این داستان تقدیم به شما

سلام
من حامدم ۲۸ سالمه یه خواهرزاده دارم به اسم دلارام ک الان در ترکیه زندگی میکنه ۲۵ سالشه داستان برمیگرده به روزی ک ۱۵ سالش بود و من ۱۸ سالم بود من و دلارام خیلی با هم بودیم بچه بودیم از ۷ سالگی هم بازی بودیم من دلارامو اکثرا تو زیرزمین و ماشین باباش میمالوندمش یه بار که خونشون  بودیم من و داداشم و دلارام و برادر دلارام در بالکن بزرگ طبقه اول خابیدیم دلارام بغل داداشش خابیده بود داداش منم بغل داداشه دلارام خابیده بود ساعت ۴ صبح بود من رفتم سمت دلارام از رو شلوار کونشو مالوندم یه شلوار آبی کشی تنگ با لباس سفید تنش بود (دلارام دختری سبزه با چشمای عسلی و موهای خرماییه)شلوارشو من تا زانو کشیدم پایین یه شرت سفید با عکس میکی موز روش بود شرتشم کشیدم پایین

کونش خیلی سفید و ردیف بود سوراخ قهوه ای کم رنگ بدون ذره ای مو تو کل هیکلش زبونمو انداختم لای چاک کونش خیسش کردم لباسشو دادم بالا شکمم رو انداختم رو گودی کمرش کیرمو رو چاک کونش میکشیدم بعد چند دقیقه کشیدن تف گنده انداختم لای کونش کیرمو گذاشتم لای پاش هیچی نگفت ده دقیقه لاپاش کوبیدم آبم اومد ریختم تو چاک کونش شرت و شلوارشو دست نزدم فقط پتو رو کشیدم روش بغل گوشش بهش گفتم دستت درد نکنه صبح شد دیدم سنگین برخورد میکنه جلو همه ب دلارام گفتم دیشب خیلی خوش گذشت چشاش چهارتا شد فکر کرد لوش میدم گفتم چ هوایی بود الانم هر وقت میبینمش میگم بالکن خونمون فلان یه نگاه میکنه سرشو میندازه پایین چند وقت پیش از ترکیه اومده بود داشت کلاس میذاشت گفتم در گوشش کلاس نذار من همونیم که کردمت این بود داستان من دیگ هم نکردمش (امیدوارم الان ک ترکیه س داستانو بخونه یاد اون شب ک کردمش بیفته دلارام جنده ی داییشه)

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *