این داستان تقدیم به شما

سلام خدمت همه من بچه بوشهر م اسم رضا و سی سال خونواده ما سه بچه هستیم یه خواهر و دو برادر خواهرم بیس و چهار ساله خیلی خوش فرم و خوش هیکل اسمش محدثه .قد ۱۷۰ وز ن ۶۹ تو پر و خوش فرم و سبزه و قشنگ استیلش حرف نداره
 
.برم سر اصل داستان یه دوستی دارم بنام صادق دختر باز ماهری بود برعکس من که تو کف دوست دختر بودم صادق زیاد میومد خونمون قافل از اینکه محدثه رو تور کرده .یه روز اومدم خونه تو راه پله بودم احساس کردم از زیر زمین صدا میاد رفتم پایین شوکه شدم داشتم شاخ در میاوردم دوتا ادم لخت تو زیرزمین خونمون سریع پنهان شدم بله محدثه و صادق بودن من تا هیکل لخت آبجیمو مخصوصا راستش و دیدم کیرم شده شد رضا گفت به محدثه کونی زود باش محدثه چهار دست و پا ایستاد ولی کیر رضا رو که دیدم مات شدم یه کیر باریک و دراز سیاه محدثه گفت رضا جون فقط تا ته بکن بد جور اتیشیم محدثه سینشو چسبوند یه زمین و رضا آب دهن ریخت دم سوراخ کون ش تا فشار داد رفت تا ته محدثه اه کشید و معلوم بود ک نازه یه کم اینجور کردش بعد بلند شدن سرپا خدا حیف آبجیمو و خوشگلی نبود زیر رضا قمبل کرده بود

 
محدثه رو به دیوار راستش و داد عقب و رضا سرو کرد به کردن خدا .باسن محدثه از پشت بدجور تحریک کننده بود رضا فش میداد و میکرد محدثه میگفت تند تر خلاصه بعدا بوسه دقیقه رضا ارضا شد و کیرش و درآورد آب رضا هم از گون محدثه زد بیرون و با دستش آبجیمو ارضا کرد .بعدش رضا گفت جنده ی خوشگلم  قرار بعدی جای همیشگی .امروز خطرناک بود اومدیم اینجا منم خود ارضایی کردم ولی خوش بحال رضا.نظر یادتون نره.

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *