ تا کوچه فاصلشه
اون سه روز گذشت و ما رفتیم خونه مادر بزرگمون
 
 
ساعت ۷ صبح رفتیم و قرار شد بابام بعد از ظهر از سرکارش ی راست بیاد خونه مامان بزرگم برا شب ک میخایم بریم خونه خالم

پسر خالمم برا اینکه چیزی نفمه از شب قبلش گذاشته بودنش خونه مادر بزرگم و گفته بودن ک من برم سرگرمش کنم آخه خیلی با من رفیقه و به امید من اونجا مونده بود اینم بگم که ۶ سالشه و زیاد شک نکرده بود و قرار بود حسابی سوپرایز شه
حدود ۳و۴ ساعت گذشت ک خالم زنگ زد و گفت من برم خونشون رو تزیین کنم برا تولد
منم رفتم به مامان بزرگم گفتم پسر خالمو سرگرم کنه و بهش بگه ک من رفتم بیرون چیزی بخرم

رفتم خونه خالم دیدم خالم و مامانم درگیر پختن غذا و اینا هستن ب خالم گفتم بادکنک و وسایل کجاست ک گفت تو کمد بچه هاست
رفتم سر کمد و وسایل رو اوردم و خونه رو تزیین کردم ک مامانم گفت یه دفعه جارو برقی هم بزن وسطای جارو زدن مامانم اومد و گفت من میرم تو کارت تموم شد بیا خونه مادرجون منم گفتم باشه و جارو زدم جارو ک تموم شد دیدم خالم با یه ظرف میوه اومد پیشم و گفت بیا رو مبل بشین با کلی تعارف رفتم پیشش و برام میوه پوست کند و خوردم ک یهو خالم ی آهی کشید گفتم چیشد گفت هیچی کتفم درد میکنه منم گفتم بزار برات ماساژش بدم ک گفت ن زحمت میشه گفتم زحمت چی خاله بده برات ماساژ بدم حالت بیا سر جاش خلاصه با کلی زبون ریختن و خایه مالی قرار شد ما ماساژش بدیم و شرایطم مهیا بود چون شوهر خالم ک سر کار بود دختر خاله هامم همشون رفته بودن طبقه پایین خونه مادر بزرگشون
 
 
خاله اومد رو فرش دراز کشید ک گفتم اینجا اذیت میشی بیا بیرون رو تخت

ک قبول کرد و رفتیم رو تخت
گفتم رو شکم بخاب و خابید و از رو تیشرتش کتفشو ماساژ دادم
ک خیلی فشار دادم و تیشرتش رو بدنش سر خورد و یه لحظه نیشگونش گرفتم ک گفت آی بدترش کردی ک

گفتم خاله بخاطر لباسته
وگفت پرو نشو از رو لباس کارت رو بکن
 
 
گفتم نمیشه دوباره اینجوری میشه و با کلی کل کل خانم تیشرتشو در اورد و به پشت خابید اینقدر زود این کارو کرد ک نتونستم ممه هاشو ببینم

خاله ما نشستیم به ماساژ دادن ک رسیدم ب بند کرستش تا خاست چیزی بگه بازش کردم و گفت هوی چرا باز میکنه ک گفتم تو بخاب روش ک در نیادش من بندشو باز میکنم تنت زخم نشه
قبول کرد و ماساژش دادم و رسیدم ب باسنش
باسن گرد و تپلشو یزره فشار دادم ک گفت نکن پرو اینجا رو ول کن

ما رفتیم سر رونای سکسیش و ماساژ دادیم و دیدم اوه اوه شق کردم بد جور
وقتی تموم شد گفتم برگرد تاق باز بخاب ک تا خابید سوتین رو ک بندشو نبسته بودم افتاد و ممه هاش معلوم شد ک گفت خاک تو سرت دیدی چی شد
سریع کرستشو بست

 
 
نوک ممه هاش سیخ سیخ بود معلوم بود داره حال میکنه وقتی برگشت چاک ممه رو ک دیدم حال کردم و هی به اتفاق مثلا دستمو روش میکشیدم وقتی چاساژ بالا تنه تموم شد رفتم سراغ جلوی رون های پاش ک دستمو هی میکشیدم رو کصش ک فهمید و زد پشت دستم
کصش داغ داغ بود معلوم بود بدشم نمیاد
منم ک ی مدتی ب یادش جق میزدم از فرصت استفاده کردم و گفت خاله بزار شلوارتو در بیارم

ک گفت ن گفتم باشه و از قصد ک مثلا شلوارش سر خورده نیشگون گرفتم ک گفت هوی پسره وحشی چته
گفتم خاله شلوارت باعث شد و قبول کرد درش بیارم
درش ک اوردم دیدم به به شورتش خیسه

به روش نیوردم و کل بدنشو ک ماساژ دادم
 
 
افتادم کنارشو بغلش کردم
و بوسیدمش

خیلی دوسم داره خالم و همیشه بغلم میکنه
دستمو گذاشتم رو شورتش وکصشو مالیدم
ک زد تو صورتم گفت گمشو پسره هوس باز

گفتم خاله تو خیس خیسی معلومه خیلی میخای چرا اینجوری میکنی بزار مام ی حالی بکنیم دیه
گفت گمشو به مامانت میگم
 
افتادم روش بزور شورتشو کشیدم پایین و گفتم بزار بکنمت اونم ک انگار منتظر ی جرقه از طرف من بود خودشو شل کرد

کصشو حسابی خوردم عجب چیزی بود بدون یدونه مو چوچولشو میزاشتم تو دهنمو میک میزدم ک یهو آبش اومد و خالی شد
پرتم کرد اونور کیرمو در اورد مث گشنه ها حسابی خورد
ممه هاشو در اورد و یزده لاپستونی برام رفت و حسابی داغم کرد

کاندوم رو اورد کشید سر کیرم و گفت بکن تو
سریع داگی شد
سرشو گذاشتم تو کصش اینقدر لیز بود همه رو کشید تو خودش

گفتم خاله چرا ی زره تنگی گفت سعید (شوهر خالم) کیرش از تو دراز تره ولی قطرش کمتره
واس تو خیلی کلفته و یکی دو سانت از اون کمتره
شرو کردم به تلمبه کردن چون بار اولم بود سریع آبم اومد

ک اومد برام تاخیری زد و بعد ۵ دیقه دوباره کردم تو
کمرم سفت شده بود
 
 
پوزیشن اینجوری بود ک اون خابیده بود به سمت راست لاپاش باز بود من لاپاش بودم و پای چپشو برده بودم بالا و میکردم تو کصش

بعد ۵ دیقه لب تخت خابوندمش پاهاشو دادم بالا دوباره کردم تو و تلمبه زدم ک دیدم لرزید و ارضا شد
منم ۳ دیقه بعد ارضا شد و ریختم تو کاندوم
افتادم روش و بش لب دادم چقدر وارد بود تو لب دادن

یه ۱۰ دیقه ای بی حرکت بودیم و بلند شد و رفت حموم منم جمع و جور کردم اتاق رو
وقتی از حموم اومد بیرون بوسیدمش و ی لب دیگه بش دادم و قول دادیم ب کسی نگیم و یه راز باشه بین من و اون
اون شب تولد حسابی برگذار شد و حال داد

و از اون روز به بعد گاهی اوقات خاله یه حالی به من میده و البته الان دیگه بدون کاندوم هم میکنمش چون قرص میخوره….

 

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *