این داستان تقدیم به شما
سلام ، سامان هستم . دندانپزشك ، ٣٩ سالمه و مجرد ، وقتي از انگليس برگشتم تو سعادت آباد مطب دندان پزشكي زدم ، نميدونم چرا اين خانوماي ايراني بيشتر آدم رو تحريك ميكنن تا زناي اروپايي!
***
برادرم ٢٧ سالش بود و دوسالي ميشد ازدواج كرده بود ، زنش مهسا خيلي راحت ميگشت ، مثل مامانم و خواهرام ، اما فرق اساسي مهسا ، كون گنده و سينه هاي بزرگش بود ، هر شلواري ميپوشيد ميرفت لاي چاك كون گندش ، خيلي با عشوه حرف ميزد ، موهاي بلند و صافش هميشه بلوند و مرتب بود ، رابطش با من خيلي خوب بود ، مشروب ميخورديم ، گپ ميزديم ، گاهي سرم رو ميذاشتم روي رون هاي گوشتي و نرمش و از ديدن كوسش كه شلوار يا شلواركش ميرفت لاي كوسش لذت ميبردن ، موهاشو نوازش ميكردم و گوشش رو ميماليدم ، خواهرام هميشه بهش حسودي ميكردن و ميگفتن ، دل داداشاي مارو بردي ، برادرم تو وزارت معدن بود و بيشتر وقتا مسافرت هاي طولاني ،
براي خودم خونه گرفته بودم و سعي ميكردم از زندگي لذت ببرم .
فاميلا هركس ميومد خونمون ازم ميخاست دندوناش رو يه نگاهشون بكنم ، ماشالا همه هم دندون خراب داشتن ، يه شب كه تو خونه تنها بودم مهسا زنگ زد بهم كه خيلي دندونم درد داره و محسن هم خونه نيست ، گفتم صبر كن ميام دنبالت ، رفتم دم خونشون ، زنگ زدم بهش گفتم من در خونتونم ، اومد پايين ، واييي چي ميديدم ، يه شلوارك تنگ كه فقط نصف كون گندش رو پوشونده بود و طبق معمول لاي چاك كوسش بود ، يه صندل كه ناخناي خوشگل پاش روانيم ميكرد ، و يه سوتين مشكي تنگ ، كه كلا بالاي سينه هاش بيرون بود ، يه مانتو بلند جلو باز ، روسري هم سرش نبود ، اومد نشست تو ماشين ، كيرم فورا راست شد ، گفتم چرا هيچي نپوشيدي ؟ اگه كسي ببينه چي ، به سختي حرف ميزد ، و گريه ميكرد ، ميگفت تورو خدا يه كاري بكن ، ساعت ٢ شب بود و خيابونا خلوت ، رفتيم داروخانه گفتم بشين تا بيام ، رفتم چنتا مسكن و اسپري گرفتم ، همون تو ماشين براش بي حس كردم ، گفتم نيم ساعت ديگه يه قرص بخور ، ميرسونمت خونتون . فردا بيا مطب ، قبول نكرد ، گفت ميترسم درد بگيره باز ، بريم خونه خودت سامان .
من كه از خدام بود اين روناي گوشتي و كون گنده رو تا صبح تماشا كنم ، رفتم سمت خونه خودم ، درو باز كرديم رفتيم داخل ، وايي خدا ، اصلا يادم نبود كاندوم و دستمال كاغذي هايي كه پر از آب كير خودم بود و براي سكس بعد از ظهر با منشيم بود رو جمع كنم ،
مهسا تا ديد يه خنده اي كرد و گفت بد نگذره ؟ بعد رفت دستمال و كاندوم رو برداشت برد انداخت تو سطل ، وايييي ، با اون شلوارك كوتاه و سوتين ، انگار با شورت و سوتين جلوم بود ، رفت مشروب از يخچال آورد با يه مقدار مزه ، گفتم مهسا جان واسه دندونات خوب نيست عشقم ، گفت خيلي هوس كردم ، آهنگ گذاشتيم و شروع كرديم مشروب خوردن ، پيكاش رو سنگين ميريختم ، مطمعن بودم امشب زير كير بزرگم تا صبح كوسش رو ميگام ، ديگه مست مست بود ، دراز كشيد سرشو گذاشت رو پام ، وايي از بالا داشتم سينه هاي گندش رو ديد ميزدم و دستم رو بردم لاي موهاش ، موهاي بلوند و نرمش كيرم رو بلند كرده بود ، سرشو برگردوند سمت شكمم ، كيرم حسابي گنده شده بود ، و الان زير سرش قرار داشت ، دستم رو بردم سمت گردنش و بالاي سينه هاش رو نوازش ميكردم ، هردومون ميدونستيم چي ميخايم ، گفتم پاشو برقصيم ، يه آهنگ تانگو گذاشتم و چراغ هارو خاموش كردم ، فقط نور هالوژن ها بود ، دستمو بردم پشت كمرش اونم يه دستش پشت گردنم بود يه دستش پشت كمرم ، حسابي بدنمون بهم نزديك بود ، سرش رو گذاشت رو سينم منم دستم رو بردم سمت كون گندش ، واييي چقدر نرم و بزرگ بود ، سرشو بالا آورد ، لبامون بهم قفل شد ، لباي داغش و زبون خوشمزشو حسابي خوردم ، سينه هاي گندش حسابي به بدنم فشار مي آورد ، كير گنده منم به شكم لخت اون ، دستش رو رسوند به كيرم ، شروع كرد از رو شلوار ماليدن ، واي خدا چه دستايي داشت ، دستمو بردم زير شلواركش ، تازه فهميدم هيچي زيرش نيست به جز يه كوس گوشتي ، يدونه مو هم نداشت ، خيس خيس بود ، بردمش سمت اتاقم كه يه تخت دونفره اونجا بود ، انداختمش روي تخت ، توي ٥ ثانيه هم پيرهن و شلوار و شورتم رو درآوردم ، كيرم رو كه ديد يه جوووون بلند گفت ، كيرم ١٩ سانته ، كلفت ، و سر كيرم مثل يه قارچ گنده ميمونه ، سوتينش رو در آورد ، رفتم سمتش شلواركش رو درآوردم و افتادم به جوون كسش ، گفت تاحالا داداشت كوسم رو نخورده ، توي كوسش داغ بود ، زبونم رو ميكشيدم روش ، اونم با انگشتاي پاش كيرم رو نوازش ميكرد ،
گفتم كوفتت بشه داداش ، عجب زني داري ، كجاييي كه ميخام زنتو جرر بدم!
مهسا گفت من ديگه مال تو ام ، كير منو گرفت تو دستش ، گفت كير داداشت نصف مال تو ، گفت اصلا هم اهل سكس نيست ، فكر نميكنم اصلا داداش تو باشه ، مامان جندت حتما به كسي ديگه داده ، افتادم به جون سينه هاش ، اونم با دست سر كيرمو ميماليد به كوسش ، با يه فشار كيرم رو تا ته كردم تو كوسش ، خيليي تنگ بود ، شروع مرد فحش دادن كه درار كير گندت رو مادر جنده ، شروع كردم تلمبه زدن ، ديگه داشت ناله هاي از روي شهوت و حال كردن ميزد ، لرزيد و ارضا شد ، برش گردوندم ، لاي كونش رو وا كردم و سوراخش رو ميليسيدم ، چه كوني داشت ، چنگ ميزدم كونش رو ، يه پماد مخصوص كون كردن داشتم ، هم يكم بي حس ميكرد ، هم ليز ، كل كيرم رو دادم تو ، شروع كردم تلمبه زدن ، عينه ژله كونش عقب جلو ميشد ، سيلي ميزدم به كونش ، حسابي قرمز شده بود ، گفتم اون شوهر زن جندت نفهمه ، گفت بزن عزيزم ، ديگه فقط به خودت ميدم ، خيلي سكسي بود مهسا ، تا حالا همچين كوس و كوني نكرده بودم ، دوباره ارضا شد ، گفتم برگرد ميخام باز كوست رو بكنم ، حسابي بي حال شده بود ، عين وحشيا تو كوسش تلمبه زدم ، بعد با فشار آبم رو ريختم تو كوسش ، گفتم پاشو قرص بخور ، گفت ميخام ازت يادگاري داشته باشم ، ميخام بچم مثل تو خوشگل باشه ، تا صبح تو بغل هم خوابيديم و شيطوني كرديم بعد رفتيم مطب با هم ..
سامان
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید