این داستان تقدیم به شما
ابر فوق کوسشعری از یک مغز پریود زنگ زده با آیکیوی دوازده بعلاوه ی یک…
حسین پسر داداشم یک سال از من کوچکتره! ترک تحصیل کرد رفت دنبال کار من ادامه دادم وارد دانشگاه شدم ( عجب ننه ی پرکاری داشتین شما داداشا. هم عروس میزاییده هم ننه ی دوماد. خوب …)
معصومه معشوقم بود و کسی نمیدونست فقط خودمو خودش میدونست دختری تو سن ۱۴ در زیبایی زبانزد همه شهر کوچک ما دهها خواستگار داشت اما بخاطر من به همشون ننه و باباش جواب منفی میدادن داداش نامردم برای پسرش اونو خواستگاری میکنه و معصومه هم انگار با من میخوا ازدواج کنه جواب مثبت میده اما وقتی قولشو میدن به حسین آچمز میشه فکر میکنه عشقش یکطرفه بوده من نمیخواستمش
عروسیش با حرف و حدیثی انجام شد ( دوستان از اینجا به بعد با سعه صدر بخونین و با دیده ی اغماض به قلم طلایی این شکسپیر دوران بنگرین… بنگرید… بنگ… رید … ایشون)
هر وقت همدیگرو میدیدیم آه از نهادمان بلند میشد و از درون آتش میگرفتیم دلمون برای هم بی تابانه میتپید
چشمامون به هم قفل میشد دقیقه ها پلک نمیزدیم و همدیگرو با حسرت نگاه میکردیم
تا یکروز همدیگرو نمیدیدیم دلمون طاقت نمیآورد به بهانهای یا من میرفتم خونهداداش یا او میاومد خونه پدری من تنها تماسمون دست دادن بودو دیگر هیچ
یکروز خلوت رفتم خونه داداش دیدم معصومه آشپزی میکنه آشپزخونه یک اتاق جدایی بود در گوشه حیاط نقلی شلوار لی استریچ پاش بود باسنش آب از دو دیدهام گرفت و داشت قلبم از جاش میکند و تاپی که کمرش وقتی خم میشد لخت دیده میشد سفید و پرز موهایی که سمت ناودون کونش ادامه داشت و کم رنگتر میشد بقدری پوستش سفیدو شفاف بود انگار لامپ مهتابی روشن شده
بی اراده کف دستی زدم زیر باسن تراشیده و خوشفرم و گردش یهو برگشت دید منم لبخندی زد هم رضایت توش بود هم خجالت و هم حسی که نتونستم بیان کنم با تاخیر گفت آاااااخ تویی؟ پرسیدم کی خونه است؟ گفت تنهام ، حسین رفته مسافرکشی (آژانس کار میکنه) و داداشت با زنش رفته مجلس ختم در تهران، صبح تا ظهر تنهام تا حسین بیاد ناهار بخوره
ساعت ۱۰:۴۵ بود سر اجاق گاز مشغول بود رفتم به بهانهی چشیدن و ناخنک زدن نزدیکش بشم یه ذره از پیازداغش ورداشتم خوردم گفتم چه لذیذه
گفت کمی بکش کنار روغن نپاشه روت کشیدم عقب با کف دستی زدم باز زیر باسنش گفت آاااااخ نکووون دردم میااااااد
دلم میخواست باز بزنم چون نگاههاش زیباتر میشدو بیشتر سعی میکرد تماس باهاش داشته باشم باز زدم در کونش گفت نکووووون واااا دردم میاااد، زنگ درو زدن دروازه نزدیک آشپزخونه بود درو باز کردم دختر خواهرش بود اومده بود پیش خالش مثلا بازی کنه و سرگرم باشه
معصومه گفت بدو برو خونه تون میخوام برم خرید!
اصلن خرید نمی رفت من گشتی تو اتاقا زدم اومدم آشپزخونه ساعتو نگاه کردم ۱۱هم گذشته بود کیرم بدجوری سفت شده بود دوس داشتم تا شوهرش بیاد اولین سکس عمرمو باهاش بکنم دیگه تصمیمو گرفته بودم هر چه باداباد! صداش زدم شلوار میخوام گفت برو تو کمد هست بپوش میترسم برنجم ته بگیره منتظرم بیا اینجا ببین خورشتم چطوریه
یه شلوار ورزشی پیدا کردم پوشیدم تا کیرم راحت توش سیخ شد بچسبونم در کونش رفتم آشپزخونه دیدم کاراش داره تموم میشه خورشتش و گذاشته روغن بندازه یه ملاقه کوچک برام کشید سردش کرد داد امتحان کردم عالی بود فقط نمکش کم بود گفتم عشقم کمی نمک بزن اندازه کرد باز داد چشیدم دیگه عالی بود تمام کردم یه کف دستی زدم رو باسنش گفتم آااااخ که خیلی خیلی خوشمزه است باز با ناز گفت عااااااخ دردم اوووووومد نزن دستات سنگینه دستمو گذاشتم رو لپ باسناش گفتم کجاش سنگینه تکانی نخورد گفت وقتی میزنی دردم میاد برگشت تا نگاهم کرد گفتم خیلی خوش مزش میخوام همشو بخورم
خندید گفت خورشتم یا که سیلیی که میزنی اونجام؟!!!!
از پشت بغلش کردم اولین بارم با زنی به قصد سکس داشتم تماس پیدا میکردم
دست و پام مثل بید لرزید سرشو چرخوند یه بوس از گونه اش کردم گفتم هر دوش خوشمزه است مخصوصا این که دستم روشه حالا دستمو بردم زیر باسنش هردو لپشو چنگ زدم آااااخی کردو دیگه تو بغلم بودو کیرم لای باسنش رو کص داغش دستام رو آوردم روی دو تا سینه سفت اندازه مشتم که سوتینم نداشت چرخوندم بریم بیرون زیر برنجو خاموش کرد خورشتم رو شعلهی کم بود نفسهاش گرمتر از من له له میزد!
کیرم لای پاهاش دستام رو سینه هاش لبم و صورتم بغل گوشش و حرف های عاشقانه زنان رفتیم اتاقی که هنوز کرسی داشتن و دیگه این معصومه بود که فرصت نمیداد من کاری بکنم لباشو چسبونده بود لبم یک پامو انداخته بود بین پاهاش کص داغشو دیوانه وار می مالید روی رونم هردو خیلی زود لخت شدیم، لخت مادر زاد، بدنش مثل شبنما تو آغوشم میدرخشید هول هولکی نخستین سکسمو کردم تا کیرم رفت تو کصش کصی که داغ مثل تنور بود و آبدار مثل هلو،
کیرم تا تهش نرسیده آبم هفت جد و آبادم به اندازه بالای یک استکان ریخت تو کوصش گفت ااااااخ چه لذتی داره عاشقتم نامرد برییییییییز عشقم که منو نگرفتی دادی دست حریف نادان جووون چیه تو شکمم ریختی تو کوصم ؟! چقدر خنک شدم بکووونم دیگه مال خودتم تو باید پارم میکردی حالا پارم کن! خواستم بکشم بیرون چون تا تکان میخورد انگار سوزن فرو می کنند تو همه نقاط تنم ناشی بودم، پاهاشو قفل کمرم کرده بود بیشتر فشارم داد و با ولع بوسم کرد اونقدر صورتو لب و دهنمو لیسید و تکان خورد نمیذاشت کیرم دربیاد تا بزبان اومد گفت من نشدم مگه بار اولته نمیدونی ؟دلم میخاااااا بکوووون تا اینو گفت زورم ده برابر شد فهمیدم از منم تشنه تره! با سرو صدا گاییدمش و گفتم آره تا حالا پسر بودم مردم کردی جووونم عشقم معصومه جووون خیلی محکم داشتم میگاییدمشو اونم همراهی میکرد و با شوق چنگ و گازم میگرفت و بخودش فشارم میداد، دیدم یهویی چشاش رفت و دهنش باز موند نفسش شماره افتاد و رنگ صورتش تغییر کرد زیبا بود هزار برابر زیباتر شد منم به آستانه دومین ارضا رسیده بودم تو اون حالت بدنش لخت شده بود لذتم چند برابر شد شدت گاییدنم سرعت گرفت و باز یک عالمه آب ریختم تو کصش مدتی زیرم موند و بوسش کردمو هر دو گریه کردیم و اشک شوق بود می ریختیم
از ترس اینکه حسین بیاد زود لباسامونو پوشیدیم ۱۲ چند دقیقه ای گذشته بود حسین اومد و چیزی نفهمید ناهارو خوردیم منو حسین خوابیدیم سر کرسی حسین ساعت ۲ بیدار شد من خودمو خواب زدم زنگ زد مسیر گرفتو رفت دنبال مسافر رفتم دیدم معصومه هم خوابیده رو تختش خزیدم بغلش خندید گفت مگه سیر نشدی؟
گفتم نه معاشقه کردیمو باز لختش کردم خودم هم لخت شدم اینبار میخواستم همه اندامشو ببینم با خوردن سینه هاش رفتم سراغ کصش که هنوزم انگار پر آبم بود هر چند بوی خوشی نداشت چون فرصت نکرده بود حمام بره اما با دیدن اون همه زیبایی در کص پف کرده و تپلش و رسیدن به ارزویم که دیدن کسش بود، افتادم جونشو تا میشد خوردمش و چه لذتی هم میکردیم دیگه بوش برام بوی عطر بود هر چه آب دو تامون بود همشو خوردم گفت بسه کیرتو بکون توش داره ابم میاد گوش ندادم خوردم که آبش با فشار تو دهنم تخلیه شد چه لذتی بردم لذیذترین نوشیدنی عمرمو تجربه کردم! گفت همشو خوردی؟! گفتم آره خوشمزه ترین سس عمرمو خوردم خندید گفت سس؟! خخخ گفتم آره سس کص خخخ گفت منم میخام اولین سس کیرتو بخورم تا حالا مال حسینو لب نزدم چندشم میاد شکل کیرشم مثل خودشه کجم هست مال تو مثل خودت زیباس گفتم سس کص با سس کیر هم بدک نبود هر چند اولش خیلی تند بود خخخ منظورم قاطی آب كصش با آب کیرم بود گفت آخه سس مارچوبه قاطیش بوده خخخ گفتم سس مارچوبه هم هست مگه گفت آره اتفاقا داریم خودم درست کردم خیلی تند شده تو این معاشقه و عشقبازی لحظه ای از بوسیدن و خوردن سینه هاش و لبو زیر گلو و گردنش غافل نبودم خودش برگشت رفت سراغ کیرم چندین بار با عشق سرشو بوسید تخمامو تو دستای سفیدش مالید یواش یواش سرشو کرد تو دهنش پیشابم جاری بود مزش کرد انگار خوشش نیومد اما بعد یه لحظه عاشقانه کیرمو تا میتونست کرد تو دهنش البته فقط سرشو مک زد و هر چی می اومد قورتش داد بلد نبود ساک بزنه فقط می کرد دهنش مک میزد خیلی حشری بودم نخواستم ادامه بده ترسیدم آبم بیاد حالشو خراب کنه گفتم بسه میخوام بکنم تو کصت نگاه کرد با ابروهاش گفت نه کیرم سفت و کلفت تر میشد گفتم آخه آبم میاد بیشتر مک زدو زبونشو می چرخوند تو دهنش دور سر کیرم دیگه به نقطه اوج داشتم میرسیدم خودم کیرمو عقب جلو کردم خوشش اومد دندوناش پوست کیرمو اذیت میکرد اما برام مهم نبود که ابم اومد پاشید دهنش یه حالت گوزیدن لباش صدا کرد مذاشت در بیارم تا اجازه داد کشیدم بیرون آبمو مزه مزه کرد همشو خورد حتی اونی که به کیرم مالیده بود را لیس زد گفت عجب سس مارچوبه ای لذیذی جووون مااااااررررررچ ( حتما بعدشم آپریییییللللل)
عشقبازیمون ادامه یافت شاید یک ساعتی همدیگرو مالیدیم و بغل کردیم و بیشتر من تو گوشش نجوا میکردمو و خاطرات را یکی یکی به هم میگفتیم و فرصت هایی که از دست داده بودیم را گفتیم باز هر دو آماده سکس شدیم گفت خدا میکرد تو دنیا فقط منو تو بودیم و هرگز از آغوشت جدا نمیشدم اشکش ریخت و لیسیدم بغلشو باز کرد که بیا روم
رفتم روش نزدیک بیست دقیقه یک ضرب روش گاییدمش نذاشت پوزیشن عوض کنم حس میکردم همش انگار داره ارضا میشه چون آب کصش شکممانو خیس کرده بود صدای شلپ شلپ برخورد شکمم به کصشو بدنش اتاقو پر کرده بود تا آب ته کصش اومد چنگم زدو وحشیانه لیسیدم و فشاذم دادو گازم گرفت تا باز چشاش خمار شد دهنش بازو رنگ صورتش عوض شدو زیباتر یه حالت لختی تو تنش پیدا شد که لذتمو به اوج برد آبم اومد ریختم تو کص تنگ و تپل و آبدارشو مدتی روش موندم تا گذاشت بیام پایین پا شدیم دوشی گرفتیم اونجا هم کلی همدیگرو مالیدیم دیگه فقط دلمون خواب میخواست سکسی نکردیم تمیز مال همدیگرو شستیم هی میگف سس مارچوبهتو قطع کن چون هنوزم پیشابم جاری بود
منم گفتم تو هم این سس کص را نگهدار میخام با غذام بخورم اومدیم بیرون دراز کشیدیمو همدیگرو بغل کردین
معصومه چند بار با حسین تماس گرفت میخواست خاطر جمع بشه که یه موقع سر نزده نیاد حسین پرسید عمو رفت یا اونجاس؟ گفت مگه با تو نرفت ؟ گفت نه خواب بود معصومه گفت ندیدم پس عمو خسرو خیلی وقته رفته میخام دعوت به شام کنم تنهاییم حوصلمون سر رفته کمی شوخی کنه بخندیم ،اگه اومد زنگ میزنم لیست خرید میدم
عشقم پاشد و گفت برم مرغ آماده کنم زرشک پلو بذارم عجیبه انگار نمیخواستم سیر بشم با حرکاتم فهمید بازم میخوام بکنمش گفت عاشقتم میدونم بازم میخای باشه من مال توام بیا عزیزم
یک بارم معصومه را گاییدم و رفتم خونم تا معصومه زنگ زد بیا شام حاضره تا رفتم دیدم حیاطه میره سمت آشپزخونه لبهای زیباشو تا تونستم خوردم دستمو کردم زیر شلوارو شورتش کصشو مالیدم اونم کیرمو گرفت دستش آب کیرمو مالید دستش گفت چه آبی از کیرت راه افتاده گفتم مگه نشنیدی میگن تا دید آب دهنش راه افتاد؟! کصش داغ شد و آبش شری ریخت دستو لای پاشو خیس کرد همزمان فشاری که به کیرم میاوردو لب میداد بقدری مزه داشت یک قدمی انزالم رسیدم دیگه داشت آبم میریخت بیرون دستش خیس و لیز کیرمو میمالید! گفت بسه الان حسین میاد تو گفتم تا در پارکینگو ببنده وقت دارم اب کصش مشتمو پر کرده بود دستم خیس خیس بود صدای ترق و تروق پارکینگ اومد جدا شدیم گفت برو دستاتو بشور نجس شده کردم دهنم لیس زدم گفتم نه میخام با طعم سس کص خوشگلت غذامو بخورم خندید اونم نشون داد کف دستش خیس خیس بود گفت سس مارچوبه خخخخ
شامو آورد زرشکپلوبا مرغ بود مرغشو سرخ کرده بود با دستای کصیم مزه دار کردم بدون قاشق و چنگال با لیسیدن وانگشتام خوردم معصوم گفت دستاتو عمو میشستی گفتم آخه سسش می رفت! خدا شاهده حس خوردن کصشو میکردم هی میگفتم امشب هوس کردم مثل مامان خدابیامرزم با دستم غذا بخورم حسین هم با دستش خورد گفت راست میگی عمو چه خوشمزه میشه گفتم مال من قبلا با سس اوس آغشته شده خوشمزه تره گفت اوس چیه گفتم چیزی مثل موس باز پرسید ، گفتم مثل نمک ممک ، هر سه خندیدیم معصومه گرفت و میدونست چی میگم ریس رفته بود من هی میگفتم مزش هنوز ببین مونده تو انگشتام تندیشو حس میکنم حسینم به خنده های منو معصومه میخندید هر سه حالا با دست داشتیم میخوردیم معصومه گفت منم اخه به هوس افتادم بخدا دستامو نشسته بودم راست میگه عمو مال منم مزه سس مارچوبه میده که من از خنده هر چه تو دهنم بود پرید تو مشتم حسین گفت پس سس مارچوبه هم به مرغ زدی؟! معصومه گفت آره زدم با دستام مالیدم روش، گفتم پس بگو همونه خیلی خوشمزش کرده ، سس اوس و سس مارچوبه دیگه معرکه اس با خندهی سه تایی غذامونو خوردیم حسین خواست تو جمع کردن سفره کمک کنه نذاشتم گفتم تو خسته ای من کمک میکنم میخوام ظرفها را هم خودم بشورم همشون سس اوسی بشن هنوز مزه تو انگشتامه خخخخخخ معصومه گفت نه عمو جان خودم تنهایی میشورم فقط کمک کن ظرفارو بیار آشپز خونه گفتم خوب میشد حسین ماشینشو می آورد حیاط دربستی تا آشپزخونه ات میرفتیم این چه مهندسیه داداش کرده؟!
باز همه خندیدیم کمک کردم تا پیشبندو ببندم معصومه نذاشت از دستم گرفت حسین بیچاره فکر میکرد دارم ظرف میشورم گفت تا شما مشغولین برم از تیمور میوه بگیرم دروازه را بست حالا شلوار معصومه زیر زانوش بود کیرم تو کصش دستشو رو سنگ کابینت گذاشته بود با ناز به عاشقش کص می داد انگار امروزو امشب منو معصومه سیری نداشتیم تا حسین بیاد آب هردومون اومده بود باز کصشو پر کرده بودم و لبشو میخوردم زنگو زد رفت باز کرد میوه را گرفت من الکی ظرفها را تو سینگ میشستم گفت برو من بقیشو آب میکشم باز لبشو اورد محکم خوردمو رفتم معصومه هم اومد شب نشینی زیر کرسی را کردیم و اومدم خونه از اون روز دیگه معصومه مال خودم شده چند روزی که برادر و زنداداشم تهران بودن تا حسین میرفت آژانس می رفتم ساعتها عشقبازی هامونو میکردیم و چند بار در طول روز میگاییدمش تا اونا از تهران اومدن الان نزدیک سه ماهه تا خونشون خلوت میشه زنگ می زنه میرم میگامش یا میاد خونه ما میکنمش قراره بعد از عید اثاثکشی کنند خونه ما (خونه پدریم که خیلی بزرگه) معصومه آبستنه میگه میدونم از تو آبستنم گفتم از کجا میدونی ؟ میگه تو ماه گذشته که پریود شدم تا بیش از سه هفته حسین با من سکسی نداشت اصلن دیگه بدم میاد حسین منو بکنه هر بار یه بهانه میاوردم چون با تو هر روز یا شبش سکس داشتم حسین تو هفته چارم بود خواب بودم از پشت گذاشت کصم هیچ حسی نداشتم انگار داشتم خیانت بتو میکردم تا ابشو ریخت پشتشو کردو خوابید به وقتش پریود نشدم رفتم خونه بهداشت تست شدم آبستن بودم پرسیدم دو روزه از وقت پریودم گذشته کی من آبستن شدم خانم بهداشت جدول را نشونم داد گفت هفته دوم یا اوایل هفته سومت حدود ۱۰ تا ۱۵ روز از خونریزیت به احتمال خیلی زیاد است پرسیدم ممکنه تو هفتهی چارم آبستن بشم آخه آخرین سکسم پنج روز پیش بود گفت تقریبا امکان نداره مگه قبلش نداشتین ؟ گفتم چرا یک بارم تو همون روزها که میگی خیلی با عجله به همخوابگی نرسید ببخشید تو حمام بودیم
خانم بهداشت بهش میگه نه اون آخری امکان نداره حاملت کنه
تو اون تاریخها که گفتم نطفه کوچولوتون بسته شده تبریک میگم
خوشبختانه منو حسین هردو گروه خونیمون یکیه اگر بچه از من باشه با آزمایش گروه خون معلوم نمیشه منو معصومه عاشقانه منتظر تولد عصارهی جانمون هستیم که حلال زاده است چون حاصل عاشق و معشوق دلسوخته و نتیجه عشقمون است. پس من میرم بای.
نوشتهی استاد قارگوز ایرج ملکی
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید