این داستان تقدیم به شما

سلام دوستان اصغر هستم 20 سالمه این داستانی که میخوام بگم مربوط به 5سال پیشه من یه مامان دارم 38 سالشه و اونموقع 33 سالش بود مامانم کون تپلی داره با سینه های سایز 85 و بدن سفیدی هم داره قدش 160هست بریم سراغ داستان من موقعی که 15سالم بود یه دوستی داشتم به اسم محمد که چاق وهیکلی بود البته شکم زیاد بزرگی نداشت ولی خیلی درشت هیکل بود چون به باباش رفته بود همیشه با من شوخی میکرد مثلا محکم بغلم میکرد و من نمیتونستم خودمو آزاد کنم و همیشه تو مچ انداختن و کشتی گرفتن حریفش نمیشدم و همیشه تو مدرسه هوامو داشت ونمیزاشت کسی اذیتم کنه و واقعا داشتن همچین دوست پر زوری برام خوشبختی بود محمد هر روز میومد خونمون با هم پلی استیشن بازی میکردیم اینو هم بگم بابام وقتی 10سالم بود فوت کرد و وجود دوستی مثه محمد منو از تنهایی در میاورد یه روز که داشتیم پلی استیشن بازی میکردیم مامانم رفته بود حموم داشت خودشو میشست محمد وسط بازی گرسنش شد و رفت از یخچال یه چیزی بخوره همونموقع مامانم لخت کامل از حموم بیرون اومد ورفت تو اتاقش و درش باز بود چون فکر کرد ما مشغول بازی هستیم همونموقع محمد اومد که رد بشه مامانمو لخت دید
 
 
مامانم سریع در اتاق رو بست و محمد اومد پیشم و گفت مامانمو لخت دیده بعد از اون شوخی های محمد درباره مامانم شروع شد و درباره سینه های مامانم که گنده بود و نوک قهوه ای داشت حرف میزد و میگفت دوست داره مامانمو بکنه و باهاش حموم بره منم چون زورش رو نداشتم چیزی نمیگفتم ولی از یه طرف خوشم میومد چون هر چی باشه محمد بهترین دوستم بود و خیلی دوست داشتم مامانمو لخت زیر هیکل محمد ببینم همینجوری روزها پیش میرفت تا اینکه محمد گفت دیگه طاقت نداره و باید مامانمو بگاد و گفت خواهر دوست داری یا داداش مامانتو میگام من گفتم اینکار رو نکن نمیخوام حامله بشه محمد گفت باشه بزار مخشو بزنم بکنمش تو هم بیا ببین حال کن با شنیدن حرفاش شق کرده بودم بالاخره قرار شد یهشب بیاد با مامانم حال کن تا اینکه روز پنجشنبه شبش اومد خونمون ون شستیم پلی بازی کردیم مامانم برامون شیرینی و میوه اورد محمد به سینه گنده مامانم که از زیر لباسش نمایان بود نگاه میکرد و کیرشو میمالید و بی صبرانه منتظر خوردن نوک قهوه ی پستونش بود مامانم رفت حموم محمد گفت دیگه باید شروع کنه و وقتی مامانم بعد نیم مامانم بیرون اومد رفت اتاقش محمد هم رفت پیشش و در اتاق رو بست اول صدای بگو مگو مامانم با محمد میومد ولی قطع شد من رفتم صندلی گذا شتم و از بالا در میدیدم محمد در حال خوردن پستونای مامانمه

 
یه سینه دهنش بود و یه سینه تو دستش و فشار میداد و نوکشو میمالید و پستون دیگه رو داشت با لذت میخورد بعد از10 دقیقه خوردن حالت 69شدن و محمد کوس مانمو میلیسید و مامانم کیرشو ساک میزد بعد محمد به پشت خوابید ومامانم نشست رو کیرش و سواری میکرد وسینه هاش بالا و پایین تکون میخورد و محمد اونارو بادست میمالید و بازی میکرد و مامانمو خم کرد به سمت خودش و شروع کرد خوردن پستوناش بعد مامانم به حالت سگی در اومد وعباسی کون مامانمو لیسید و دمبه هاشو بوسید بعد کیرشو کرد تو کونش مامانو ناله میکرد و محمد لذت میبرد و از پشت یه دستی هم به سینه هاش میبرد بعد چند دقیقه محمد ابشو ریخت توکون مامانم و پیش مامانم دراز کشید وتو همونحالت ممه میخورد بعدش مامانم بغل کرد و وایستاد تا ایستاده از کوس بکنه سینه های مامانم به سینه های قوی محمد درشت هیکل مالیده میشد و من خیلی خوشم میومد محمد یه غرش کرد و آبشو تو کوس مامانم ریخت و هردو پاشدن رفتن حموم و بعدا محمد گفت تو حمومم حسابی زیر دوش از ممه های مامانم میل کرده نمیدونم چر ا اینقد ممه های مامانو دوست داره الان پنج ساله باهم سکس #دارن و #منم #خوشحالم یه #شریک #جنسی #درشت #هیکل و جوون واسه مامانم جور کردم .

 
امیدوارم #لذت برده باشین لطفا نظرتونو بگید

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *