این داستان تقدیم به شما

داستان سکسی من رو بخونین اگه کیرتون راست شد معلومه که شما هم مثل اون مرده بد هستین و اگه بتونین یه پسر بیگناه مثل منو می‌کنین…
سلام این داستان که براتون مینویسم بر میگرده به زمانی که دوم راهنمایی بودم یک پسر تو پر با یک کون تپل و قلمبه و سفید و بی مو تا اون موقع خیلی علاقه داشتم هر وقت میرفتم حموم با خودم ور میرفتم و چند بار هم با یکی از پسر عموم هام لاپایی زده بودیم و با هم ور رفته بودیم .
داستان بر میگرده به ظهر یک روز جمعه که من از بیکاری رفتم سینما دم در سینما تو صف خرید بلیط بودم که یکی از آشنا ها رو دیدم یک مرد حدودا ۳۵ الی ۴۰ ساله با هم احوال پرسی کردیم و من تا اون موقع نوبتم شد بلیط گرفتم رفتم تو سینما یک جا پیدا کردم رفتم نشستم هنوز فیلم شروع نشده بود دیدم اونم اومد و من رو که دید اومد کنارم نشست و شروع کرد به صحبت کردن و به بهانه های مختلف دست به رانهام میزد منم اصلا تو باغ نبودم بین دو تا سانس رفت کلی پفک و چیز میز واسم گرفت و همش از فیلمهای ایرانی قدیمی برام صحبت میکرد منم خیلی دوست داشتم نگو نامرد تو فکر کردنم بوده ….
فیلم که تموم شد اومدیم بیرون که برم خونه گفت کلی عکس از بازیگرهای ایرانی قدیم داره برم خونش بهم نشون بده من ساده هم قبول کردم رسیدیم در رو باز کرد یک خونه دو طبقه قدیمی رفتیم داخل یکی از اتاقها که یک رختخواب هم وسط اتاق پهن بود مثل خونه مجردی بود بعدا فهمیدم طرف کلا مجرده گفت بشین من الان میام رفت اتاق بغل و بعد از چند دقیقه با زیر شلوار اومد و مستقیم اومد نشست کنارم و بدون مقدمه شروع کرد به ور رفتن با رون پاهام و دست من گذاشت رو کیرش از رو شلوار شق شق بود منم از ترس خشکم زده بود و نمیتونستم حرف بزنم بغض گلوم رو گرفته بود و اونم هی منو میبوسید و قربون صدم میرفت یک دفعه من رو بلند کرد و شروع کرد تمام لباسهام رو درآورد منم مثل یک جنازه بودم بغض کرده بودم و هر چی میگفت گوش میدادم تا من رو لخت کرد برق از چشاش پرید گفت وای عجب بدن سفید و قلمبه ای داری از یک دختر بهتری خودش سریع شلوار و زیرپوشش رو درآورد و منو به پهلو خوابوند رو رختخواب و خودش رو از پشت بهم چسبوند دستش رو آورد رو کیر کوچولوی من گذاشت و یک خنده ای کرد و گفت چقدر کوچیکه تو باید دختر میشدی دست من رو گرفت و برد پشتم کیرش رو از تو شرتش درآورد داد دستم و گفت به این میگن کیر ، واقعا کلفتیش رو حس میکردم بعدش کیرش رو گذاشت لای کونم و شروع کرد لایی زدن بعد از یک دقیقه گفت به شکم بخواب و یک بالشت گذاشت زیر شکمم و کونم رو داد بالاتر و گفت با دستام لای کونم رو باز کنم منم از همه جا بیخبر هر چی میگفت گوش میدادم صداش رو شنیدم که یک تف گنده انداخت رو کیرش من پشتم بهش بود و هیچی نمیدیدم یهو سر کیرش رو که با تف خیس کرده بود گذاشت دم سوراخم من از ترس یهو بی اختیار یکم خودم و دادم جلو و لپای کونم رو ول کردم

من رو بغل کرد و گفت نترس فقط لایی میزنم تو نمیدم دستهام رو گذاشت رو کونم و گفت لای کونم رو باز کنم منم هرچی میگفت گوش میدادم دوباره سر کیرش رو گذاشت رو سوراخم و آروم میمالید به در سوراخم منم کم کم ریلکس شدم و خودم رو شل کردم که یه دفعه سرش رو داد داخل درد بدی تمام وجودم و گرفت و زدم زیر گریه و اونم بدون توجه فقط فشار میداد و من رو محکم گرفته بود و میگفت الان تموم میشه اصلا احساس لذت نداشت فقط درد بود اصلا نفهمیدم چقدر طول کشید که یهویی کیرش رو در آورد و کنارم نشست برگشتم دیدم آبش داره میاد و با شورتش پاکش کرد و کونم منم پاک کرد و لباسهام رو پوشوند و گفت برو خونتون باورتون نمیشه تا خود خونه سوراخم درد میکرد و می سوخت احساس میکردم هنوز یک چیزی تومه واقعا خاطره بدی بود برام ولی هنوزم که هنوزه یه جورایی دلم براش تنگ میشه کاش زنش میشدم
ممنون که تحملم کردین.
نوشته: علی‌ تپل مهربون

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *