این داستان تقدیم به شما

سلام ، اسم من #اشکان و 23 سالمه
قضیه 2 سال پیش من با دختر عموم نگار بود. نگار 7 ماه از من بزرگتره و قیافه خیلی تخمی داره ، در حدی که تا الان هم حتی یه خواستگار نداشته ، البته میگم تخمی نه اینکه فک کنین نابوده نابوده ولی یه مثال بزنم خوب براتون جا بیوفته اینطور بگم که آرایش کردش آرایش نکرده خیلیاس خخخ ، سر همین قیافش من هیچوقت بهش حتی فکرم نکرده بودم .
خانواده من خیلی گیر و مذهبی نیستن ولی رو #مسائل دوست دختر بازی خیلی حساسن ، یادمه اولین بار 17 سالم بود با یه دختره اوکی شدم از بس که از ترس بابام باهاش بیرون کم قرار میزاشتم دختره ایسگام میکرد و تیکه مینداخت بهم و باهام کات کرد .
21 سالم بود با یه دختری تو دانشگاه دوست شدم اسمش #الناز بود ، هنوزم ازش خبر دارم ولی دیگه با هم نیستیم ، الناز اولین #دختری بود که باهام سکس داشت ، تا قبل اون همش تو مرحله مالش بودم ولی با اون رسیدم به لول گایش خخ
هر وقت با الناز بیرون قرار میزاشتم ، قرار رو یه جایی اوکی میکردم راحت 50 کیلومتر اونور تر از خونمون تا آشنایی چیزی راپورتم رو نده .
سه ماهی از رابطه من و الناز میگذشت که یه روز نگار دختر عموم زنگ زد و گفت برم #خونشون کارم داره ، منم به خیال اینکه این کسخل باز لپ تابش به مشکل خورده گفتم بزار فردا امروز خستم ولی نگار گفت فوریه و مجبور شدم برم ، فاصله خونه ما تا خونه عموم اینا ۲ تا کوچس ، زنگ در رو زدم و نگار در و باز کرد دیدمش شوکه شدم ، یه ساپورت صورتی نازک پاش بود و یه تیشرت سفید و یه رو فرشی مشکی هم کرده بود پاش و آرایشم کرده بود تا قیافه تخمیش کمتر به چشم بیاد ، با تعجب بهش نگاه کردم و همینجوری که کفشام رو در میاوردم و میرفتم تو خونه آروم گفتم : به به نگار خانم چه تیپی زده ، کجا قرار داری به سلامتی ، رفتم تو خونه و هر چی سر چرخوندم دیدم زن عمو نیست و نگار تنهاس ، عمو هم که با بابام چند روزی بود رفته بودن تبریز برا خرید واسه مغازه ، به نگار گفتم : کسی نیست ؟؟ گفت نه تنهام ، این اولین باری نبود که وقتی نگار تنها بود میرفتم خونه شون ولی فوق فوقش بعد نیم #ساعت زن عمو پیداش میشد ، از اونجاییم که نگار قیافه تخمی داشت بابا اینام یا عمو اینام خیلی به تنهایی ما گیر نمیدادن چون میدونستن خرم اینو نمیکنه خخخ (البته فک کنم یکم اقرار کردم بابت قیافه نگار ، زشت هست ولی نه در حدی که تو متن گفتم ، خلاصه با کمی آرایش قابل تحمله )
پلیورم رو در آوردم و نشستم رو مبل و دیدم نگار اومد نشست بغل دستم و زل زد بهم ، گفتم : #چته ؟؟ بیارش دیگه ، گفت : چیو ؟؟ گفتم : مگه لپ تابت باز خراب نشده ؟؟ گفت : نه !!!! گفتم : پس واس چی زنگ زدی گفتی بیام ، گفت : یه فیلمه که باید نشونت بدم !!!!
 
تعجب کردم ، هر چی پیش خودم فکر میکردم هیچ حدسی راجع به فیلم نداشتم ، گفتم چیه فیلمت ؟؟ گفت : بیا تو اتاق تا نشونت بدم و بعد پاشد رفت سمت در اتاق ، تو مسیر راه که میرفت با اون ساپورت صورتیش کونش انگار برق میزد ، رسید در اتاق و سرش رو چرخوند سمتم و گفت : تشریف نمیاری ؟ منم گفتم : اومدم ، کنجکاو بودم بدونم فیلمش چیه ، نگار هر چی که بود کسخل نبود ، و مطمئن بودم حتما فیلم مهمی داره که زنگ زده بیام ، رفتم تو اتاق دیدم نشسته رو صندلی و داره پسوورد لپ تابش رو میزنه ، منم اون چهارپایه ای که همیشه گوشه اتاقشه رو برداشتم و اومدم کنارش نشستم ، یه لحظه چشمم به لاپاش افتاد دیدم اندازه یه قنوت کص داره لامصب ، شورتم نپوشیده بود ، با خودم گفتم حتما یه #خبرایی هست ولی هر چقدر دو دو تا میکردم میدیدم سکس باهاش حال نمیده ، نگامو از رو کصش برداشتم و دیدم تو لپ تابش یه پوشه باز کرد توش دو تا فیلم بود و چند تا عکس ، کلیک کرد رو فیلم و فیلم پلی شد …..
..
..
باورم‌ نمیشد
باورم نمیشد …… فیلمی که نگار پلی کرد فیلم منو الناز بود که تو پارک نهج البلاغه نشسته بودیم و همو انگولک میکردیم ، کلا 15 ثانیه از فیلم رو گذاشت ببینم و از فیلم اومد بیرون و عکس ها رو بهم نشون داد ، دست نگار که رو موس بود رو گرفتم و با ترس گفتم : که چی ؟؟؟
گفت : هیچی ، میدونی که چقدر عمو رو اینا حساسه ؟؟
گفتم : چرا کرمت گرفته ؟؟ واسه چی زاغ سیام رو چوب میزنی
گفت : هنوز هیچکی جز منو تو این فیلم رو ندیده
گفتم : اصلا برا چی باید کسی بیینه ، مگه بدی در حقت کردم ، #هیزم تری بهت فروختم ؟؟
گفت : نه مگه من گفتم کاری کردی ، من این فیلم و عکسا رو همه رو پاک میکنم به شرطی که یه کاری برام بکنی
منم که مثل سگ ترسیده بودم گفتم : چه کاری ؟؟ هر کاری بگی میکنم
نگار گفت : هر کاری ؟؟؟؟؟؟
گفتم : آره هر کاری
باز اگه یه فیلم معمولی بود میشد یجور جمش کرد ولی چون الناز رو داشتم تو فیلم انگولک میکردم دیگه هیچ کاری نمیشد کرد ، با خودم گفتم ته تهش میگه یه لپ تاب برام بخر ، هیچی دیگه به ذهنم نمیرسید ازم بخواد

 
یهو دیدم نگار از جاش پاشد و صندلی رو داد عقب و ساپورتش رو در آورد و یه پا گذاشت رو صندلی و یکی رو زمین و اشاره کرد به کصش و گفت : بخور !!!!!
باورم نمیشد ، عصبانی شدم و لپ تاب رو از رو میز برداشتم و گفتم : کسخلی دختر !!!! فک کردی چه خبره ، مدرک قتل نداری که ، اصلا من کسخلم که هنوز بعد ‌20 سال باید سر این مسائل از بابام حساب ببرم و تو جنده بیای سو استفاده کنی
نگار پاش رو از رو صندلی برداشت و گذاشت زمین و گفت : اولا حرف #دهنت رو بفهم ، دوما #لپ تاب رو کجا میخوای ببری ، گیریم فیلم و عکسارم پاک کردی ، من ده جا دیگه کپی دارم این فیلم و عکسا رو
این حرف رو که زد چند ثانیه رفتم تو فکر ، تو خیالم به خودم واسه به عرضگیم در برابر بابام فحش میدادم
بعد 10 ثانیه سکوت نگار باز پاش رو گذاشت رو صندلی و گفت : بهتره حرف گوش بدی و باز اشاره کرد به کصش
یه لحظه یه حس سرخوردگی عجیبی بهم دست داد ، ولی تا #کصش رو دیدم انگار نظرم عوض شد
کصش عجیب سفید بود ، چوچولشم کاملا صورتی ، فکرش رو نمیکردم انقد #شاه کص باشه نگار ، با خودم فکر میکردم نگارم مثل الناز چوچولش سیاهه و کصش بو میده ، رو دو زانو نشستم و دهنم رو بردم سمت کصش دیدم کصش حتی بو هم نمیده ، کیرم شروع کرد به سیخ شدن ، دوست داشتم این کص رو قورت بدم ولی جلو نگار جوری رفتار کردم انگار از سر مجبوری با شک و تردید یه لیس به کصش زدم و نگار گفت : بعید میدونم تا حالا کص نخورده باشی این ادا ها چیه ، یه نگاه عصبی به صورتش کردم و شروع کردم به خوردن کصش اولش با تیکه تیکه زبون کشیدن شروع کردم ولی بعدش کصش رو کامل آوردم تو دهنم و از تو دهنم با زبون با کصش بازی میکردم ، نگار صدا آه آهش بلند شد ، نزدیک یه دقیقه کصش رو خوردم که یهو موهام رو با دستش گرفت و سرم رو کشید عقب ، پاش رو از رو صندلی برداشت و رفت سمت تختش پشت به من کاملا خم شد تا ساپورتش رو که یه لنگه هنوز پاش بود رو در بیاره ، حین خم شدنش سوراخ کونشم دیدم ، دیدم عین کصش اونم سفیده ، بیشتر حشری شدم ، نگار ساپورت رو درآورد و رفت خوابید رو تختش و پاهاش رو پشت سرش قفل کرد به شکلی که کص و کونش کاملا در اختیار بود و نگار یه نگاه بهم انداخت و با دست دو سه بار زد رو کصش که مثلا بهم بگه برم سراغش
رفتم رو تختش و شروع کردم باز لیسیدن اینبار با سرعت بیشتر ، نگار هم آه و #نالش هی بلند تر میشد تا جایی که یذره مزه ترش رو کصش حس کردم و فهمیدم داره ریز ریز آبش میاد

 
یهو نگار باز موهام رو گرفت و سرم رو از کصش فاصله داد و پاشد و نشست رو به روم و شروع کرد ازم لب گرفتن ، کم کم جفتمون داغ داغ شده بودیم و داشتیم وحشیانه از هم لب میگرفتیم تا این که نگار سرش رو کشید عقب و کمربندم رو باز کرد و گفت : پاشو ، میخواست شلوارم رو در بیاره گفتم : نگار مامانت نیاد ، گفت : خیالت راحت ، پاشدم دکمه شلوارمم باز کرد و شورت و شلوار رو با هم کشید پائین و کامل در آورد ، کیر حسابی شق شدم رو گرفت دستش و یکم باهاش بازی کرد ، دراز کشیدم رو تخت و نگار حالت #69 خوابید روم و کیرم رو گذاشت دهنش ، حس عجیبی بود ، الناز هیچوقت راضی نشده بود برام ساک بزنه و وقتی نگار برا اولین بار این کار رو برام کرد یه حال عجیبی میکردم ، نگار یه 30 ثانیه ای مشغول ساک بود و من انقدی خر کیف شده بودم کصش رو که رو به رو صورتم بود نمیلیسدم که یهو نگار یه لحظه کص و کونش رو یواش کوبید رو صورتم به معنی این که تو هم لیس بزن ، شروع کردیم واسه هم خوردن که بعد 2 یا 3 دقیقه نگار از رو کیرم پاشد و تی شرت و سوتینس رو در آورد و موهاش رو با دستش انداخت عقب و دوباره شروع کرد ساک زدن ، کلا همه چی رو فراموش کرده بودم و فقط سعی میکردم لذت ببرم ، دوباره بعد چند دقیقه نگار از رو کیرم پاشد و چرخید و دوباره شروع کرد لب گرفتن از من ، بعد این که لب گرفت لباس منم در آوردم تا جفتمون لخت شده باشیم و در حالی که با دو دستش اینور اونور سرم رو گرفته بود گفت : #آماده ای ؟؟ گفتم : آماده چی ، دیدم از رو تخت پاشد رفت سمت کشوش زیر لباساش یه کاندوم آورد ، تعجب کردم و گفتم ؟؟ مگه قبلا دادی ؟؟ یه نگاه عصبی بهم کرد و همینجور که مشغول باز کردن #بسته کاندوم بود گفت : نه ولی برا چوب کبریتت جا دارم
منم با خودم گفتم یه کونی ازت بگام فرق چوب کبریت و گرز رو بفهمی ، البته نخوام کسشعر تفت بدم باید بگم که هم نگار کص گفت هم من ، سانت نکردم ولی #کلفتیش در حدی هست که هم نگار کیفش رو کرد و هم الناز
 
نگار اومد رو تخت و کاندوم رو کشید رو کیرم و با انگشتاش لای کصش رو باز کرد و میخواست کیرم رو بکنه تو کصش که دستش رو گرفتم و گفتم : مگه پرده نداری ؟؟ گفت : من مادرزادی پرده نداشتم ، نمیدونم کص گفت یا نه ولی هنوزم بعد دو سال هر بار میپرسم هزار تا دلیل علمی میاره که کلا پرده نداشته ، نگار اولش سر کیرم رو کرد تو کصش و آروم آروم رو کیرم بالا پائین میکرد بعد تقریبا 1 دقیقه کیرم رو کامل کرد تو کصش ، لامصب خیلی تنگ بود ، اولش بجا آه و ناله داد میزد و یواش یواش بالا و پائین میرفت رو کیرم ولی بعد چند دقیقه راه افتاد ، نگار قرمز قرمز شده بود ، معلوم بود دردش میاد ، ولی من با #تنگیش عشق میکردم ، بعد نزدیک به 10 دقیقه که تلمبه ها تند شده بود یهو نگار کصش رو درآورد و آبش رو کامل ریخت رو شکمم و عین مرده ها افتاد رو تخت ، منم که هر لحظه ممکن بود #آبم بیاد کاندوم رو در آوردم و بعد چند بار بالا پائین کردن کیرم با دست آب منم اومد ، هیچ وقت با الناز همزمان ارضا نشدیم ولی اون بار جالب بود که تقریبا با نگار با هم ارضا شدیم ، بعد اینکه آبم اومد دراز کشدم رو تخت و نگارم اومد خودش رو دراز کش انداخت رو من ، دو دقیقه کاملا سکوت بود بعد 2 دقیقه پرسیدم ، مامانت نیاد بگا بریم ، گفت : نه نمیاد حالا حالا ها ، بعد یه چرت یه ربعه پاشدیم رفتیم حموم ، با حوله نگار خودم رو خشک کردم و لباسام رو پوشیدم و رو مبل نشستم ، دیدم نگار خودش رو خشک کرده بود ولی هیچی نپوشیده بود لخت #لخت با لپ تاب و گوشیش اومد بغلم رو مبل نشست و بدون این که چیزی بگه فیلم و #عکسا رو از تو لپ تاب و گوشیش حذف کرد و گفت : خیالت راحت شد ؟؟ گفتم : مطمئن باشم جای دیگه نداری #فیلما رو ؟؟ گفت : به چه کارم میاد #مطمئن باش و من گفتم : پاشو چیزی بپوش #سرما میخوری و نگار یه بوس از لبام گرفت و رفت تو اتاق و با لباس ها برگشت

.
.
الان دو سال از اولین سکسم با نگار میگذره ، بعد اون بار یه #چند بار دیگم سکس کردیم ، قیافش به کنار ولی هیچ بنی بشری از خیر کصش نمیگذره واقعا خوشگل و #کردنیه
.
.
نوشته: اشکان

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *