داستان سکسی تقدیم به شما
سلام بچه ها
امیدوارم که هرجایی هستید خوب باشید و سلامت
اسم من متین 22 سال دارم
اولین باری که من تو اینترنت این داستان ها رو میخوندم به هیچ وجه باورم نمیشد که کسی بتونه با خانوادشم سکس داشته باشه چه برسه با مادر یا خواهرش !
همیشه وقتی این داستان هارو میخوندم با خودم اینطور فکر میکردم که نویسنده این سایت ها این مزخرفhت مینویسن تا خودشون جلب توجه عموم کنند و با این کار سایت هاشون رو واسه خاطر مخاطباشون معروف کنند
این داستان ها باورم نمیشد و تو کتم نمیرفت تا این که یه اتفاق واقعا عجیبی تو زندگی من افتاد !
من دو تا خواهر دارم به اسم های نسترن و رویا که نسترن حدود 28 سالشه و رویا حدود 31 منم که چون بچه آخر بودم دوتا خواهرام خیلی نازمو میکشیدن و دوسم داشتن منم از بچگی باهاشون راحت بودم
اینم بگم که با نسترن راحت تر از رویا بودم واسه خاطر همین نسترن رو نسبتا بیشتر از رویا دوست داشتم برای مثال تو خونه با قاشق هیشکی نمیتونستم غذا بخورم و چنگشم میشد جز با قاشق نسترن
خلاصه زمان گذشت و هردوشون ازدواج کردن منم خونه تنها موندمو غیره …
الان هم میل به رفتن خونه نسترن رو بیشتر دارم و زیاد خونشون میرم و حتی بعضی وقت ها شباهم تو خونشون موندم
شوهر نسترن هم راننده تاکسی تلفنی و صبح ساعت 8 میره حدود 8 شبم برمیگرده حتی ناهار هم میمونه اونجا و خونه نمیاد
این آبجی نسترن ما هم خیلی خوشگله و اندام و بدن واقعا توپ و سکسی داره طوری که خوشگلیش تو فامیل زبانزد و دیدنش هر پسری رو حشری میکنه
من بعد اینکه داستان های سکسی خانوادگی رو خوندم و با این سایت ها آشنا شدم با یه دید دیگه ای به نسترن نگاه میکردم و به اندام سکسیش و به صورت خوشگلش به نشستنش به خوابیدنش ، خلاصه به همه حرکاتش توجه میکردم و بد جوری تو کف هیکل سکسیش مونده بودم . فکر کنم خودشم متوجه این کار من شده بود
همونطوری که قبلا هم گفتم اصلا به هیچ وجه باورم نمیشد که یه روزی بتونم باهاش سکس داشته باشم تا این که یه روزی من حدودا وقت های ناهار بود به خونشون رفتم .
این داستانو که الان میخام بهتون تعریف کنم مربوط میشه به دو ماه پیش
وقتی رسیدم خواهر زادم سهیل هم خونه بود بعدش نسترن ناهار سهیل رو زودتر اورد تا واسه مدرسه اش زودتر آماده بشه بره . بعد این که نسترن سهیل رو به مدرسش برد و برگشت با هم ناهارمونو خوردیم و بعد ناهار من رفتم کناره تلوزیون نشستم و بعدش اونم اومد و با هم ماهواره نگاه کردیم. کنترل ماهواره دستم بود منم عمدا به کانال های عاشقانه و نسبتا سکسی میرفتم و وقتی صحنه های لب گرفتن و سکسی رو نشون میداد کانال رو عوض نمیکردم و منم حسابی حشری شده بودم وهی سینه هاش نگاه میکردم و کیرم دیگه راست شده بود ولی ظاهرا اصلا هم به روی خودم نمیوردم و بیخیال بودم ولی از درون دلم داغون بود و میخواست یه سکس مشتی رو با نسترن داشته باشم و اون هیکل قشنگشو لخت ببیبم وموقیتشم بود و ولی حیف که نمیشد بهش بگم میترسیدم داد و هوار بندازه و فشم بده و …
بعدش دیدم خیلی به من نگاه میکنه و فکر میکنم که یه جورایی شک کرده بود بهم ولی اونم اصلا به روی خودش نمیورد
راستی اینم بگم که نسترن هم مثل بقیه آدما تو خونه یه تاپ تنگ و یه شلوارک تنگ تر تو خونه میپوشید
تا اینکه بعد یه مدت بهم گفت که : متین جان من میرم یه دوش بگیرم و بعدش با هم بریم خونه بابا وسهیل رو هم زنگ میزنم باباش میاره
منم بهش گفتم که باشه
وقتی رفت دیگه حال من از اونی که بود بدتر شد و حشری سگ شده بودم و هی با کیرم ور میرفتمو جلغ میزدم و هزارتا فکر شیطانی میکردم ولی بازم خودمو کنترل کردم
بعد یه مدت دیگه دیدم داره صدام میزنه متییین… متییین… رفتم نزدیک حموم و گفتم :منو صدا زدی آبجی نسترن؟ گفت : آره… اگه زحمتی نیست بیا این لیف رو بکش پشت کمرم… من دستم نمیرسه…
در طول 22 سال عمرم همچین اتفاقی نیوفتاده بود و با اینکه با هم راحت بودیم ولی اصلا من این کار رو واسش نکرده بودم
وقتی شنیدم شوکه شدم و خیلیییییییییییی تعجب کردم
منم گفتم : باشه
منم از شما چه پنهون در حالی که تو دلم عروسی و جشن بود پای شلوارمو تا نزدیکه زانوم جمع کردم و رفتم تو رختکن حموم و بعدش آروم آروم رفتم تووووووووو
وااااااااااااااااااای خدای مننننننننننننننننننن چی داشتم میدیدم انگار داشتم وارده بهشت میشدم
دیدم که در حالی که فقط فقط یه سوتین و شرت تنش بود نشسته روی سکوی حموم و در حالی که یکمی پشتش به من بود لیف تو دستش گرفته بود
اصلا هم هیچی نمیگفتم و هیچی رو به روی خودم نمیووردم ولی یه کم خجالت زده بودم
منم درحالی که سرمو پایین انداخته بودم آروم آروم نزدیکش شدم بهش گفتم : که لیفو بده به من
مثل اینکه به کمی از آرزوم رسیده بودم از نزدیکی چند سانتیش وایساده بودم داشتم بدن لختش نگاه میکردم .چه سینه هایی مثل دو تا هلو چه رون ها و چه پاهای سفیدی داشت
تو حالتی که پشتش رو به من بود با یه دستم لیف رو میکشیدم پشت کمرش واااااااااااااااااای خدایه من چه لذتی داشت دستم داشت بدن لختشو لمس میکرد
هر از گاهی هم پایین میرفتم و نزدیک کونشو لمس میکردم یواش یواش جرات پیدا کردمو دست چپمو گذاشتم رو شونش با دست راستم لیفو به پشتش کشیدم چیزی نگفت
اون دستم که رو شونش بود رو یواش یواش سر میدادم پایین تا سینشو هم لمس کنم داشتم از لذت میمردم کیرمم داشت منفجر مشید .جالبش اینجاست که با این که دستمو به سینه اش میمالوندم و با اونیکی دستم روی کونشو لیف میکشیدم و کونشو لمس میکردم بازم هیچی نمیگفت بازم خودم کنترل کردم تا اینکه احساس کردم در حالی که رو سکو نشته بود از پشت خودشو به من نزدیک میکنه و میچسبونه دیگه جراتم بیشتر شد و دست چپمو یواش از زیر سوتینش رد کردمو و نوک سینشو قشنگ با لای انگشتام تکون میدادم جاتون خالی بچه هااااااا خیلی حال میکردم
یکم خم شدم تا صورتشو نگاه کنم دیدم چشماشو بسته و داره با زبونش لباشو بازی میده
دیگه صبرم تموم شد دلمو زدم به دریا از پشت چفت سوتینشو باز کردمو و با دو تا دستام پشتش حلقه کردم و از پشت سینه هاشو میمالیدم اونم چه مالیدنی خودمو از پشت بهش چسبوندم و از پشت، گردنش میخوردم و با دستام سینه هاشو میمایدم هیچی نمیگفت فقط چشماشو بسته بود و دیگه به نفس نفس افتاده بود دستامو آروم از سینه هاش کشیدم و یواشکی رفتم رختکن و لباسامو دروردم حتی شرتمو تا میخواستم برگردم حموم، دیدم دراز کشیده رو کف حمام و شرتشم تو تنش نیست .
دیگه خیالم از بابت ترس و خجالت راحت بود رفتم تا نزدیکش شدم دیدم داره به من نگاه میکنه و با یه لبخند گفت که : شروع کن عزیزم
انگار داشتم خواب میدیدم دیگه به آرزوم رسیده بودم و آرزویی نداشتم آروم دراز کشیدم روش طوری که کیر راست شدم رفت لای پاهای خوشگلش وای وای چه حالی داشت بدنش گرم و مثل پنبه نرم بود از موهای سرش گرفته تا انگشت شست پاش لیسیدم
درحای که لبا ی قشنگو مثل غنچشو میخردم با دستام هم موهاشو نوازش میکردم .لباش خیلی خوشمزه بود بعد گردشو خوردم . بعدش نوبت سینه هاش بود که قبلا دستام یه حال اساسی کرده بودن الان نوبت خوردنشون بود یه جوری با اشتها میخوردمشون که باورتون نمیشه
دیگه نفس نفساش کم کم بیشتر میشد شکمشو میخوردم حتی زبونمم تو نافش میکردم بازو های پاهاش و رونش خیلی سکسی و گنده بودن
خلاصه تا حتی انگشت پاهاشو هم میخوردم و همه جای بدنش از آب دهن من بود
رسید به اصل کاری تو فکرو خیالم تصورشو میکردم کسشو با ژیلت قبلا زده بود کسش مثل ماه و سفید و تمیز و چوچولش از فرط شهوت سرخ سرخ شده بود. بچه ها باورتو نمیشه یه جوری کسشو میخوردم که اصلا نمیتونم با کلمات توصیف کنم . سرو صدای نسترن بالا گرفته بود و مثل مار داشت به خودش میپیچید و یواش یواش میگفت متین تموم کن دیگهههههه صدای آه و شهوتش داشت مثل سگ حشریم میکرد
دیگه خواستم کار نهایی رو بکنم بهش گفتم که یکم پاهاشو بالا بگیره کیرمو آروم سر سوراخ کسش گذاشتمو آروم آروم کردمش تو کسش واااااااااااااااااااایییی چه لذتی داشت اولین باری بود تو عمرم که سکس میکردم اونم با کسی که آرزوشو داشتم ولی فکرشو نمیکردم
در حالی که یواش یواش عقب جلو میکردم لباشو میخوردمو دستامو پشت سرش حلقه کردم موهاش رو نوازش میکردم . نسترنم هم درحالی که نفس نفس میزد با دستاش پشتمو چنگ میزد فهمیدم که میخواد ارضا بشه و به ارگاسم برسه.
بعد یه مدت تلمبه زدن و عقب جلو کردن احساس کردم بدنم داره گرم میشه و آبم داره میاد پاشدم و با دوسه تا جلغ زدن کیرم ،آبمو ریختم رو سینه های قشنگش بعدش دوباره روش دراز کشیدم و در حالی که موهاشو با دستام بازی میدادم بهش نگاه میکردم و هر از گاهی از زیر لباش یه بوس میکردم بعد یه مدت که روش خوابیده بودم، بلند شدیم و یه دوش گرفتیم و اومدیم بیرون
از اون موقع به بعد با اینکه رابطش با من مهربون بود ،مهربون تر هم شد منم بعضی وقت ها که احساساتی میشم تو پنهونی از لباش یه بوسه مشتی میکنم اونم ازم تشکر میکنه ولی دیگه من خجالت میکشم که بهش بگم بازم سکس کنیم منتظرم که روزی برسه که بازم موقعیتش فراهم بشه و سکس دومونو باهاش داشته باشم
اگه سرتونو درد آوردم ازتون معذرت میخوام
همتونو دوست دارم بچه های ایران – یاشاسین ایران
نوشته :متین 22 ساله از ارومیه
نوشته های مرتبط:
منِ حشری
منِ سزاوار (۳ و پایانی)
منِ سزاوار (۲)
منِ سزاوار (۱)
ممــنوعـه ی مَن
دكتر كار بَلد و منِ عشق سن بالا
داستان من و آبجی میترا
همسرم نسترن (۴)
همسرم نسترن (۳)
همسرم نسترن (۲)
همسرم نسترن (۱)
نسترن زیبا، خانواده پولدار (۱)
تدریس خصوصی به نسترن
سکس با همکارم نسترن
سکس نسترن با یه کیر کلفت
من نسترن به شوهرم خیانت کردم
ارباب نسترن عوضی
اولین سکسم با نسترن
سکس اول با نسترن
من و نسترن خانومم فقط هم خونه ایم. شیک و مجلسی!!!
خاطره ای با نسترن
من و دختر عمو نسترن
عیدی نسترن به من
من ، ترانه ، نسترن ، سینا
تصور نسترن
كم مونده بود نسترن به گام بده
نسترن خواهر زنم
نسترن خانم مامان بهنام (1)
نسترن، دخترعمه حشری من
جاده متروكه و سكس شوم من و نسترن
یک روز خوب با نسترن
آبجی مهدی
آبجی بزرگه
سکس با آبجی متاهل و کون قشنگم
من و آبجی نسیم
آبجی حلیا زندگیم شد (۱)
من و آبجی مریم از حموم تا پشت بوم
سکس با آبجی زهره
با آبجی توی مسافرت
سکس منو آبجی نانازم
پاهای معلم دینی آبجی کوچیکم
سكس با آبجی مريمم
خاطره میلاد و آبجی ستاره
داداشم و آبجی بیوه ام
سکس به لطف بارداری آبجی
من و آبجی بزرگم
بچگی و به گا دادن آبجی مون
ماجراي گاييده شدن مامانم و آبجی آذرم توسط ممد وبهمن
آبجی کوچولو وداداش بزرگه
کون آبجی کوچیکه
آرین و آبجی
سکس من با آبجی چادری
کاییدن آبجی دوستی که منو سر دختر فروخت
آبجی کوچولوی من
سکس با آبجی مریم
سکس با آبجی دومی
کردن آبجی فهیمه
مالش آبجی
سکس با آبجی مهشیدم
من و آبجی ستاره
آبجی کوچیکه
سکس با آبجی دوستم
آبجی نازنین
شهاب و آبجی سحرش
سکس با آبجی
من و مامان و آبجی وعزا
مامان ! آبجی ! منتظرم
آبجی بد عنق من و دوستش
خاروندن آبجی
داستان سکسی خاله و قرار یواشکی
داستان سکسی من و زن برادر زنم
داستان صوتی سکسی انجمن کیر تو کس چاره ساز شد
داستان سکسی ضربدری
داستان سکسی مامان ناهید (۲)
داستان سکسی من
داستان سکسی مامان ناهید (۱)
داستان سکسی مامان مهربون
پدرخوانده، جاروبرقی و داستان های سکسی
داستان سکسی من و دیگر هیچ
داستان سکسی منو سمانه
طرز تهیه داستان سکسی (طنز)
آموزش نوشتن داستان سکسی (طنز)
داستان های سکسی و دردناک مامانم
داستان سکسی قدیمی آویزون بانام بهاره و کیر بابایی
داستان سکسی قدیمی آویزون بانام من و دوتا زن خوشگل خونه دار
داستان سکسی قدیمی آویزون بانام سپیده خانم زن آقا مرتضی
داستان سکسی قدیمی آویزون بانام من و زن عمو معصومه
داستان سکسی قدیمی آویزون بانام من فقط برای کار رفته بودم
داستان سکسی قدیمی آویزون بانام من و زهرا
داستان سکسی قدیمی آویزون بانام من و زن42ساله پسر عموم
داستان سکسی قدیمی آویزون بانام گاسا و دوستش
داستان خوردن رونای سفید دختر عموم
داستان سکس زن چادریم و دوست کیر کلفتم (۱)
داستان کون دادنم به رضا
داستان جقی شدن من
داستان سکس با خواهرم تو شمال
داستان کیر من و کس دختر همسایه
عشق آرین:داستان نامعقول عشق پسرانه (۵ و پایانی)
داستان کونی شدن من
داستان من و زن دایی الهام
داستان عشق ممنوعه من و حسن 💔 (۲)
داستان عشق ممنوعه من و حسن 💔 (۱)
ایلیا و داستان عجیب باشگاه
داستان من و خواهرم
داستان افشین و مریم (۴ و پایانی)
داستان های من میلاد پسر دایی کونی
داستان رنگین کمونی یک ترنس
این داستان یک اشتباه است
داستان منو دوست دخترم مینا بعد ۲۰ سال
یک داستان فانتزی
داستان دروغی دیگر (۲)
این یک داستان نیست
داستان ساک زدن های من (۲)
داستان منظوم خسرو و فرهاد
داستان یک برده کونی
داستان گی من و پسر همسایه
داستان زیر کیر رفتنم
داستان تخیلی دلربا
داستان مستی (۱)
داستان خواهرم: فرار از جهنم قم
داستان گی شدن من
داستان انگشت شدنم
داستان جنده کردن زنم
داستان کون دادن من به امین
داستان کس دادن من
داستان اولین لز من
داستان های اراس (۱)
یک داستان نوستالژیک با مهسا
داستان سکس من با زن همسایه (۱)
نگاه (داستان گی عاشقانه) (1)
داستان کونی شدن آدیناژ
داستان گی من با یه مرد کون باز
داستان یک شب سید علی
داستان گی من و علیرضا
داستان سكس ضربدري سارا (1)
من همه رو کَردم … (انتقادی به داستان نماها)
داستان کونی شدن من بدبخت
داستان سکس من و سودابه
داستان یک زندگی عادی
اين داستان سکسي نيست!
داستان هاي شراب…(1)
اسم داستان بر عهده ی شما (1)
داستان زندگی پری
داستان بی نهایت (1)
داستان سکس آرش و شیرین
داستان کون دادنم به اردشیر
داستان لز بودن من
داستان واقعی من و مریم
داستان اولين و آخرين عشق قسمت چهارم
داستان سكس اميرسكسي2
اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
دیدگاهتان را بنویسید