این داستان تقدیم به شما

سلام اسم من سهیل هست 20 سالمه
این ماجرا مال 4 سال پیش هست زمانی که 16 سالم بود
اول از خودم بگم خیلی خوشکل و زیبا. هستم جوری که تمام فامیل میگن تو باید. دختر میبودی
بیشتر. حالت و حرکاتم دخترونه هست
بدنی سفید و اندامی دخترونه دارم
خلاصه یه روز بهاری داشتم اماده میشدم برم مدرسه
یه لباس نیم استین سفید با یه شلوار لی سفید مایل به ابی تنگ پوشیدم
بگم که خیلی به لی تنگ علاقه دارم
البته خیلی واسم
دردسر درست شده بود قبلا
اخه پسرای محل حتی مردای سن بالا دنبالم بودند
گاهی دست به کونم میزدند
 
خلاصه اون روز رفتم جلو ایستگاه اتوبوس وایسادم تا اتوبوس بیاد معمولا تا 5 دقیقه طول میکشه بیاد
همینجور که منتظر بودم دیدم یه مرد سن بالا با اندامی درشت و هیکل گنده تو ایستگاه داشت منو زیر چشمی نگاه میکرد. هی خودمو اینور اونور میکردم بازم داشت نگاه میکرد.
با خودم گفتم شاید قصد و غرضی داره
یه خورده ترسیدم. به ساعتم نگاه کردم هنوز اتوبوس نیومده بود
رفتم اخر نیمکت نشستم
بازم داشت نگاه میکرد
خلاصه اتوبوس از دور داشت میومد بلند شدم که اماده بشم دیدم اون مرد هم بلند شد
با خودم گفتم چیکار کنم سوار نشم
اما خب مدرسم دیر میشد با اتوبوس بعدی برم
دلم رو زدم به دریا رفتم سوار شدم اون مرد هم پشت سرم اومد بالا
اتوبوس خیلی شلوع بود جا واسه نشستن نبود مجبور شدم وایسم
خیلی شلوغ بود اصلا نمیشد سر جات بچرخی
اون مرد هم تقریبا تا تا ادم با من فاصله داشت
ایستگاه بعدی رسیدیم یه عده رفتن پایین یه عده اومدن بالا
تو همین زمان اون مرد بهم نزدیک شد
 
دقیقا اومد پشت سرم
خیلی ترسیدم هی خواستم برم جلو بسته بود
طرفین هم که ادم وایساده بود
دیگه راه فرار نداشتم
همینجور که اتوبوس در حال حرکت بود با هر دست انداز که پیش میومد اون مرد خودشو بهم میزد
هر دفه بیشتر و بیشتر
دیگه جوری شد که اومد خودشو دقیق بهم چسبوند
وای خدایا فک کنم تحریک شده بود
برگشتم یه زیر چشمی نگاه کنم بهش یه لبخندی زد
دیدم یه چیزی خورد به کونم یواشکی دیدم یه دسته
اره دست اون مرد بود
داشت به کونم میمالید
قلبم تند تند میزد
میدونستم نیت اون مرد رو
شاید تحریک شده بود میخواست بامن حال کنه
یه خورده ارومتر شدم. همینجور با دستش روی کونم میمالید
هی بیشتر و بیشتر و محکمتر میمالید
راستش اولش ترسیدم اما یواش یواش داشت خوشم میومد.
اخه حس دخترونه داشتم
خیلی دلم میخواست یکی باهام بازی کنه
دستش یواش اومد لای پام
هی میمالید و میمالید .

 
داشتم شهوتی میشدم
چقد خوب و لذت بخش بود
سوراخ کونم رو با انگشتش میمااید
زیاد تحریک شدم.
اخه شلوارم تنگ بود کونم زده بود بیرون
هی بیشتر خودم رو میچسبوندم به اون مرد لذت میبردم
یه دفه اون مرد خودشو چسبوند بهم
چه کیر کلفتی داشت
حسش میکردم
به کونم میزد و میمالوند
چقد دوس داشتم
خیلی شهوتی شدم
اون مرد فهمیده بود که من لذت میبرم
ایستگاه بعدی شد یه عده اومدند بالا و یه عده رفتند
اون مرد همچنان بهم چسبیده بود
منم لذت میبردم
خودم رو به عقب هل میدادم تا کیرس بههم بخوره
اونم فشار میداد به کونم

 
حیف شلوار داشتم دلم میخواست لخت باشم با کیرش لاپایی بزنه
همینجور که میمالوند دیدم با دستاش محکم کمرمو گرفت فک کنم میخواست ابش بیاد
کونم رو تا جایی که تونستم به کیرش چسبوندم
اونم فشار میداد
یه دفه حس کردم کیرش داره تند تند دل میزنه رو کونم
فهمیدم ابش اومد
خوب خالیش کرد همینجور که بهم چسبیده بود
بعد چن لحظه ازم فاصله گرفت
گفتم خدایا شکر ختم. به خیر شد
خلاصه ایستگاه بعد باید پیاده میشدم
اون مرد هم دیگه رفت عقبتر
سر ایستگاه پیاده شده
اون مرد هنوز تو اتوبوس بود
ورفت
تو راه مدرسه خیلی فک کردم با خودم
خیلی لذت بردم
از اون موقع عاشق مردای سن بالا شدم

دلم میخواد به مردای سن بالا کون بدم

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *