سلام داستان از اونجا شروع شد که من رفتم با عمم زندگی کنم چون شوهرش تو تصادف مرده بود یه چند ماه میگذشت که به من گفتم برم با عمه فاطی زندگی کنم چون بچه نداشتو تنها بود منم از خدا خواسته قبول کردم رفتم پیشش چون خیلی دوسش داشتم و عمه فاطی ۳۲ سالش بودوقدش ۱۷۵خیلی خوشگل و خوش هیکل
کون بزرگ سینه ۸۵وهرچی بگم کمه من از وقتی رفتم پیش عمه فاطی همه بهم به خانوادم میگفتن چه پسر خوبی تربیت کردی که حاضره با عمش زندگی کنه منم خیلی خوش حال بودم وقتی وسایلم رو اوردن خونه عمم اونم به من یه اتاق دادو من وسایلم رو چیدم و بسات گیمو پیس رو وصل کردم چون تابستون بود
راستی از خودم نگفتم اسمم ارمین۱۷ ساله قدم ۱۸۰ وزنمم۶۵ کیلو چون باشگاه بدن سازی میرفتم بدن خوبی داشتم واسه همین دخترا بهم توجه میکردن ولی من پا نمیدادم خوب بسته زیاد حاشیه نرم.
یه روز که از بیرن امده بودم خونه دیدم عمه توی حمونه منم بیخیال رفتم تو اتاق و بعد ۵ دقیقه امدم برم تلوزیون نگاه کنن دیدم در حموم بازشد عمه فاطی با اون بدن سکسی امد بیرون تا منو دید ترسید و دباره رفت تو حموم ولی من سینه شو دیدم ا گفتم ببخشید حواسم نبود رفتم تو اتاق درو بستم تو فکر سینه و بدن عمه فاطی رفته بودم و شق کرده بودم که یه دفه در باز شدو خودمو جمع کردم امد کنارم نشست من داشتم با گوشی تو ور میرفتم که گفت ارمین تو وقتی من امدم بیرون از حمون چی دیدی من جفت کردم و گفتم چی مگه باید میدیدم گفت هیچی خواستم بدونم چی دیدی گفتم به جون عمه خوشکلم چیزی ندیدم اونم یه نیش خنده کردو رفت منم که حسابی شق کرده بودم رفتم دستشویی و خودمو خالی کردم امدم بیرو وقتی امدم چشمم دوتا شد عمه با یه تاپ که چاک سینش معلوم بودو یه دامن که تا رونش امده بود داشت با تلفن حرف میزد منم به روح خودم نیاوردم رفتم تلوزیون نگاه کنم که بعد یه رب دیدم عمه با دوتا شربت امد سمتم و نشست بغل دستم گفت شربت رو بخور منم خوردم فیلمه صحنه دار بود وقتی مرد لب تو لب زنه شد من برگشتم دیدم عمه خوابیده منم به خودم گفتم بزار یکم دست مالی کنم…
✔️ داستان سکسی
دیدگاهتان را بنویسید