این داستان تقدیم به شما

سلام دوستان گلم…یکی ازخاطره های سکسیم میخام براتون تعریف کنم یجورایی از بهترین سکسام محسوب میشه
اسم من سارا هس سنم 17 هستش یه دختر نسبتا خوشگل وجذاب با قد 160 و وزن 60 رنگ پوستم برنزه وهیکل خوبی دارم….
داستان از اونجایی شروع میشه که من سال اول دبیرستانم بود و تو یه مدرسه غیردولتی درس میخوندم واکثر معلمام مرد بوداولین روز بودکه ریاضی داشتیم معلممون وارد کلاس شد یه مرد بسیار خوشگل جذاب وهیکل درشت بود قیافش میخورد که حشری باشه و اهل سکسای خشن!
یه چن ماهی از مدرسه ها می گذشت که یچیزایی درمورد معلم ریاضیمون شنیدم میگفتن اهل دوستی با دختراس فلان…اول باور نمیکردم تا اینکه درموردش خیلی چیزا میشنیدم هر روز واز سرکنجکاوی زد به سرم که برم این معلم تو اینستا فالو کنم ببینم ایا همه حرفا دربارش درسته ؟یعنی بمنم چشم داره؟ بمنم پیشنهاد میده؟
چن مدتی تو فالورام بود و هرزگاهی استوریامو ریپلی میکرد بعضی وقتا که عکسم میزاشتم میگف زیبا هستین فلان… بوس اینا میفرستادبا خودم گفتم اره درسته مث اینکه!
چون فکر میکردم ازطرز چت کردنش این یه هدفایی داره خلاصه یسال گذشت چیزی نگف واتفاق خاصی پیش نیومدتا اینکه سال بعدش که باز معلمم شد من بهش اعتماد داشتم یجورایی ودرموردش فکری نمیکردم چون چیزی ازش ندیدم ولی چن ماه از مدرسه گذشت دیدم بمن پیام داد وحال احوالمو پرسید و یه سوالی ازم کرد گف اگه فضولی نباشه میتونم بپرسم دوس پسرداری یانه گفتم نه و اون همش منو ارشاد میکرد که دوستی باپسرا اصلا خوب نیست و بدرد نمیخوره یه چن روزی همینجوری بم پیام داد گف تابحال شده با پسری تنها باشی گفتم اره قبلا گف واقعا؟حالا چی شد خیلی سنگین گفتم هیچی رابطه ما دراون حدا نبود
بهم گف خیلی دخترخوبی هستی وخیلی ازت خوشم اومده میخام یکم صمیمی ترشیم منم بدم نمی اومد وباهاش صمیمی تر شدم تو یه ماه یجورایی باهم خیلی صمیمی شدیم یجوری که از نیازام بهش میگفتم که خیلی حشریم اینا ولی نمیتونم باکسی رابطه داشتم چون واقعا میترسیدم به پسری اعتماد کنم اون بهم گف کمکی از دسش برمیاد گفتم نمیدونم وهمه حرف اینجا تموم شد دیگه بحثی نکردیم تو ذهنم بود که این میخاد منو بگاد منم بدم نمی اومد که ی حالی بکنم با ی مرد

دوسه روز بعدش بهم پیام داد گف دلم میخاد بریم بیرون وباهم بگردیم منم بدون درنگ قبول کردم وقرارو برای فردا باهاش گذاشتم با خودم میگفتم ینی ممکنه این منو بکنه یا اتفاقی بیفته؟رفتم حموم و خودم واس یه سکس احتمالی تر تمیز کردم یجوری که بدنم برق میزد فردا شد واین اومد دنبالم جلوی یه اموزشگاهی باهم قرار گذاشتیم وقتی سوارماشین شدم از استرس داشتم میمردم هم استرس وهم خجالت
خلاصه رفتیم یه جاده خلوت ودرمورد اینو اون حرف میزدیم که گف عجب پس حشری هستی بعد خندید گفتم اره مگه چی میشه گف هیچی نمیخای حشری بودنتو رو کنی گفتم منظورت چیه دیدم یهو دسش برد رو رونام واروم ماساژمیداد نشگون میگرف گف میخاد بوسم کنه گفتم باشه وصورتش اورد نزدیک از لبم بوس کرد دسش اروم اروم رفت رو کصم از رو شلوار کصم میمالید خیلی خوشم اومد از اینکارش گف بهم زیپتو باز کن بازکردم دسش از زیر شرت برد تو کصم تو دساش گرف باچوچولم بازی میکرد انگشتش میمالید دوره سوراخم خیلی لذت خوبی داشت رفت یه جای خلوت نگهداشت وگف برو پشت ماشین اونم اومد مانتومو دراورد یه نیم تنه پوشیده بودم داد بالا ودسشو کرد تو ممه هام محکم ماساژمیداد منم خیلی کیف میکردم اروم میخورد نوکش واااییی چه حالی میداد بعد گفت شلوارت دربیار دراوردم دراز کشیدم شورتم داد کناروشرو کرد به خوردن کصم زبون میزد توش و گرمی نفساش وقتی که حس میکردم میمردم از لذت
کیرشو دراورد گف بخورش گفتم نمیخورم خوشم نمیاد از ساک زدن و اونم اصراری نکرد ازم پرسید از کون میدم یا کص گفتم جلو نگام کرد باتعجب گف دختر مگه پرده نداری؟گفتم دارم استاد جان ولی حلقویه گفت مطمئنی؟ گفتم اره بعد لنگام داد بالا وکیرشو اروم میمالییییید به کصم و یهو گذاش دم سوراخ کصمو یواش یواش میکرد تو تا اینکه تا ته توش بود تلمبه میزد داشتم از لذت و درد میمردم خیلی حس خوبی بود وقتی یه مرد میکنتت مخصوصا اون مرد معلمت باشه بعداز چن دقیقه تلمبه کیرش دراورد و ریخت رو ممه هام خیلی خوش گذشت وسکس باهاش خیلی بهم چسبید
مرسی که داستان منو خوندید ….

 
نوشته: سارا کیرشناس

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *