این داستان تقدیم به شما

سلام.قبل هر چی خواستم بگم این داستان واقعیه و فقط اسامی رو تغییر دادم.من اسمم سامان هستش و 20 سالمه.اهل مشهدم.قد معمولی 175 و وزن 70 کاملا هم سفید پوستم.از این لحاظ کاملا نرمالم.یکی از ویژگی هایی که معمولا مرد ها رو به سمت من جذب می کنه لب های خوشگل و صورتی رنگمه…
 
همیشه عشق ساک زدن و دادن بودنم و هستم.اما فقط ادم های قد بلند نظر منو جذب می کنه.یعنی خیلی وقت ها خیلی ها پیشنهاد دادن که منو بکنن اما من به خاطر قدشون کوچکترین رغبتی بهشون نداشتم.یکی از دوستان نه چندان نزدیکم به اسم ارمان قدش تقریبا 190 و هیکل توپی داره.یک سال از من بزرگتره و دبیرستانمون یکیه.شاید بگم سه سال من تو کف این ادم بودم اما هیچ وقت نمی تونستم جذبش کنم.تا اینکه دانشگاه قبول شدم . دیگه واقعا نمی تونستم دوریشو تحمل کنم بهش زنگ زدم و گفتم یک گودبای پارتی راه انداختم و با هزار خجالت دعوتش کردم بیاد.اولش خیلی تعجب کرد که چرا اونو دعوت کردم اما قبول کرد.روز موعود فرا رسید.رفتم بیرون چیپس و پفک و … خریدم.مامان و بابام هم رفته بودن نیشابور و عمدا اون روز دعوتش کرده بودم.اما مطمئن بودم روم نمیشه بهش چیزی بگم.
 
قبل اینکه بیاد رفتم حموم و شیو کردم.اومدم بیرون یه لباس تنگ خوشگل پوشیدم و چون پوست صورتم سفیده تی شرت تیره انتخاب کردم.و بالاخره زنگ خونه خورد آقا آرمان تشریف اوردن.اومد تو خونه و تعجب کرد که هیشکی نیست.پرسید من خیلی زود اومدم؟ الکی خندیدمو گفتم نه عزیزم من مهمونامو اختصاصی دعوت می کنم و امروز نوبت شما بوده. خلاصه دعوتش کردم سمت اتاقم . یک نیم ساعت حرفیدیم و منم تا تونستم هی با لبام بازی می کردم ولی اون اصلا عین خیالشم نبود.کم کم داشتم دیوونه می شدم و حسابی حس دادن در من موج میزد.یه فکر احماقه به ذهنم رسید.پاشدم الکی رفتم تو آشپزخونه و یه جیغ زدم.بدو بدو خودشو رسوند.گفت چی شده؟ گفتم فک کنم پاهام پیچ خوردن.و ازش خواهش کردم منو ببر تو اتاق.واااای موقعی که داشت کمکم می کرد بلند شم دیوونه شده بودم.چجوری اخه انقد اندامش و قدش کاردرست بود.دیگه مغزم کار نمی کرد.با خودم گفتم به جهنم هر چه بادا باد.همونطور که داشت منو سمت اتاق می برد بهش چسبیدم.انتظار داشتم یه عکس العمل بد نشون بده اما دیدم هیچی نگفت.منم که دیگه مغزم کار نمی کرد بیش تر خودمو چسبوندم.تا رسیدیم به اتاقم.دیگه دلو زدم به دریا کیرشو لمس کردم.اول یه نگاه بهم انداخت و بعد با حالت جدی ای گفت ؟ می خوای کون بدی؟ گفتم : اره .

 
گفت : حواست باشه ماله من کوچیک نیس جر می خوری و اگه حشرم بزنه بالا رحم اینا حالیم نمی شه . جملش دیوانم کرد. گفتم: بهتر من همین جوری دوس دارم.
محکم پرتم کرد پایین و کاری کرد که رو زانو واستادم.شلوارشو کشید پایین و بعدش شورتشو.کیرشو دیدم.کیری که بعد 3 سال منتظرش بودم.راست می گفت. کیزش واقعا کلفت بود.دراز نبود اما واقعا کلفت بود.دیگه نفهمیدم چی شد.شروع کردم اول بوس کردن.با دستاش کلمو کشید عقب و به چشمام نگاه کرد و گفت : ببین مسخره بازی درنیار.فقط ساک بزن اونم دارکوبی.ولی من واقعا امادگیشو نداشتم و تا یک بوس دیگه کردم خیلی محکم زد تو گوشم.یک لحظه سرم گیج خورد.پرتم کرد رو زمین.رو زمین که دراز کشیدم اومد بالای کلم و نشست رو سینم و سه چهار تا سیلی دیگه زد بعدشم کیرشو اورد جای دهنمو گفت ساک بزن بچه اوبی.دیدم مجبورم.دهنمو باز کرد و شروع کردم به ساک زدن . حواسم بود دندونام به کیرش نخوره.وقتی تا ته می کرد تو حلقومم نمی تونستم نقس بکشم و سرفه شدید می کردم.کیرشو درمیورد و دوباره می ذاشت تو دهنم.یک چن دقیقه ای براش از جون و دل ساک زدم.

 
کیرشو دراورد و رفت سراغ شلوارش.فک کردم داره میره.اما دیدم کمربند شلوارشو دراورد.فهمیدم جریان چیه.گفت می خوام اول کبابت کنم بعد جرت بدم.من دمر خوابیدم.یکی زد رو کونم.خیلی سوخت اما هیچی نگفتم.دو تای بعدیو محکم زد.گفتم چته وحشی؟ همینو که گفتم، وحشی تر از قبل پرید به جونم.یکی دو تای دیگه زد و بعدش روم دراز کشید.روم قفل کرد و من اصلا نمی تونستم تکون بخورم.خواهش تمنا کردم که ولم کنه.واقعا به غلط کردن افتاده بودم اما اون گفت اولش باهات طی کردم.دستشو پر تف کردو مالوند دم کونم.یکی از انگشتاشو کرد تو کونم و تلمبه میزد با انگشتش.بعد چند ثانیه با انگشت دومش.بعد اون همه درد داشتم لذت می بردم.
 
انگشت سومشو که فرو کرد اولش درد داشت اما بالافاصله بعدش بهم حال میداد.گفت :جنده ی من الان اماده ای که جرت بدم و یادت باشه اولش درد داره پس تحمل کن.اروم کیرشو رو شکاف کونم نوازش می کرد.انگشت های دست دیگشو گذاشت تو دهنم و گفت بلیسشون.منم انقدم حشرم زده بود بالا که شروع کردم انگشتاشو لیس زدن.انگشتاشو دراورد دوباره محکم زد تو گوشم و بعدش باز کرد تو دهنم.دیگه داشتم می مردم از شهوت.کیرشو فشار داد چن بار اما تو نمی رفت.دستشو دراورد از تو دهنم.جای کونم نشست و گفت چی کونی ساختی لاکردار.از تعریفش خوشم اومد.چن ثانیه بعد حس کردم سوراخ کونم خیلی خیس شده که فهمیدم کلی آب دهنشو ریخته.دوباره روم دراز کشید و شروع کرد به فشار دادن.دیگه داشت می رفت تو.از درد داشتم می مردم.به خواهش تمنا افتادم اما اون زورش چند برابر من بود و من زیرش هیچ کار نمی تونستم بکنم.

 
تا نصفه فرو کرد.دیگه جیغم دراومده بود.اصلا لذت نداشت و فقط دردو حس می کردم.یه هفت هشت تا تلمبه زد و من فقط درد می کشیدم بدون کوچکترین لذتی.از روم بلند شد.گفتم چی شد گفت آبمو ریختم تو کونت . من اصلا متوجه نشدم.ازم ادرس دستشویی رو خواست که کیرشو بشوره.بعد اینکه از دستشویی برگشت من هنوز رو زمین دراز کشیده بودم و از درد داشتم می مردم. بلندم کرد و گفت ساک بزن.من چون هنو آبم نیومده بود حشر داشتم.کیرش هنوز سفت و راست بود.دو تا دستش رو گذاشت پشت کلم و وادارم کرد دوباره دارکوبی ساک بزنم.منم باز دوباره از جون و دل ساک می زدم.یهو آه آهش بلند شد و من یه لحظه حس کردم دهن پر آب شده.بی شرف اون موقع دروغ گفته بود و آبش نیومده بود و فقط می خواست تو دهنم ارضا شه.کلمو چسبونده بود به شکمش و کیرش تو دهنم بود.حالم داشت بهم می خورد و نمی تونستم خودمو ول کنم.تا ولم کرد هر چی تو دهنم بودو خالی کردم تو سطل آشغال و هر چی از دهنم دراومد بارش کردم.اونم لباساشو پوشید و رفت . و در نهایت من بدبخت رفتم تو حموم جق زدم…
 

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *