این داستان تقدیم به شما
داستان سکسی جدید سکس با خواهرزنم رو براتون میگم امیدوارم حال کنید
سلام دوستان
این داستان به تازگی اتفاق افتاده.
من سعید ۳۳ سالمه
حدود ۶ سال هستش که ازدواج کردم و خواهر زنی دارم به اسم پریسا.
پریسا ۲۳ سالشه.
واقعیت اوایل ازدواج اصلا به پریسا فکر نمیکردم و اونم دختری بود محجبه و حساس.
کم کم بعد از مدتی وجود من تو خونشون عادی شد و پریسا هم اون حجاب اولیه رو نداشت.
بیشتر اوقات با بلوز شلوار راه میرفت بعضی وقتا هم که لباساش طوری بود که اندامش سینه های کوچیکش و کون قشنگش بعضا حتی کسش خط کسش معلوم بود ولی همیشه از این وضع لباسش متعجب نبودم بلکه از این متعجب بودم که وقتی با این نوع لباس میومد جلو من چرا چشاش توی چشای من بود که ببینه نگاهش میکنم یا نه اگه نگاه میکنم کجاشو نگاه میکنم.
بعدش میدیدم همون قسمت که متوجه میشد نگاه میکنم بیشتر ازاد میگذاشت.
بعد یکم از این رفتارا کم کم رفت تو تفکرات من.اخه هیکل واقعا زیبایی داره.کون بزرگ سینه هاش کوچیک اما فرم اندامش اونارو بزرگ نشون میده.قیافش معمولیه و هیچ وقت هم ارایش غلیظ نمیکنه.
همینطور پیش میرفت و من کم کم بهش علاقه پیدا کردم دیگه وقتی میومد قشنگ براندازش میکردم و خجالت نمیکشیدیم نه من نه اون.
مادر زنم مریض احوال هستش و پریسا داشت پرستاری میخوند.
برا همین بیشتر پریسا مراقب مادر زنم بود.یک شب که خانمم برای کمک به پریسا رفت و شب همونجا موندگار شد.
تو خونه تنها بودم و به پریسا فکر میکردم.و گفتم یک پیام بهش بدم.
پیام دادم سلام جواب داد.بیدار بود.
گفتم (مهناز)خانمم پیشته؟
گفت اره ولی خواب.بیدارش کنم؟
نه و با خودت کار داشتم.کی زنگت بزنم چند دقیقه صحبت کنیم.
راجع ب چی؟
هیچی کارت دارم باید صحبت کنیم
خب بگو چی شده الان بگو.
با پیام نمیشه صحبت هم که بقیه خوابن نمیشه.
فردا صبح بگو.
باشه.فقط هرجا خودت تنهای تنها بودی زنگ بزن تا صحبت کنیم.
فردا صبح کلاس دارم تموم بشه زنگ میزنم.
مرسی شب بخیر.
شب خوش.سعید جان
تا صبح نخوابیدم چطور بهش بگم ناراحت نشه شر درست نکنه.
خلاصه دم دمای ظهر بود زنگ زد.الان کلاسم تموم شده پیاده تو راهم بگو وقت هست.
گفتم باشه.
فقط هرچی هست و نیست گفته شد و نشد بین خودمون بمونه و هیچکس خبر دار نشه قول میدی؟
چی میخوای بگی منو نگران میکنی زود بگو دیگه کنجکاو شدم ببینم چیه؟
باشه ولی قول ندادی که .
قول میدم .فقط بگو.
ببین چند وقته دارم میام خونتون و میرم.اوایل که میومدم اگه چادر نداشتی قایم میشدی تو دید نباشی ولی چند وقته که چادر که هیچ لباسای تو اندامت رو نمایان میکنه و تو میدونی دارم میبینمت ولی اهمیت نمیدی چی شده اول اینو بگو.
خب اره درست میگی اولا اون زمان من دانشگاه نمیرفتم و سنم کم بود.دوما اینقدر بهت اطمینان دارم که شدی واسم عین داداشام.
اگه مشکلت اینه که چشم از این به بعد لباس مناسب میپوشم و ازت معذرت میخوام.
نه نه نه مشکل این نیست اتفاقا این خیلی عالیه که اینقدر بهم اطمینان داری.ولی مشکل دقیقا همینجا روی بحث اطمینان هستش.
من شبها میرم تو فکرت و …
خب گفتم که درست لباس میپوشم و عذرخواهی هم کردم.
اشکال فقط از تو نیست منم مقصر هستم نباید اونجوری بیام جلو تو .
پریسا چند سالته ؟
۲۵ واسه چی؟
تو این ۲۵ سال تا حالا هوس به عقلت غلبه کرده؟
یعنی چی سعید واضح بگو.
میگم تا حالا شده هوس به عقلت غلبه کنه ؟
این که عادت انسان هست اگه اینجوری نبود که جای هممون بهشت بود ولی چرا این سوال پرسیدی؟
میگم حالا اینم جواب بده ایا تو اون موقع به شخص خاصی فکر میکنی که این حالت بهت دست میده.؟
شاید.
به کی؟
چمیدونم سعید حرفتو بزن به اینا چیکار داریتو
منم دقیقا همین حالت چند ماه هستش ول کنم نیست و هوس به عقلم غلبه کرده.ولی من شخص خاص همیشه تو ذهنم میاد و اینکه نمیتونم بهش بگم بیشترین عذاب داره.
یعنی تو به کسی جز مهناز فکر میکنی؟
اره چند وقته دارم عذاب میشم.
به کی فکر میکنی؟
گفتی حرفامون بین خودمون میمونه قول دادیا.راستش به تو و حالات و حرکات تو.
به من.من جای خواهرت هستم تا الان اگه جوابتو دادم بخاطر اینه که مثل برادرم میدونمت و مشکل تو مشکل خودم میدونم.
درسته تو اینجوری فکر میکنی ولی من نمیتونم اینجوری فکر کنم یعنی نمیتونم کلا فکر کنم .
ولش کن بگو حالا از من چی میخوای؟
از تو چی بگم .ازت رابطه میخوام.میخوام باهم باشیم.
خب رابطه که داریم.میای میری باهم مشکلی نداریم.
نه رابطه جنسی میخوام داشته باشیم.
ههههه.رابطه جنسی؟؟تو زن داری خواهر من تو خونه توست چرا همچین فکری کردی که من …
تو به من نظر داری؟الان درست متوجه شدم سعید تو از من رابطه جنسی میخوای؟حیف اون خواهر من که تو خونه توست .دیگه پاتو تو خونه ما نذاری.
ببین اول که قول دادی بین خودمون تموم بشه و خونه شما نمیتونم نیام باید بیام برم.
به جهنم بیا برو ولی زیاد نیا و زیاد نمون..
باشه این برخورد در شان یک ادم فهیم نیست.منطقی نیست برخوردت.با خشونت یا بی خشونت حل میشه .
هههه واقعا تو چی فکر کردی.اره بگم بهش اونم میاد؟؟
نه اتفاقا اینجوری نبود وگرنه اینقدر سخت نبود.
بهر حال من نیستم و بیشتر از این حالمو بد نکن خدانگهدار.
تصمیم گرفتم هرجور هست بکنمش تا بدونه به زور میتونم ولی با رضایت خودش میخواستم بکنمش.
اوردم یک روز که هیچکی خونشون نبود رفتن زیارت امام رضا مشهد.بعنوان سرکشی از خونه رفتم چهار دوربین جاسوسی تو چهار نقطه گذاشتم.حموم.اتاق خوابش .
اشپزخونه.و اتاق مطالعش.
تا پایان امتحاناش که مراسم ختنه سوران پسر خواهر زن بزرگم بود.هیچ خبری نشد.و چیزی گیرم نیومد.
شب مراسم چنتا فیلم و عکس بدردبخور ازش گرفتم.
ولی بع امتحانات که درسش تموم شده بود و وقت ازاد داشت بیشتر تو خونه بود و تنها میشد.
منم هر موقع میرفتم خونشون با وایفای وصل دوربینها میشدم و چکشون میکردم .یا فیلماشو کپی میکردم تو گوشیم.
یک ماهی گذشت و فیلمهایی دیدم که باورم نمیشد.
همش با تلفن صحبت میکرد .وقتایی که تنها میشد علاوه بر تلفن لخت میکرد و با کسش و سینهاش ور میرفت . دوربینای من فقط اتاق خوابش صدا ضبط میکرد.
تو صحبتاش اسم طرف فهمیدم.حامد بود
خلاصه تا پایان تعطیلات هر جور بود خودمو نگه داشتم.
بیشتر جای اینکه خودشو دید بزنم فیلمهای لختشو میدیدم.
همین باعث شده بود یکم کوتاه بیاد و نرمتر برخورد کنه.
اوایل مهناز فهمیده بود که چیزی بین ما شده.هردو ناراحتیم ولی نه من چیزی بهش گفتم نه پریسا.
خلاصه تعطیلات تموم شد منم برای کاری عجله ای رفتم تهران از طریق مهناز پیگیری میکردم که کجاست و چیکار میکنه.ساعت یکی از کلاساش پیام دادم کلاست تموم شد برو پارک نزدیک خونتون زنگ بزن کارت دارم.
منتظر بودم زنگ زد.منم جلوتر فیلماشو اماده کرده بودم که واسش بفرستم و دوربینارم جمع کردم یواشکی.
زنگ زد با بی حوصلگی بگو چیکار داری.
گفتم همونجا تو پارک تلگرام باز کن ببین تو چندتا گروه اشنا فامیل و همشهری و … هستی .
حتما تو یکی از این گروها اقا حامد جان تشریف دارن.
درسته.
میخواست مخفی کنه که نمیشناسه گفتم دوست پسرت میگم حامدو.
تا خواست بگه از کجا فهمیدی گفتم حالا برو تو پی وی من فیلمی میفرستم ببین.اینم بگم که از مهمونایی که تو شب مراسم رفتن تو اتاق مطالعه کاری داشتن که فیلم داشتم یک قسمت برش دادم و با یک دستکاری با یولیت اینارو طوری قرار دادم که انگار پریسا داره برا پسره خودش رو میماله و پسره واستاده نگاهش میکنه.و فیلم ساختگی.
اول یک عکس فرستادم که داره لباس عوض میکنه دید و حرفی نزد.
منتظر شد.
دومی رو فیلم همون لباس عوض کردنو فرستادم زنگ زد ردی دادم دوباره گفتم بیا تلگرام هم ببین هم بگو.
گیر داد از کجا اوردی.چندتا دیگه فیلم واسش فرستادم تا اونجایی که خودشو میماله .خجالت کشید یکم سکوت کرد.افلاین شد دوباره انلاین شد.داری چه غلطی میکنی میگم اینا چیه ؟
که فیلم اخری که ساختگی بود واسش فرستادم
خودشم باورش نمیشد.اولش فکر کرد که کار اون پسره تو عکس گفت درستش میکنم پدرشو در میارم.از حمومش واسش فرستادم.باز گیر داد چی میخوای از من.بهش گفتم یا خودت میای خونمون بکنمت یا اینکه این فیلمو عکسا رو میفرستم تو گروهای تلگرامیت.هرجایی بودی و یا هستی.
از پسر ابجیت ببپرس که لطف کرد و رمز ورودی تلگرامتو برام فرستاد.
الان هم تلگرام تورو دارم هم میتونم با تلگرام خودت این فیلمارو بفرستم واسه حامد جونت.بعلاوه کل گروهای عضو شده که دیگه روت نشه از خونه پاتو بیرون بذاری.چه برسه به حامد و درس کتاب و …
زد زیر گریه من تورو مث برادرم میدونم چرا نمیفهمی میرم به داداشم میگم که درستت کنه.شکایت میکنیم ازت.
باشه ببینم چه مدرکی هست که شکایت کنی.
پبامهات هست
ایکیو پیامها با شماره بی نام و نشان هست این خط مال من نیست من الان چهار تا برنامه تلگرام دارم رو گوشیم.
چجوری میخوای شاکی بشی بعدش دوباره من ازت شکایت میکنم.
ول کن همشو پاک کن خواهش التماس.
گفتم فقط میای میکنمت.
از کس نمیکنم که دختری از کونت میکنمت.
با هزار بدبختی و مدرک و خواهش قرار شد که به مهناز و هیچکی دیگه چیزی نگه من راه بیفتم برم خونه فردا صبح اونم به بهانه کلاس بیاد خونمون .
رفتم منتظرش شدم اومد.با گریه و ترس اومد.
از در وارد خونه شد دستمو گرفت افتاد جلو من اینکارو با من نکن.گرفتمش شروع کردم به مالیدنش ولی تمام اون دوربینها تو زوایای مختلف خونه خودم بستم و رو به یک نقطه تخت خواب .
بردمش رو تخت خواب مالیدمش بوسش کردم گریه میکرد.
اوردمش اتاق دیگه گفتم اینبار وارد اتاق شدی فقط میخندی و خودت برای اینکه بکنمت از من جلو میفتی که اگه باهات حال کنم زود میری خونه ولی اگه ضد حال باشی تا باهات حال نکنم ولکنت نیستم پس برگرد تو اتاق بخند اومدم مالیدمت پاشو خودت لباسات در بیار و بیا کیر منو بگیر از عقب بکن تو کونت.هرجا حال نکنم و حوصلم سر بره از خونه بیرونت میکنم و بعدشم نابودت میکنم .
دقیقا همین کارو کرد و کلی حال داد برای اولین بار بود از کون میداد منم برای اولین بار بود داشتم میکردمش واقعا حال داد.
انروز کارم تموم شد و اومدم جلو خودش فیلمهاشو عکساشو همشو پاک کردم بجز اون فیلم خود ارضایی پشت تلفن.
گفتم دوبار دیگه بهم بدی اینم پاک میکنم.
کلاسهای عملیش مشخص شد که افتاد تو یک بیمارستان معتبر.
شب و روز نداشت .
شب کلاس داشت روز کلاس.اموزشی بود.
ازش خواستم بار دومم رو شب بیاد خونه.خانمم هماهنگ کردم که کلاس پریسا شب هستش و تو باید مراقب مامانت باشی.فرستادمش رفت.
زنگ زدم بیاد.اومد اونشب تا صبح میکردمش یعنی صبح حال راه رفتن نداشت.از درد و بی خوابی.
بار سومم گذاشتم تو شب با همون برنامه ولی با قرص تاخیری و سفت کننده .ایندفعه واقعا صبح چشاش پر خون شده بود و جدی جدی کونش پاره شده بود و خون اومده بود.
حالا وقت تموم کردن همه قضایا بود مثلا.
سه بار از شدیدترین سکسهای عمرم فیلم داشتم اونم با پریسا.
ولی خبر نداشت.
بهش گفتم که هرچی بوده تموم میشه میره این فیلم اخرو پاک میکنم ولی باید از همین الان رفتارت دقیقا مثل قبلا باشه با ادب و مهربون.فکر کن داداشتم از حالا من کردمت تموم شد.
قول داد فیلمو پاک کردم.خیالش راحت نشد هزارتا قسم داد تا مطمعن بشه همه اون فیلمها از همه جاهای گوشی و کامپیوتر و … پاک شده.
وقتی مطمعن شد.رفت و به خانمم گفته بود از شوهرت بدم میاد.سعی کنید کمتر بیاین خونه.شوهرت داره کارایی میکنه فکر کنم قصد خیانت بهت داره از این حرفا.
چند روزی دعوای منو مهناز ادامه داشت تا راهی پیدا کردم و موضوع رو جمع کردم که پریسا اشتباه کرده.بعد از حل مشکل به پریسا پیام دادم چرا دروغ گفتی گفت به تلافی بلایی که سرم اوردی هرکاری میکنم که نابودت کنم از زندگیمون بری بیرون.
گفتم باشه.بیا تلگرام.اونجا یک تیکه از فیلم کون دادنش که داره خودش کیر طرف میکنه تو کونش نشونش دادم و گفتم اینبار تا اخر زندگیمون کنار همیم.هم از کون و هم از کس.
الان حدود یک سالو نیم هست که چه شب و چه روز در اختیار من هستش و بیشتر اوقات بجای مهناز از پریسا جونم استفاده میکنم هرچند یکم مهناز رابطش با من سرد شده و احساس میکنم از موضوع خبر داره بخاطر آبروی خواهرش سکوت کرده ولی ارزششو داره که پریسارو از دست ندم.
نوشته: سعید
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید