این داستان تقدیم به شما

سلام من 18 سالمه و میخوام در مورد داستان سکسم با معلم فیزیک کنکورم بگم
شهریور سال قبل یه همایش نخبگان فیزیک برگزار شد و من به عنوان نماینده ی بچه های شهرمون با معلم #فیزیکم به #تهران اومدیم..و چون مدت اقامتون 3 روز بود دو تا اتاق توی یه هتل گرفتیم…من زیادی خوابالو هستم به همین خاطر کلید اتاقمو به رضا(معلم فیزیکم)دادم تا صبحا اگه خواب موندم بیدارم کنه
عصر ساعت 6 بود که رفتم حمام…وقتی از حمام اومدم بیرون حضورش رو توی سوییت حس کردم و حشری شدم…ولی به روی خودم نیاوردم که فهمیدم توی اتاقه و رفتم جلوی آینه…آروم حوله رو از روی پام کنار زدم و پامو گذاشتم رو میز…رون و کونم کاااامل از حوله افتاده بود بیرون..بی توجه به حضورش شروع کردم لوسیون زدن به پاهام….و کون گردمو از عمد از حوله می انداختم بیرون و میمالیدم….بعد پای اون یکیم…حوله رو دور کمرم محکم کردم و پاهامو پوشوندم ولی کل بالاتنه(سینه و شکمم)رو از حوله آوردم بیرون و به اونا هم لوسیون زدم و سینه هامو میمالیدم و آآآآه های ریز میکشیدم….صدای نفس نفس زدن رضا میومد ولی من بازم وانمود کردم متوجه نشدم توی اتاقه
وقتی کارم تموم شد یه صندلی گذاشتم جلو آینه و پاهامو از هم کامل باز کردم گذاشتم رو میز… #کص #سفید و #تپلم کامل بیرون افتاد و توی آینه معلوم شد رضا پشت به من وایساده بود و به آینه دید داشت…عسلی که از صبحونه باقی مونده بود رو برداشتم و به کل کصم مالیدم….تموم که شدم پاهامو همونجور باز نگه داشتم تا عسل خشک شه…و از توی آینه به رضا نگاه کردم هول شد ولی از مدل نگاهم فهمید که چقدر حشری شدم اومد جلو….گفت چرا عسل؟گفتم واسه روشنی رنگ پوستش..آب دهنش قورت داد گفت میشه مزشو تست کنم؟با خنده ظرف عسل رو گرفتم جلوش…اونم خندید و به کصم اشاره کرد گفت اینو میخوام از جام بلند شدم و رفتم لبه ی تخت خوابیدم پاهامو از هم باز کردم و بهش گفتم بیا تست کن اومد و آروم آروم کص عسلیم رو میخورد و میچپوند توی دهنش و مک میزد….منم بلند بلند آآآآآآآآآآآه میکشیدم…کل عسلای کصمو خورد و زبونشو فرو میکرد توی سوراخم…رفت کل لامپای اتاق رو روشن کرد گفت میخوام بدنتو ببینمببینم چی دارم میخورم بدن سفیدم روی تخت بنفش تیره ی اتاق خیلی توی چشم میزد…لبه ی تخت نشستم و لباساشو در آوردم…کمربندشو باز کردم و شلوارشو پایین کشیدم…کیرش داشت شرتشو پاره میکررررد….شرتشو در آوردم و شروع کردم به خوردن…تخماشو تا ته میکردم تو دهنم و مک میزدم…اونم آه میکشید…طاقتش تموم شد…#هولم داد رو تخت و افتاد روم…ازم پرسید باکره ای؟گفتم آره…گفت مطمین باش نمیزارم درد بکشی و دستش رو کرد تو دهنمو گفت هر وقت احساس درد کردی دندونش بگیر…پاهامو از هم باز کرد بازم کصمو خورد و وقتی کامل خیس شدم آروووووم آروووووم سر کیرش رو سعی کرد فرو کنه…کیرش نسبتا کلفت بود گفت تا 10 بشمر وقتی شد 10 میکنمش تو…تو هم شل کن که درد نکشی…شروع کردم به شمردن…1…2…3…4…آآآآآآآآآآآآآآآآآآآه…کردش توووو یه سوزش خیلی #عجیبی داشت…اشک تو چشمام جمع شد گفتم درش بیار…گفت تا 20 بشمر اگه دردش تموم نشد درش میارم…ولی خییییلی زود کل درد تموم شدبهش اجازه دادم ادامه بده و اون آروم کیرش رو هی در میاورد و فرو میکرد حشری تر شددمممم….آآآآآآآآآآآآآآآه میکشیدم و میگفتم زودترررر….بکن توووووش…و اون تند تر تلمبه میزد….دوتای پامو باهم گذاشتم روی یکی از شونه هاش تا کصم تنگ تر بشه و اون هی تلمبه میزد….تا اینکه #یهو لرررررزیدم و آروووووم شدم…من ارضا شده بودم اونم انقدر تلمبه زد تا اینکه یهو دیدم کیرش تو کصم ثابت شد و تکون نخورد و یهو یه آآآآآآآآآآآه بلند کشید و آبش رو خالی کرد توم….و بهم گفت که اصلا نتونسته #خودش رو #کنترل کنه و نگران نباشم و فردا برام قرص اضطراری میخره…تموم که شد کنارم دراز کشید انگشتش رو کرد توی کصم و منم کیرشو گرفتم دست و تا #صبح همونجوری خوابیدیم

 
صبحش من بلند شدم که برم حمام ولی زیر دلم تیر کشید بهم گفت کمکم میکنه و منو برد توی حمام…اونجا کنارم توی وان دراز کشید و همونجور که بدنمو با صابون میشست هر از گاهی هم انگشتم میکرد….فهمیدم دوباره دلش کشیده…منم از خدا خواسته…آب وانو خالی کردیم…و من پاهامو از هم باز کردم و انداختم دو طرف وان…سرشو آورد بین پاهام و دوباره مثل دیشب با لذذذذذت میخورد…منم آآآآه میکشیدم و انقدددددر خورد که من همون موقع لرزیدم و ارضا شدم ولی ازش خواستم ادامه بده تا من دوباره #تحریک شم و بتونم اونو هم ارضا کنم…وقتی دوباره تحریک شدم ازش خواستم بخوابه تو وان و افتادم روشو سعی کردم کیرشو بکنم تو و اینبار من تلمبه بزنم براش…چون بار اولم بود خیلی سخت بود و هی کیرش میومد بیرون…البته وقتی که سعی میکردم دوباره بکنمش توی کصم خودش اوووج لذت بود….انقدر روی کیرش تلمبه زدم که ارضا شد و جفتمون بی حال توی وان افتادیم…متاسفانه وان 1 نفره بود و به سختی جامون میشد ولی خب #خوبیش این بود که بدنمون کاااامل با هم در تماس بود…بعدم با کمک هم دوش گرفتیم و اومدیم بیرون….شب بعد که شب آخر سفر بود هم با هم سکس داشتیم و همونجا قرار گذاشتیم که بعدا هم که به #شیراز برگشتیم بازم پارتنر سکسی هم باشیم….الانم من هفته ای یکی دوبار میرم خونش و باهم سکس میکنم چون پدر و مادر من فوت کردن من از این لحاظ محدودیتی ندارم و ما خیلی راحت میتونیم با هم باشیم…وقتایی که سکس داریم #فیلم میگیریم و تا سکس بعدی همش نگاه میکنیم اصلا عذاب وجدان ندارم که پردمو به خاطر اون از دست دادم چون بی #شک برا من بهترین #پارتنر سکس دنیاست

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *