این داستان تقدیم به شما
سلام
من خیلی وقته که میام اینجا و داستانهای اینجا رو میخونم و بیشتر داستانهایی که با خواهرزن هستش رو دوس دارم من چهارتا خواهرزن دارم سه تاشون از من بزرگن و یکیش کوچیکه
آخ این کوچیکه دل منو از همون اول برده باخودم میگم ای کاش می رفتم خاستگاری ائن کوچیکه البته وقتی من زن گرفتم خواهرزن کوچیکه 10 سالش بود و زنم 17 سالش بود
بگذریم…
***
خواهر زنم العان عروسی کرده یه شوهر بی غیرت و لا ابالی نمیدونم چرا دختر خوشگل نصیب پسرای زشت . ومفنگی میشه از اول زندگیشون همیشه تو دعوان
یه شب با شوهرش خونه مابودن عجب تیکه ای شده لا مصب هلوییه واسه خودش ولی کمی افسرده شده به خاطر اذیتای شوهر الدنگش
داشتم می گفتم خونه مابودن و منم حواسم به اون بود البته طوری که زنم و شوهرش نفهمن بدجوری راست کرده بودم خلاصه که هیچی نتونستم بکنم و رفتن
منم که شق درد داشت میکشتم گفتم بزار عوضشو از زنم در بیام
زنم یه خانوم خوشگل مو مشکی با قد 165 و وزن 70 و سینه و باسن برجسته اس همه چی تمومه خدایی تو سکسم هیچی برام کم نمیزاره خودمم 178 قدمه 72 وزنمه موها جو گندمی و 32 سالمه
کارم مشاور املاکه و کارمم خدا رو شکر خوبه
تو دامادها از همه سرم و همه رو سرم قسم میخورن یه کیر 22 سلنتی هم دارم که قابل شما رو نداره قطرشم 5 سانته خلاصه سالاریه برا خودش
به جز همسرم هم با کسی سکس نکردم یه پسر 9 ساله هم دارم خلاصه بعد رفتن خواهزن خوشگلم که الهی فداش بشم و شوهرش ملنگش به خانومم گفتم لیلا جون بد جوری شق کردم دلم سکس میخواد اونم گفت نکنه خواهرم حشریت کرده آخه دیدم چطوری زیر چشمی داشتی میخوردیش میخوای ردیف کنم بکنیش منم خجالت کشیدم و گفتم تا توهستی کس دیگه رو میخوام چیکار میدونستم میخواد ازم آتو بگیره وگرنه کسی نیس که کیرشو با کسی قسمت کنه گفتم جا ها رو بنداز که دارم میمیرم خواستم از فکر خواهرش دربیارمش که بهم شک نکنه
ما تخت نداریم بهم گفت تو جاهارو بنداز تا من بیام زودی پرید حمومو بعدم آرایش و لباس تا بیاد یه نیم ساعتی طول کشید منم جحاهارو انداختم و لخت شدم و رفتم زیر پتو و با خودم مجسم میکردم که العان فاطی (خواهر زنم) میخواد باهام سکس کنه
خانوم اومد و دیدم همون ست مشکیا که دوس دارم رو پوشیده یه شرت لامبادای مشکی و سوتین مشکی که فقط چندتا نخن که به هم وصل شدن
اومد و از زیر پتو اومد بالا و ی راست رفت سر وقت کیرم …جان …کیرم رو گرفت دستش و یه دفعه کرد تو دهنش
گرمی دهنش که به کیرم خورد از خود بیخود شدم و گفتم جان فاطی جون بخور کیرمو که مال خودته یه دفعه سرشو آورد بالا و گفت :دیدی گفتم آبجیمو میخوای بیشعور من لیلام یه اخمی بهم کرد و گفت :عیبی نداره فکر کن من فاطی ام و میخوای منو بکنی قربون ابجیم برم که گیر یه نفهم افتاده کاش العان اینجا بود و دو نفری بهت میدادیم
گفتم یعنی ناراحت نمیشی که من خواهرتو بگام گفتش العان سر حالم نمیدونم شاید بعدا ناراحت شم فعلا بیخیال بریم سر حالمون دوباره کیرمو دهن گرفت و منم هی فاطی رو صدا میزدم یه پنج دقیقه ای برام ساکید و اومد بالا شروع کرد ازم لب گرفتن بعد که دید حالم خیلی خرابه دور زد و کس و کونشو گذاشت تو دهنم و خودشم دوباره شروع کرد ساک زدن منم شروع کردم از بغل شرتش کس و کونشو خوردن وای داشتم میمردم از لذت بعد یه مدت رفت جلوتر و با کس نشست رو کیر شق من و تا ته کرد تو کسش و شروع کرد به تنازی
چه کیفی داد اونشب به تمام مدل های سکس گاییدمش و آخر سرم ابم رو ریختم تو کس تنگش
بعد سکسم دیگه چیزی راجع به خواهرش نگفت اما ته دلش میدونه که خیلی دلم میخواد خواهرشو بگام همیدونم شایدم یه روزی خواهرش این متنو بخونه و بدونه که چقدر دوستش دارم و خودش پا پیش بزاره
فاطی جون دوستت دارم و دلم میخواد برای یه بارم که شده بغلت کنم و باهات یه سکس اساسی داشته باشم
ممنون که خوندین
نوشته : ج.ا
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید