این داستان تقدیم به شما

خب اول باید از شغلم بگم من مدیر یه دفتر هواپیمائی هستم اسمم معینه 29 سالمه و از همه لحاظ در سطح خیلی خوبی هستم از هم از لحاظ شیک پوشی و تمیزی و ظاهر هم قیافه و شکر خدا از لحاظ مالی هم وضعیت خیلی خوبی دارم تو دفترمون بنا به شغلمون کارمندهای خانم مشغولند و ماشالا یکی از کی خوشگلتر و خوش اندامتر دست چین کردم تا در ایجاد ارتباط با مشتریها موفق باشم و نا گفته هم نمانه که میتونم بگم هرکی مشغول کار شده بعد از مدتی باهاش اگر خودشم راغب بود سکس داشتم و این نیست که حال و حول باهاشون نکرده باشم هر کدومشونم یه چند سالی بودند و بعدش رفتند …

***

اصل داستان به یکی از مشتریهای دائمیم برمیگرده که یه اقای خیلی خیلی با شخصیت و با پرستیژ بود که یه روز خیلی اتفاقی برای تهیه بلیط برای المان اومده بود به دفتر ما و خیلی هم کارش عجله ای و ضروری بود و میخاست هرچه سریعتر برای المان پرواز بگیره داشت با یکی از فروشنده ها بحث میکرد که من رفتم جلو دیدم بنده خدا انگار کارش واقعا خیلی ضروری هست خلاصه هرطوری بود براش پرواز رو اوکی کردیم اون اقا که بهش میخورد میانسال باشه موهاش جو گندمی بود توی تابستون هم با کت و شلوار خیلی شیک میگشت از من برای کمکی بهش کرده بودم خیلی خیلی تشکر کرد و کارت منو گرفت و رفت . بعد از اون ماجرا تقریبا یکی دوهفته بعدش بود که همون اقا مجدد مراجعه کرد به دفترمون با گل و شیرینی اومد دفترم و بازم کلی تشکر و احترام که چقدر به موقع بلیط براش گرفته بودم منم خیلی خیلی بهشون احترام گذاشتم و خودشو معرفی کرد که یه شرکت واردات و صادرات خیلی بزرگی داره و باید مرتب بره و بیاد از من خواست تا همیشه براش یه جائی تو پرواز نگه دارم منم بهش قول دادم چون نمیخاستم چنین مشتری رو از دست بدم
 
 
خلاصه دیگه اقا فرهاد شدن مشتری دائمی من و تقریبا هر ماه یک جا تو پرواز براش داشتم خیلی راضی و خوشحال بود از رابطمون تا اینکه نزدیک عید بود که خودش و با دوتا خانم دیگه اومدن به دفترم که زنشو معرفی کرد و اون یکی هم خواهر زنش بود که هرچی از زیبائی و خوش استایل بودن این دوتا خانم بگم کم گفتم ماشاالله هردو قد بلند و اندامی و سفید و خوشگل و خلاصه دوتا فرشته انگار . که فرهاد گفت معین جان ایشون خانمم هستند فرناز و خواهر زنم فرشته که منم برای احترام دستمو به طرفشون دراز کردم میدونستم با پرستیژی که فرهاد داره حتما دست میدن همینطور هم شد و اول با فرناز دست دادم بعدش با فرشته که گرمی و نرمی دستاشون دیونم کرد هردوشونم معلوم بود از من بزرگتر هستند ولی اینقدر به خودشون رسیده بودن که خیلی سنشونو نمیشد حدس زد فرهاد و خانمهارو تعارف کردم بشینند و براشون قهوه گفتم بیارن و نشستیم به صحبت کردن و گپ زدن فرناز و فرشته چه صدای گرم و دلنوازی هم داشتند حقیقتش این بود که دلم میخاست بیشتر به فرناز و فرشته نگاه کنم ولی نمیشد و باید با فرهاد صحبت میکردم که فرهاد گفت معین جان میدونم همه زحمتهای دقیقه نودی من گردن تو افتاده اگر برات مقدوره برای فرناز جون و فرشته جون دوتا بلیط و رفت و برگشت برای دوبی میتونی ردیف کنی گفتم چشم فرهاد جان شما دستور بده دوست عزیزم بروی چشم برای کی مد نظر هست که گفت همین ایام عید دیگه گفتم چشم به یکی از دخترهای پشت سیستم زنگ زدم و تاریخ دادم برای دوبی که بنده خدا هرچی تلاش کرد نتونست بگیره نیم ساعتی فرهاد و فرناز و فرشته بودند که دیگه من گفتم شما تشریف ببرید من پیگیر ی میکنم براتون میگیرم و میفرستم دم در منزل فقط اگر لطف کنین ادرس و شماره تلفن رو بهم بگید که باهاتون اوکی کنم
 
 
فرهاد هم شماره موبایل فرناز رو بهم داد و ادرس خونشون رو هم داد از هم خدا حافظی کردیم و رفتند و به فروشندم گفتم هرطور میتونی سریع براشون بلیط بگیر اون بنده خدا هم همه تلاششو کرد تا تونست بلیط بگیره رزرو کرد به موبایل فرناز زنگ زدم ساعت ده صبح بود که گوشیشو جواب داد و معلوم بود از خواب پریده صداش یه جوری شل و ول بود ولی هنوز خیلی قشنگ بود و خودمو معرفی کردم گفتم معین هستم یکمی صب رکرد گفت معین کیه نمیشناسم گفتم فرناز خانم معین دوست همسرتون آژانس برای بلیط دوبی گفت وای ببخشید نشناختم معذرت میخام اقا معین انشالله خوش خبر باشین گفتم بله همینطوره اگر ممکنه مشخصاتتونو بگید تا اوکی کنم گفت برای کی هست گفتم از دوم عید تا 16 شده گفت باشه خیلی عالیه و مشخصات خودشو خواهرشو داد ازش خدا حافظی کردم براشون بلیطهارو صادر کردیم و میخاستم بدم به پیک براشون ببره که یهوئی یه فکری به ذهنم رسید که دلم میخاست برم و خودم بهشون بدم برای همین عصری به ادرسی که فرهاد داده بود رفتم زنگ خونشونو زدم خودمو معرفی کردم که فرناز در را برام باز کرد رفتم داخل وقتی پشت در خونشون بودم منظورم در ورودی ساختمون بود در زدم فرناز در را برام باز کرد که چشمام گرد شده بود فرناز با یه ربدوشام حریر که معلوم بود هنوز کرست نبسته و زیرشم چیزی تنش نبود در رو برام باز کرد و تعارفم کرد برم تو منم شوکه شده بودم از دیدنش کمی با خجالت رفتم تو و پرسیدم اقا فرهاد نیستند گفت نه میاد گفتم راستش قصد مزاحمت نداشتم گفتم هم بلیطهارو براتون بیارم هم فرهاد جان رو ببینم فرناز با روی خوش و لبخند خوشگلش تعارفم کرد بشینم گفتم فکر کنم بد موقع مزاحم شدم این بلیطها خدمت شما و رفع زحمت میکنم که فرناز گفت نه اقا معین خواهش میکنم بمونید

 
خلاصه یکمی با هم تعار ف کردیم بلاخره نزاشت برگردم رفتم نشستم و فرناز گفت ببخشید من با این وضع هستم میرم لباسمو عوض کنم منم چیز ینگفتم و نشسته بودم منتظر فرهاد یا فرناز فرنازم رفت و بعد از نیم ساعت بیست دقیقه ای اومد و دیدم یه شلوار لی چسبون پاش کرده و یه تاپ نارنجی تنش کرده و یه ارایش خیلی شیک کرده تاپشم استین حلقه ای بود خلاصه هرچی برجستگی تو تنش داشت به وضوح پیدا بود از برجستگی کسش تا کونشو رونهاش و سینه های خوشگلش واقعا خیلی خیلی خوردنی وکردنی بود ولی جرات نداشتم بهش نزدیک بشم چون زن دوستم و مشتریم بود فرناز نشست روبروم و کمی حرف زدیم و گفتم گویا فرهاد جان دیر تشریف میارند اگر ممکنه من رفع زحمت میکنم فرناز گفت راستش فرهاد همیشه دیر میاد اگر افتخار میدید که شام در خدمتتون هستیم هرجور شما راحت هستید گفتم نه ممنون خیلی لطف دارید مرخص میشم و به فرهاد جان هم سلام برسونید بلند شدم برم فرناز خیلی ازم تشکر کرد برای بلیطها باه هم دست دادیم که جرات کردم یکمی دستشو تو دستم بیشتر نگه داشتم و کمی هم فشار دادم تا بلکه یکمی حال کرده باشم وقتی میخاستم برم فرناز بهم گفت یه سوالی ازتون داشتم گفتم بفرمائید گفت نمیدونم ولی میشه شما هم همراهمون بیائید دوبی نمیدونم شما زن دارید یا نه یا میتونید باما باشید یا خیر ولی اگر براتون مقدوره میشه قبول کنید اخه منو فرشته تنها میریم دوبی فرهاد با ما نیست اگر یه مردی همراهمون باشه خیالمون خیلی راحتتره البته اگر خانمتون اجازه بده
 
 
بهش گفتم من متاهل نیستم زن ندارم گفت وای پس راحتید که میشه خواهش منو قبول کنید میتونید برای خدتون هم بلیط تهیه کنید هزینه سفرتون هم با ما گفتم اختیار دارید این چه حرفیه فرناز مثل بچه ها هی میگفت لطفت اقا معین گفتم سعیمو میکنم اجازه بدید ببینم میشه بلیط گرفت گفت زنگ بزن همکارت براتون بگیره زنگ زدم و از شانسم بلیط بود اوکی کردم گفت واقعا خیلی خوش شانس هستید فرناز خیلی خیلی خوشحال شده بود حقیقتش منم ته دلم قند اب شده بود که دارم با این دوتا خوشگلا همسفر میشم . گفتم به فرهاد جان اطلاع بدید پس فرناز یکمی خودشو لوس کرد گفت وا نمیخاد منم با خنده پرسیدم خب چرا بدونه بهتر نیست؟گفت نه از تو هم میخام بهش نگی شصتم خب ردار شد که یه سر و سری این فرناز داره گفتم باشه فرناز خانم هرجوری شما دوست دارید دیگه هوا داشت تاریک میشد و از فرناز خداحافظی کردم و تو دلم عروسی بود که میخام باهاشون برم دوبی کلی تصورات برای خودم ردیف کرده بودم شب تو گوشیم پیام اومد دیدم نوشته فرناز هستم شمارتو از فرهاد گرفتم فقط یه موقع جلوی فرهاد سوتی ندی با ما میائی گفتم نه خیالت راحت اونم نوشت مرسی عزیزم شبت بخیر منم براش نوشتم شب تو هم بخیر اینطوری دیگه کمی باهم راحتتر شده بودیم یه لحظه صورت و اندام خوشگلش از جلوی چشم پاک نمیشد نفهمیدم شب کی خوابم برد فرهاد صبحش بهم زنگ زد و کلی تشکر کرد و که بلیطهارو خودم براشون بردم منم بهش نگفتم که منم با خانمت میرم دوبی ازش پرسیدم چرا خودت نمیری باهاشون گفت من کلی کار دارم نمیرسم عید برم برام یه بلیط بگیر برای المان و گفتم باشه و بلیط فرهادو هم اوک یکردم روز موعود برای من رسید که با دوتا فرشته خوشگل برم دوبی پروازمون انجام شد و رفتیم برای هتل که من رزور کرده بودم براشون دوتا سوئیت رزور کرده بودم فرناز نمیدونست و بردمشون هتل تحویل گرفتیم سوئیت هارو وقتی فرناز دید من همه کارهارو انجام دادم منو بغلم کرد و گفت خیلی ممنون که همه چی رو ردیف کردی
 
 
فرشته هم معلوم بود خیلی خوشحاله خلاصه بعد از یه استراحت قرار گذاشتیم برای شب بریم بیرون منم حسابی شیک کردم و وقتی فرناز و فشته رو دیدم کیف کردم هردوشون لباس تنگ و بلندی تنشون کرده بودن و سینه هاشون نمایان بود و ارایش خیلی شیک دیگه رفتیم بیرون و کمی گشتیم و هرجا میرفتیم همه چه ایرانیها چه عربها چشمشون به منو این دوتا خانم خوشگل بود من وسطشون راه میرفتم دست هردوشونو گرفته بودم به خودم افتخار میکردم دیگه شامو خوردیم و برگشتیم هتل فرناز گفت خیلی بهشون خوش گذشته گفت فردا بریم ساحل و شنا کنیم و گفتم باشه و فرداش رفتیم ساحل و اونجا دیگه فرناز و فرشته مایو تنشون کردن و منم مایومو پوشیدم و وقتی همدیگرو تو مایو دیدیم زدیم زیر خنده چون تو تهران که اصلا امکان چنین چیزی نبود وای چقدر زیبا بودند این دوتا همه چیزشون عالی بود فرناز و فرشته هم انگار زوم کرده بودن رو بدن من و منو براندازم میکردند مخصوص کیرمو که خیلی برجسته شده بود تو مایوم رفتیم تو اب و با هم کمی اب تنی کردیم و اومدیم بیرون اونا رفتن برای لباس پوشیدن و منم لباسمو تنم کردم فرشته گفت بریم هتل خیلی گرممه تنم میسوزه راستم میگفت بدن هردوشون مثل برف سفید بود رفتیم هتل و فرناز گفت معین میشه بیائی سوئیت ما ؟گفتم برای چی فرناز جون گفت بیا با هم باشیم دیگه چیه تنهائی میری تو اتاقت حالت بد نمیشه تنهای؟گفتم خب اره گفت پس بیا دیگه گفتم بزار برم یه دوش بگیرم میام گفت بیا همینجا دوش بگیر گفتم بزار برم لباس بردارم گفت نمیخاد بابا بیا دیگه مطمئن بودم دارم به خواسته دلم میرسم با هم سه تائی رفتیم تو سوئیت فرناز و فرشته تا رفتیم تو فرشته سریع لخت شد با یه سوتین و شورت به منو فرناز گفت من میرم دوش بگیرم فرناز خندید و گفت باشه برو شاید ماهم اومدیم فرشته هم خندید و رفت تو حموم فرناز جلوی من بود و داشت لباسشو درمیاورد تاپشو دراورد با سوتین بود منم داشتم نگاهش میکردم دست انداخت ساپورتشو هم کشید پایین و بهم نگاه میکرد منم بهش زل زده بودم هردومون میدونستیم داریم به چی فکر میکنیم

 
 
فرناز دست انداخت سوتینشو باز کردو ولش کرد زمین دوتا سینه های بینهایتن خوشگل ش پیدا شد گفتم فرناز میدونی داری چکار میکنی فرناز یه کوچولو لبخندی زد و یه دور جلوم چرخید کیر منم دیگه شق شق شده بود گفت نگو که دوست نداشتی تنمو لخت لخت ببینی و اومد جلوم شکمش چسبید به لبم دیگه منم طاقتم تموم شده بود محکم از کمرش گرفتم همه شکم و سینه هاشو میبوسیدم از روی شورتش کسشو میبوسیدم و هی میگفتم جوووووووننننننن قربونت بشم فرناز جونم شورتشو گرفتم از پاش کشیدم پایین و کس خوشگلش جلوی دهنم بود و یه پاشو گرفتم گذاشتم رو مبل و از زیر کسشو میخوردم فرنازم اخ و اوخ و اه و اوه میکرد دستاش تو موهام بود کسش بینهیات خوشگل و خوشمزه بود

 
نمیدونستم کجاشو بخورم و بلیسم لامصب حرف نداشت خوب کسشو براش خوردم و اونم ارضا شده بود بهم گفت بلند شو بریم حموم فرشته هم منتظرمونه گفتم میخامتون فرناز جون فرناز گفت میتونی هردومونو بکنی ؟گفتم اره عشقم دارم میمیرم براتون فرناز منو لختم کرد گفت بزار من اول برات ساک بزنم عاشق کیرت شدم از تو مایو همیش چشم دنبالش بود گفتم قابلتو نداره عزیزم فرناز همه لباسهامو دراورد و شورتمو کشید پایین کیرمو دید گفت وای فدای کیرت بشم چه کلفت و خوبه من کلفت دوست دارم نشست جلوم و کیرم کرد تو دهنش وای دیگه داشتم از ذت زبون زدنهاش میمردم یه دستش بیخ کیرم بود یه دستش پشت کونم تا حلقش کیرمو میکرد تو میاوردش بیرون مک میزد و لیس میزد دیگه اه و اوخ منو دراورده بود نتونستم جلومو بگیرم و ابمو مک زد و همشو قورتش داد کمی دیگه مک زد که دیگه نمیتونستم بایستم فرناز بلند شد بغلم کرد یه ذره لبمو بوس کرد منم دیونش بودم لبشو گرفتم به مک زدن و دیگه زبونمو کردم تو دهنش و زبونشو میکشیدم تو دهنم و مک میزدم دیگه حالیم نبود که ابمو خورده فقط میخاستم لذت ببرم فرناز گفت بریم دیگه بریم ببین این فرشته چه کسی هست خندیدم گفتم جون قربون جفتتون بشم فرناز در حموم رو بازش کرد دیدم جون عجب کسش تو حمومه لخت مادر زاد داره تنشو کف مالی میکنه وقتی مارو باهم دید فرشته به فرناز گفت خیلی بدی مگه قرار نبود شب باهم باشیم زودتر به کیرش رسدی فرناز گفت وای فرشته ببین چه کیری داره منو برد جلوی فرشته فرشته گفت جون قربونش بشم کیرمو کرد دهنش ساک میزد که کیرم تو دهنش شق شد اونم محکمتر ساک میزد فرناز هم کسشو میمالید عجب چیزهائی بودن دیگه تو حموم ابم نیومد و فرشته خودشو کشت تا ابمو بیاره ولی ابم نیومد منم کس و کون فرشته براش خوردم اونو هم ارضاش کردم یه بار دیگه فرنازو هم ارضاش کردم دوشت گرفتیم اومدیم بیرون رفتیم تو تخت سه تائی خوابیدیم چه لذتی داشت وسط دوتا زن زیبا خوابیدن اونا با کیرم و سینه هام ور میرفتن منم سینه های هردوشونو میخوردم دستم لای رونهاشون لای کسشو بود
 
 
که دیگه کیرم هوس کس کردن داشت بلند شدم رفتم وسط پای فرناز نشستم پاشو دادم بالا و گفتم میخام بکنمت خوشگلم فرنازم که همینو میخاست گفت بکن معین جون منم کیرمو کردم تو کسش چه لذتی میداد کسش فرشته نشست کنارمون از نزدیک کس دادن خواهرشو میدید کیر کلفت منم همه فضای کسشو پر کرده بود فرناز زیرم لذت میبرد و گاهی تندش میکردم گاهی یواش فرشته میگفت درش بیار میخام بخورمش منم از کس خیس فرناز میکشیدم بیرون میدادم فرشته برام ساک میزد فرشته هم خیل کیف میکرد فقط صدای اه و اوه اخ جون اخ جون بود بکن بکن صدای شالاپ شالاپ کس خیس فرناز فرشته گفت معین منم میخام تا ابت نیومده میخام کسمو جرش بدی عشقم فرشته خوابید کشیدم بیرون و رفتم رو کس فرشته کردم توش که ناله اش رفت هوا و گفت جووووووووووووووونننننننننننن قربون کیرت بشم نفسم بکن جرم بده منم تند تند میکردمش ازش لب میگرفتم در میاوردم محکم میزدم تو کسش مثل وحشیها میگائیدمش فرشته هم حض میکرد ولی بعدش یکمی اروم کردمش تا دردش نگیره بتونم بازم بکنمش فرناز هم گفت درش بیار میخام بخورم فرنازم کیرمو ساک زد بازم کردم تو کس فرشته موقع کردن دستمو بردم زیر کونش لپهای کونشو از هم باز کردم انگشتمو بردم رو سوراخ کونش و براش میمالیدم که فرشته دیگه تو اوج بود هی ناله میکرد لنگهاشو حسابی داده بودم بالا رو شونه هام دستم لای کونش بود واقعا داشت جر میخورد هی میگفت اخخخخ واااایییی کسم کونم جون معین جرم بده عزیزم

 
 
انگشتمو کردم تو کونش که جیغش دراومد و منم بهش توجه نکردم و تا اخر کردمش تو کونش مثل کیرم تو کسش بود انگشتمو تو کونش عقب جلو میکردم فرشته اشکش دراومد بود داشت فقط جیغ میزد گفتم فرشته میخام کونتو جر بدم لامصب تو با این کونت دیونم کردی انگشتمو درش اوردم مثل دیونه ها دوتا بالش گذاشتم زیر کمر فرشته فرناز گفت معیت میخاهی بکنی تو کونش گفتم اره دارم دیونه میشم از سوراخ کونش گفت بزار یکمی وازلین بزنم پاره میشه کونش گفتم زود باش فقط فرناز پرید و وازلین اورد منم از فرشته لب میگرفتم سوراخ کونشو میخوردم کسشو میلیسیدم نمیزاشتم شهوتش از بین بره وازلین میالیدم به سوراخ کونش فرشته گفت معین نه خواهش میکنم تو چشمهاش نگاهی کردم گفتم نمیتونم نکنم فرشته تحملش کن دارم هلاک میشم برای کونت فرشته با چشماش التماس میکرد ولی منم حالیم نبود و کیرمو گذاشتم دم سوراخ کون تنگش فروش کردم توش که فرشته یه جیغ بلندش زد زد زیر گریه منم تا ته فروش کردم تو کونش پاهاشو اوردم پائینتر تا راحتتر باشه فرشته از درد منو چنگ میزد فرناز اومد چوچوله فرشته رو میمالید براش تا بلکه لذت ببره دردش کمتر بشه لب فرشته رو مک میزدم گفتم منو ببخش عشقم مجبور بودم نمیکردمت دیونه میشدم فرشته گفت باشه عزیزم دیگه کردی فقط اروم بکن خیلی در میکنه کونم فکر کنم پاره شده گفتم ببخشید عشقم بعد شروع کردم اروم اروم گائیدن کونش فرنازم با کسش بازی میکرد دیگه فرشته هم اروتر شده بود و انگار داشت لذت میبرد بهم گفت میتونی تندرم بکنی عزیزم دیگه منو که جرم دادی حسابی حال کن از کونم منم دیگه تندترش کردم فرنازم میخندید میگفت وای منو بگو بعدش باید جر بخورم هر سه میخندیدیم
 
منم کون فرشته رو میکردم سوراخ کونش محکم کیرمو چسبیده بود حدودا ده دقیقه ای کونشو کردم دیگه تو کونش تلمبه نزدم روش خوابیدم ازش کلی لب گرفتم ازش معذرت خواهی کردم فرشته گفت نه عزیزم مرسی که کونم گذاشتی همیشه میترسیدم کون بدم ولی خوب شد تو راهشو باز کردی گفتم فرشته دلم میخاد کونت همیشه مال خودم باشه گفت مال توه عشقم کیرمو کشیدم بیرون فکر میکردم الان خونی باشه و کثیف شده باشه ولی هیچکدوم نبود تمیز و بدون هیچ لکه خونی به فرناز گفتم من برم خودمو بشورم و بیام عزیزم فرنازم خندید و گفت زودبیا تا نخوابیده رفتم دستشوئی تمیز کردم خودمو برگشتم دیدم فرناز داره کس فرشته رو میخوره کونشو قمبل داده عقب منم رفتم پشت نشستم کس و کونشو برای فرناز خوردم فرناز که دید من دارم کس و کونشو میخوردم صداش رفت بالا کس خواهرشو بیشتر لیس میزد منم نشستم کون فرنازو دادم بالاتر تا از پشت بکنم تو کس تنگش کیرمو گذاشتم لای کسش سر کیرم رفت تو کسش فرناز گفت معین مگه نمیخاستی کونمو بکنی؟ گفتم میکنم عشقم به موقعش این کست منو کشته کونتم منو کشته عشقم جووووووونننننننن کیرمو فرو کردم تو کسش دوتا لپهای کونشو گرفته بودم تو کسش تلمبه میزدم هردومون اه ناله میکردیم کسش داغ و خیس بود تخمهام میخورد به کسش هردومون بینهایت لذت میبردیم و فرناز هی میگفت جااااااااا ننننننن بکن بکن عشقم چه خوب میکنی نفسم جووووووووووووننننننننننننن وای کسم چه حال میکنه اخخخخخخخخ اووووخخخخ جووون منو بیشتر حشریم میکرد و محکمتر میکردمش کیرمو کشیدم بیرون برشگردوندم متکا گذاشتم زیر کونش دیگه میدونست موقع کون دادنش شده وازلینو مالیدم به سوراخشو گفتم فرناز میخام کونتو بکنم عشقم حاضری عزیزم فرنازم پاهاشو داده بود بالا و سوراخ کونشو داده بود بیرون مثل مک زدن سوراخشو جمع و بازش میکرد گفتم جوووووووننننننننننن
 
 
کیرمو بردم گذاشتم رو سوراخش فرناز اهی کشید سوراخشو به س رکیرم میمالید منم پاهاشو گرفتم گفتم میخامت عشقم و با حرص و ولع کیرمو فشار دادم تو کونش که فرنازم مثل فرشته جیغ بلندی زد از درد دیگه نتونست پاهاشو نگه داره پاهای خوشگلش افتاد تو بغلم منم کیرمو تا ته کرده بودم تو کونش مثل فرشته اون بیچاره هم از درد ناله میکرد دلم براشون سوخت که اینطوری بدجور کرده بودمشون ولی هرکی دیگه هم جای من بود شاید از این بدتر میکردشون چون اینقدر کردنی هستند که حساب نداره خلاصه کون فرناز خانمم گائیدم و اونم از کون دادنش لذت میبرد دیگه نزدیک بود ابم بیاد که کشیدم بیرون ریختم رو شکم رو کس فرناز فرشته هم بلند شد و ابمو از روی شکم خواهرش لیس میزد خیلی برام جالب بود که هردوشون تشنه خوردن ابم بودند فرشته هم تا قطره اخر ابمو از روی کس و سینه و شکم فرناز لیسید و خورد منم ولو شده بودم رو تخت و فرنازمو از شکم و کمر بغلش کرده بودم که فرشته هم اومد پشتم خوابید منو بغلم کرد هر سه از سکسی که داشتیم راضی بودیم یکمی خوابیدم و عصری رفتیم بیرون گردش و خرید وتفریح و تا شب که رفتیم هتل بازم سکس کردیم دیگه حسابی میکردمشون اونام مثل کیر ندیده ها کس و کون میدادن به شوخی یه بار بهشون گفتم میخواهین کیر عرب براتون بیارم فرناز و فرشته هردو اخم کردند که چرا اینو بهشون گفتم منم کلی ازشون عذر خواهی کردم دلشونو بدست اوردم . توی ون ایام عید کارمون شده بود بکن بکن و گردش تفریح و شنا خوش گذرونی تو عمرم اونقدر کیف نکرده بودم فرشته هم شوهر داشت ولی فرناز و فرشته بهم گفتند که دلمون میخاد از این تنوع لذت ببریم و با من خیلی راحت هستند وقتی هم برگشتیم تهران دیگه هر دو هفته یا سه هفته ای یکبار قرار سکس میزاریم میریم باغ فرناز اینا اونجا حسابی سه تائی حال میکنیم…

 
 
نوشته: معین های کلاس

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *