این داستان تقدیم به شما

به بهانه ی شروع ثبت نام دوره های آموزشی سعید طوسی . مکالمه یک داوطلب و پدرش با سعید طوسی برای ثبت نام …
***
پدر : سلام استاد طوسی
استاد : السلام علیکم و رحمت اله و برکاته
پدر : خدمت رسیدیم برای ثبت نام پسرمان در کلاسهای پربار جنابعالی. خواستیم ببینیم شرایط ثبت نام چگونه است ؟ این پسر ما ۳ جزء قرآن رو حفظه و ۲ جزء دیگه رو هم به زودی تمام میکنه
استاد : اینا رو ولش. آقازاده ایشون هستند ؟ فتبارک الله
(استاد نگاه پرمعنایی به پسر میکند و پسر با احتیاط قدمی به سمت جلو بر میدارد )
پدر : یعنی اینا مهم نیست ؟
استاد : هست اما نه به اندازه ی اونا
پدر : کدوما ؟
استاد : خیلی دیگه وارد جزئیات نشین . تخصصیه اونا .
پدر : البته ما زیاد در وصف سبک آموزش و فنون شما شنیدیم . به همین دلیل هم اصرار داشتیم فقط خدمت شما برسیم .
استاد : بله , بله . شیوه ی من طوری هست که هر دو طرف در حین آموزش لذت میبرند . البته من که خیلی لذت میبرم . شاگردها هم تا الان خیلی اعتراض نداشتن . فقط چند تایی بودن که اونها هم از سخت گیری ! ( سفت گیری ) خودشون بوده . شل میگرفتن برای اونها هم آسون میشد .
پدر ( در حالی که چیزی متوجه نشده ) : بله . حتما همینجور است که میفرمایید . شما برای پذیرش داوطلبین آزمون و گزینش خاصی دارید ؟
استاد : داریم یه چیزهایی . اما برای آقازاده ی شما فرق میکنه ( استاد همچنان نگاه خود را به پسرک دوخته و لبخند بر لبانش دارد ) . یک سوال خیلی آسون میدم باید آقازاده پشت کنه به من و جواب بده .
پدر : حالا چرا پشت کنه به شما استاد .بی ادبیه
استاد : به هر حال بنده هم معیارهایی دارم برای قبولی افراد .باید متقاضیان را از ابعاد و جهات مختلف بپسندم .
پدر : بپسندید ؟
استاد : یعنی ببینم …
پسر ( با کمی خجالت ) : حالا سوالات در چه موضوع و چه سطحیه استاد ؟
استاد :موضوعی نداره . خیلی سطحیه. اصلا سوال فرمالیتست. اصل خود شمایید عزیز دل ( استاد چشمکی حواله ی پسرک میکند ) . البته بنده بر اساس معیارهایی که دارم داوطلبین را در سطوح مختلف طبقه بندی و آموزش میدم . معمولی ها رو در همین کلاسها و گاهی توی راهرو آموزش میدم . خوبها رو گاهی در منزل و گاهی هم در جاهای خصوصی آموزش میدم . عالی ها رو , که شما هم ماشالله با این بر و رو حتما از عالی ها هستید , رو میبرم مسافرت و در حمام هتل آموزش میدم .
پسر ( در حالی که جا خورده است و به پدرش نگاهی می اندازد ) : حمام ؟ هتل ؟
استاد : بله . این آخرین متد آموزش هست عزیزم . در این متد قرآن آموز علاوه بر شستشوی تن و بیرون خود , با آموزش هم زمان قرآن دل خود را نیز پاک و تمیز میکند . یعنی هم زمان پاکیزه کردن بیرون و درون تا تعالیم آسمانی بهتر و بیشتر بر نهاد داوطلب بنشیند .
پسر : استاد جسارتا این متد تا الان خوب جواب داده ؟ این تعالیم بر نهاد قرآن آموزان نشسته ؟
استاد : یقینا . شاید باورتان نشه ولی گاهی پیش آمده که تعالیم چنان بر وجودشان نشسته که بعضی ها همانجا در حمام جیغی از نهادشان کنده شده …
پدر : حالا استاد بفرمایید شهریه ی کلاسهای شما چقدر است؟ البته بنده واقف هستم که برای هنر و کار شما هیچ قیمتی رو نمیشود تعیین کرد .اما فقط من باب رسوم و عادت عرض میکنم.
استاد : هزینه ها بستگی به شرایط و اندازه و سایز داوطلبین داره و همچنین اینکه داوطلبین چقدر پا بده .
پسر : پا بدهند؟
استاد ( مِن و مِن کنان ) : یعنی اینکه تا چه اندازه مشتاق و حریص یاد گرفتن باشند .
پدر : احست بر شما استاد
استاد : سپاسگذارم . شما نگران هزینه ها ی آقا زاده نباشید .در نظر اول بنده تشخیص دادم که ایشان باید در میان داوطلبین خاص بنده باشند ( چشمان کمی خمار شده اش را روی چشمان رنگی و موهای روشن و پاهای گوشت آلود پسر میکشد ) . ماشالله اقا زاده شما تمام شرایط رو دارن . شما لازم نیست چیزی بپردازید . خودم خورد خورد با اقازادتون حساب میکنم.
پدر : چطوری ؟ این که درآمد و پولی نداره.
استاد : اون مهم نیست . به لطف خدا یک چیزایی داره که خیلی قیمتیه. به درد من هم میخوره .
پدر : والا بنده که متوجه کلام فصیح شما نمیشوم . به هر حال این فرزند ما در اختیار شما . امیدوارم زیر دست شما و به برکت حضور شما بتونه آدم ارزشمندی بشه .
استاد : حتما
پدر : خوب اگر اجازه بدهید ما کم کم رفع زحمت کنیم . فقط بفرمایید از کی آموزش را آغاز میکنید ؟
استاد : مراحم هستید . والا هر چه من بیشتر به آقازاده نگاه میکنم به این نتیجه میرسم جایز نیست تاخیر کنیم . خودم هم طاقت ندارم راستش . از همین الان شروع میکنیم .
پسر : الان ؟ آخه من چیزی همراهم نیست استاد
استاد : چیزی لازم نداری . همه چیز هست عزیزم . تو فقط خودت لازمی .
( پدر تشکر کرده و میرود )
پسر : استاد جلسه ی اول را همینجا تشکیل میدید ؟
استاد ( در حالی که به پسر نزدیک شده و در حال نوازش کردن او است ) : نه عزیزم . داشتم فکر میکردم باید جشن بگیریم . میریم هتل …

 
نوشته: ؟

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *