این داستان تقدیم به شما
سلام. من ۲۶ سالمه اهل شمال شرق ایران نمیگم کجا تابلو نشه …
***
خاطره کون دادنم برمیگرده به ۲۲ سالگیم که خانوادم تو یه شهری دیگه بودن و من تو یه شهری دیگه وتنها خونه داشتم ولی یه جای پرت و ناجور بود. از بعد از ظهر پنجشنبه تا نیمه های شب ساعت های ۲ خونه مادر بزرگم بودم و از ترس دزد ها مجبور بودم هرجور شده برگردم خونه هرچند مادربزرگم اصرار به موندنم داشت ولی باید میرفتم نمیدونم چم شده بود ولی دل آشوب بودم به هر حال اومدم بیرون .خیابونا وحشتناک سوت و کور بود و خوفه عجیبی تو وجودم داشتم و شانس مزخرفم هیچ وسیله نبود که بتونم خودم رو برسونم خونه .
همینطور نیم ساعتی پیاده رفتم و یکی دوسیگار کشیده بودم که متوجه نزدیک شدن موتوری از پشت سرم شدم که یه کم جلوتر زد رو ترمز و خواست برسونه تا یه جایی به چهره اش نگاه کردم دیدم زیاد نادخ و خلاف به نظر نمیاد و مثله اوسکلا راحت قبول کردم به قیافش راحت ۳۵ به بالا میخورد به هرحال تا یه مسیری رفتیم که گفت داره میره سمت کارگاهشون تا دستگاهاشون رو چک کنه و کار هرشبشه و من چت مخ باورم شد و گفت نزدیکه و پنج دقیقه ای تمومه و من رو میرسونه تا خونه خلاصه اعتماد همانا و به فاک رفتن همان. یهو تا به خودم اومدم و از افکارم خلاص شدم دیدم تو یه خیابون دور افتاده و به اصطلاح کارگاه رسیدیم حقیقت اونجا دیگه یه جورایی کپ کردم ولی ته دلمم قلقلکم میداد چون قبلا تو دوره نوجونی هم داده بودم و هم با خودم ور میرفتم اسمش میلاد بود وقتی از موتور پیاده شد و هیکلش کامل معلوم شد قشنگ ریدم به خودم و میلاد گفت بیا تو تا کارم تموم بشه خواستم بهونه بیارم با خودم گفتم شاید بهونه بیارم اوضاع بدتر بشه .
رفتیم داخل یه اتاق که مثل اتاق نگهبانی با یه تخت چوبی کثیف و یه سری خرت و پرت آشپزی و یه تلوزیون داغونتر از همه . لحظه ای که داخل شدم یه دفعه میلاد اومدم پشتم و محکم بغلم کرد خودشو میمالوند بهم و میگفت پسره خوبی باش تا دوستامو صدا نکنم و خودم و خودت تنها باشیم و من که ریده بودم به خودم نمیفهمیدم چی میگم التماسش میکردم تا ولم کنه که یه مشت زد پس سرم و من محک افتادم رو تخت میلادم خودشو انداختم روم و میگفت اوف چه کونی بکنیم امشب میدونی چند وقته کیرم یه سوراخ به خودش ندیده امشب پارت میکنم و حالا که بد قلقی میکنی همه بچهارو هم میگم مثل سگ بکننت لاشی. از ترس حرف زدنش هم میترسیدم و هم خوشم اومده بود خودم سپردم بهش و آروم میگفتم باشه فقط آروم باش و من رو نزن . میلاد هم هی محم خودشو میمالوند به منم حقیقت یه جورایی کونم میخارید و خوشم اومده بود که یه فکری به سرم زد که هم حال کنم و هم یه جورایی از دست میلاد و به خصوص رفقاش که بعدا فهمیدم اصلا کسی در کار نبوده در برم .
رو بهش کردم و با عشوه گفتم میلاد جون اینجا خیلی کثیف و حاله آدم واسه یه سکس باحال میگیره بیا بریم من یه جایی آشنام و میدونم خالیه بریم تا صبح منو بگا. از حرفم حشرش زد بالا و سریع اوکی داد و منم تو کونم عروسی از اینکه نقشم گرفته . سریع سوار موتور شدیم و رفتیم به کارگاه خیاطی که قبلا اونجا کار میکردم و کلیدش و داشتم و صاحبش ورشکست شده بود و یه هفته ای تعطیل بود و فردا هم جمعه و میدنستم هیچ کس اونجا نیست باخیال راحت تو راه همش از حالتهای کون دادنی که تو خیالم بود برا میلاد میگفتم تا سرحال باشه و اونم فهمیده بود من از دادن خوشم میاد .
بعد یه ربع رسیدیم و من سریع در و بازکردم رفتیم تو اتاق استراحت که تر تمییز و همه امکانات از قبیل سرویس بهداشتی و آشپز خونه نقلی و بقیه چیزا داشت . لباسام در آوردم و کمک کردم میلاد م لخت شه رفتم تو حموم و یه کم با ژیلت کونم و تمیز کردم و داخل سوراخمم خالی کردم تا یه ذره گشاد بشم اومدم تو اتاق دیدم میلاد رو مبل نشسته با یه کیر ۱۵ سانتی قلمی و خوش فرم که من همونجا دلم خواست بکنم تو کونم …
آروم اومدم سمتش مثل دخترا راه رفتم جلوش کیر کوچسکمو کردم لای پام تا جلوم مثل کوس دخترا بشه اونم خوشش اومد من بغل کرد نشوند رو پاش به صورت علامت به علاوه یا جمع این شکلی تو بغلش بودم جوری که کیرش تقریبا لا لمبرام و نزدیک سروراخ کونم بود و گرمای کیرش دیگه داشت دیوونم میکرد میلاد رو بهم گفت سیگاری میزنی من که تا حالا امتحان نکرده بودم اولش ترسیدم ولی گفتم بذار تو حال خوشی باشیم و تا صبح حال کنیم . خداییش میلاد آدم بدی نبود ولی تحت فشار شدیدی از طرف حا کردن بود چون زنشم مریض احوال بود خیلی مدت میشد که حال نکرده بود و وقتی منو دیده بود دیگه شیطونه کار خودشو کرده بود . خلاصه سیگاری رو زدیم و من دیگه منگ منگ بودم و وحشتناک فاز کون دادن داشتم .
اومدم جلوش نشستم و دستم به کیر صلمی نازش کشیدم و دهن بردم سمت کیرش لبامو غنچه کردم یه بوس آبدار از کیرش گرفتم و زل زدم به چشاش که دیدم تمام بدنش به حالت رعشه افتاد.
آروم شروع کردم لیس زدن دور کیرش و از پایین تا بالا براش لیس زدممثل جندها یه دفعه نصف کیرشو قورت دادم . همینطور که کیرش تا نصف تو دهنم بود با زبونم دور سر کریشو لیس میزدم که موهامو کشید گفت نکن اینجوری آبم نمیخوام بیاد میخوام کون تو جرش بدم منم با عشوه گفتم من امشب زن تو هستم عشقم همه بدنم ماله تو تا صبح حرص نزن . اومدم پشتم نشست و منم کامل قمیل کردم و با انگشتم میکردم تو کونم تا باز بشه میلاد دست مو گرفت و انگشتم و بو کرد وبعد لیس زد بعد لای کونم کامل بایه دست خودشو یه دست من از هم باز کرد زبونشو محکم کشید رو سوراخم .
تمام وجودم گر گرفت و یه شهوت وصف ناپذیری همه وجودمو لرزوند و فهمیدم که همین یه لیس میلاد به صدتا ارضا شدنم حال داد بهم. چنان با ولع کونم و میخورد که انگار اولین باره دازه یه نفره و میگاد و منم چنان لذتی میبردم که تا اونموقع تجربه چندانی نداشتم . تو اوج شهوت تو عالنه منگی بهش گفتم : میلاد کیرتو میخوام عشقم میخوام زنت باشم و تا هر وقت خواستی کونمو بگای . با حرفام انگار کبریت انداختم تو انبار باروت یه دفعه بلندم کرد میلاد یه مرد چهار شونه تقریبا قوی هیکل با قد ۱۸۰ حدودا و منم یه پسر با قد ۱۷۰ و وزن ۶۲ و یه کون گرد و سبزه قشنگ مثل یه کیسه برنج برگردونم ایستاده ولی در حالت 69 کیرش دقیقا تو دهنم و سوراخم تو دهنش بود و هردو لذت میبردیم . میلاد: خوب کونی هستی تو از زنمم داری بیشتر حال میدی بهم . گفتم: تو اگه آدم بلشی حالی میدم بهت تا عمر داری یادت نره عزیزم
گفتم: میلاد دیگ طاقت ندارم کون له له میرتو داره بذار تو تا آروم بگیره دیگه لامذهب. به حالت داگی رو مبل چهار دست و پا قرار گرفتم و میلادم کیرشو با سوراخم تنظیم کرد قبلا با شلنگ دستشویی و انگشتام خودم باز کرده بودم و بهش گفتم یه کم تف بزن و زد گفتم حالا میخوام همشو یه داشت جا کنی توم عزیزم
. گفت عزیزم اینجوری دردت میاد . گفتم فدای سرت میدونم به جاش تو حال مکنی مرد من . انگار اتیش بگیره یه دفعه تمام کیرشو تو وجدم احساس کردم و وجودم از سوراخ کون تا مغزم گر گرفت و سوخت ولی همراه با یه لذت جدید . به میلاد گفتم صبر نکنه و تند تند کونمو بگاد تا خوب گشاد بشه و اونم مثل یه شوهر خوب انجام میداد . پوزیشن رو عوض کردیم من روزمین به حالت یه ور خوابیدم و میلادم بغلم خوابید . دیوونه این پوزیشنم. کیرشو با سورخم تظیم کردم حالا دیگه گشاد بودم و از رفت و آمد کیرش به داخل کونم فقط لذت میبردم احساس یه زنه شوهردار رو داشتم که داره در قبال شوهرش وظیفشو انجام میده و لذت میبره . هماهنگی تلمبه هاش و نبض زدن کیرش و دیواره های کونم به چنان لذتی رسانده بودنم که مثل زن ها میگفتم بکنم منو بکن من زنتم میلاد . آخ که حالی داره تند تند بزن . میلاد هم دیوانه وار تلمبه میزد که یه دفعه باتمام وجود بغلم کرد و من کامل در آغوشش جمع شدم وتا آخرین جایی که میتوانست کیرش را به داخل سوراخم فشارداد و با فریاد آبشو تو کونم خالی کرد وای چه حس معرکه ایست وقتی که میبینی میتوانی مثل یک زن و حتی بهتر از آن آب مردی دیگر را بیاوری . بعد از اون تا صبح دوبار دیگه کمرش رو خالی کردم و دم صبح دیگه نایی برامون نمونده بود . بعد این قضیه چند باری توخونش یا خونم باهم سکس داشتیم و خوش میگذشت ..
نوشته: فرهاد کون دادیان
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید