این داستان تقدیم به شما
سلام من زهرا 34 ساله اهل برازجان هستم وزنم 70 قدم 172 است من پرستار بیمارستان هستم
هفته پیش سه شنبه شیفت شب بودم خیلی حشری بودم چون شوهرم توان جنسی پایانی داره و دیر به دیر سراغ من میاد. اون شب همش توی سایت های سکسی بودم البته شب خلوتی بود و مراجعه کننده کم بود همراه خودم میوه آورده بودم تصمیم به خود ارضایی گرفتم یه خیار سبز برداشتم و به سمت دستشویی ها رفتم دکمه های بالای مانتو ام رو باز کردم و سوتینمو رو در آوردم و توی جیبم گذاشتم شلوارمو رو پایین کشیدم و نشستم دستمو خیس کردم و روی نوک سینه هام کشیدم کمی سینه هامو مالیدم آه آه آااااااه بعدش خیار رو لای شیار کسم مالیدم و چوچولمو باهاش تحریک کردم و بعدش اونو توی دهنم کردم و فشار زدم احساس خفگی کردم و سرفه زدم و بعدش اونو توی کسم کردم و جلو عقب کردم و خیلی بهم حال داد و صدا میدادم آه ااااااه بکن منو بکن کسمو محکم بکن ناگهان کسی به درب دستشویی زد خشکم زد فورا شلوارمو بالا کشیدم و خیار رو توی جیبم کردم و فلش تانک رو کشیدم کمی صبر کردم و گوش دادم دیدم صدایی نمیاد بعد در رو باز کردم که فوری در برم. اما یکباره منو به داخل هل داد و درب دستشویی رو بست اون رضا یکی از دانشجوهای پزشکی بود که اونجا کار آموز بود و صدای من رو شنیده بود و قضیه رو فهمیده بود و میخاست ترتیب منو بده گفت فورا کاری رو میگم بکن یا به همه میگم چی دیدم دست گذاشت روی کمر منو خم کرد خیار از جیبم به روی زمین افتاد خیار رو برش داشت و پشت مانتومو بالا داد و شلوارمو پایین کشید و با دو دستش لای کونمو باز کرد و شروع به لیسیدن کسم کرد منم خیلی دوست داشتم و آه آهم بلند شد
خیار رو لای کسم میمالید. خیلی حشری شده بودم کیرشو توی کسم کرد و تند تند تلمبه میزد وااااای داشتم بهش کس میدادم باورم نمیشد. کیرش کلفت بود اما از شدت حشریت کسم اونو تا ته می بلعید خیار رو توی دهنم کرد خیسش کرد و همزمان که توی کسم تلمبه میزد خیار رو در سوراخ کونم میمالید و اونو تو کونم کرد و جابه جاش میکرد داشتم از کس و کون گاییده میشدم جاااان منو جر بده کسمو بکن بهم گفت اروم باش صدات میره بیرون چند دقیقه ای تلمبه زد و داشت آبش می اومد وحشی شده بود خیار رو توی سوراخ کونم میچرخوند در حین چرخوندن خیار، خیار توی کونم شکست و قسمتی ازش توی کونم مونده بود وقتی تلمبه میزد مقداری بیرون می اومد با انگشتش خیار رو توی کونم جا کرد و نمیگذاشت بیرون بیاد کسم تنگ تر شده بود و کیرش درد کسمو بیشتر میکرد اما منم داشتم ارضا میشدم جاااان منو بکن محکم بکنم کسمو جر بده اااااااه اااااای وووووای جانم رضا جان اااااه اااااه و تمام آبشو تا قطره آخر توی کسم ریخت منم ارضا شدم فوری اونجا رو ترک کرد و من موندم با نصف خیار توی کونم که حالا بیرون نمیومد اینقدر به خودم فشار آوردم و لبه های باسنمو با دستام کشیدم و زور زدم تا بلاخره تکه خیار خونی از کونم بیرون اومد کونمو شستم و فلش تانک رو کشیدم خیلی کونم درد داشت اما حسابی بهم حال داد.
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید