این داستان تقدیم به شما
سلام. من رضا هستم و 37 سالمه. میخوام دوتا خاطره کوتاه از دو سکس متفاوت براتون تعریف کنم و بگم که لذت سکس به ظاهر طرفت خیلی ربط نداره و مهم کاربلدی و مهارت زن و شناختش از مرد تو سکسه و همینطور برعکس واسه مردها هم صادقه. البته این فقط و فقط نظر شخصی منه.
خاطره اول مربوط به زمانیه که 20 سالم بود و مجرد بودم. یه اموزشگاه زبان داشتم. مدتی بود که یه دختر ظریف و چادری با قیافه ای که نگم زشت ولی نچسب به نام سحر که مشخص بود از حاشیه شهره ، پیله من شده بود و هرروز ظهر میومد تو اموزشگاه و نیم ساعتی مینشست و باهام حرف میزد. هیچ جوری ول کن نبود. تهدید، داد و فریاد، فحش، کم محلی و…. همه را امتحان کردم ولی شانس تخمیه من این عتیقه عاشقم شده بود و منم از روی ترحم تحملش میکردم. دوستام و مربی های اموزشگاهم مدام مسخرم میکردن که آخه این چیه! بهتر پیدا نکردی؟؟ حتی صداش و راه رفتنش هم تو ذوق میزد. نمیتونستم حتی بهش شهوت پیدا کنم و دلمو میزد. تا اینکه یه روز ظهر ساعت 1 که تنها بودم اومد و دیگه خسته شده بودم ازش. در اموزشگاهو بستم. گفتم بزار یه کم دستمالیش کنم و بترسونمش تا فراری بشه. چادرشو از رو سرش کشیدم پرتش کردم رومبل. تنها فحشی که میداد: بیشعور بود و مدام با صدای بلند تکرار میکرد بیشعور نکن! بیشعور ولم کن! مقنعشو از سرش دراوردم. سینه هاشو با دست گرفتم و محکم مالیدم. هنوزم بهش شهوت نداشتم. سرشو فشار دادم از روی شلوارم به کیرم و گفتم منو میخوای باید اینو بخوری! مانتوشو با زور در اوردم هرجا صداش بالا میرفت اروم سیلی میزدم بهش. به هر زحمت خودمو به سینه هاش رسوندم. دو تا سینه محشر 75 سفید با نوک صورتی داشت و با دیدنش تازه کیرم بیدار شد. خوب مالیدم و یه کم هم خوردمشون. گفت بزار برم قول میدم دیگه نیام. ولش کردم پوشید و رفت. یه کم خیالم راحت شد که دیگه اینطرفا نمیاد و از یه طرفم کیرم داغ شده بود و گفتم کاش میکردمش بعد میزاشتم بره. ده دقیقه بعد دیدم دوباره وارد شد. عصبی شدم دیدم خودش در اموزشگاهو بست. اومد داخل خواستم حرف بزنم که شروع به دراوردن لباسش کرد و بهم گفت لخت شو دراز بکش. لخت شدم خوابیدم اونم لخت با بدن سفید و کس ناز و کون جمع و جورش اومد روم. باورم نمیشد این همون دختریه که چند هفتست تخمم هم حسابش نمیکنم. از نوک پیشونیم شروع به خوردن کرد. زبونشو توی گوشم میچرخوند و لاله ی گوشمو میخورد. صورت گردنم و همه جامو اروم میخورد. سراغ سینه هام رفت جوری میخورد و اروم گاز میگرفت که شهوتم صدبرابر شد. رفت لای پاهام با مهارت کامل تخمامو و کیرمو میخورد. هنوزم بعد از دو تا ازدواج و کلی سکس به جرات میگم بهترین کسی بود که کیرمو اینقدر قشنگ و حرفه ای تا اخر می خورد. نشست روی کیرم. کسش اینقدر تنگ و داغ بود که واسه اولین بار از شدت حال بهش گفتم جووووون!!!
بعد کیر سواری دوباره ساک زد واسم و خودش با تعجب همزمان با انگشتش کونشو اماده کرد. رو شکم خوابید و ازم خواست بخوابم روش و کونش بزارم. همینکارو کردم به زحمت کیرمو تو کونش جا دادم. انگار از کون دادن خیلی لذت میبرد. گفت محکم تلمبه بزنم تو کونش و ابمو داخل کونش خالی کنم. سحر تخمی که نیم ساعت پیش بهش سیلی میزدم حالا فرمون سکس دستش بود و داشت بیشترین لذت ممکن رو بهم میداد. بالاخره تو کونش ارضا شدم و دراز کشیدم کنارش. بهم نگاه کرد و گفت: ” خودت بگو لذت این سکس بیشتر بود یا لذت اون سکسی که میخواستی به زور باهام داشته باشی؟”. چند بار دیگه هم باهاش سکس کردم و هربار متفاوت از قبل و با تنوع بیشتر از قبل لذت میبردم.
اما خاطره متفاوت دوم مال 24 سالگیمه. تو یکی از سایتهای همسریابی با دختری هم سن خودم با زیبایی بی نظیر( دقیقن برعکس سحر) اشنا شدم. مینا 180 قدش بود و 71 وزن. سفید و همه اعضای بدنش از اندازه و ظاهر و فرم بی نظیر بود. یه شاه کس به تمام معنا. تمام ارزوم یه بار کردن مینا بود. فکر اینکه یه روز مینا واسم ساک بزنه هم دیوونم میکرد چه برسه به خودش. با کلی زبون بازی و بعد از یک ماه بالاخره مینا را نرم کردم و قرار شد خونه خواهر بزرگترش که شوهرش سر کار بود و از ارتباط ما باخبر بود همو ببینیم. همون دوستایی که منو به خاطر سحر مسخره میکردن وقتی عکس مینا را میدیدن اه میکشیدن و کلی بهم حسادت میکردن. خلاصه روز دیداررسید. تو اتاق خواب خونه خواهرش با مینا که کلن دختر راحت و به قول خودش اروپایی بود (کلن خیلی ادعای روشنفکری و امروزی بودن داشت) و یه تاپ سفید و یه دامن کوتاه و تنگ لی پوشیده بود تنها بودم. دیدن بازوهای لختش با اون خط سینه و پاهای خوش فرم و سفیدش روانیم کرده بود. اونرو چون دیدار اولمون بود در نهایت فقط با حرف و یکی دو تا لب کوتاه که فقط عطشمو صدبرابر کرد گذشت. نمیخوام کش بدم داستانو به هر حال تو دیدار چهارم و با توافق قبلی با هم چون خودش هم تو این مدت حسابی تحریک شده بود قرار شد در اتاق رو ببنده از پشت و سکس کنیم. چون فکر میکرد قراره زنم بشه میخواست بهترین حال رو بهم بده و از شب قبلش مدام پیام میداد که برات جوری ساک بزنم که دیوونه بشی و جوری حال میدم که یه هفته ای بیای خواستگاریم و این حرفا. به محض ورود به اتاق لخت شدیم و با شهوت تمام شروع به لب گرفتن و مالیدن هم دیگه شدیم. عاشق لب و سینه هاش بودم تا بالاخره رفت لای پاهام و تصمیم به خوردن گرفت. مثل عقده ای ها خوب نگاه میکردم تا ورود کیرمو تو دهنش تو حافظم ضبط کنم. داشتم به یکی از بزرگترین ارزوهام میرسیدم. کیرمو کمی لیس زد سرشو خورد و داشت کم کم بیشتر تو دهنش جا میداد که حس کردم درست نمیخوره و هر از گاهی هم دندون میزد. چند بار ازش خواستم بهتر بخوره و اونم کلی مایه میزاشت ولی ساک زدنش در کل ضدحال واسه کیرم بود. نمیدونم شایدم چون من قبلش بهترشو تجربه کرده بودم توقعم بالا بود. به هرحال نزاشتم بفهمه حال نکردم. دوباره یه کم بوسیدمش و خوابوندمش روتخت. تو دلم گفتم به درک که ساک خوب نمیزنه!!
با این کس و این اندام کی ساک میخواد آخه!! اروم پاهاشو دادم بالا روش دراز کشیدم و کیرمو تو دو مرحله تا ته تو کسش جا دادم. کسش خیس و داغ بود نه گشاد و نه تنگ. ولی لذت خوابیدن رو تنش و کردنش عالی بود. چند تا تلمبه زدم و حسابی داغ کرده بودم.یه کم شلاقی تو کسش میزدم و یه کم اروم اروم همراه با خوردن لباش. دو دقیقه نشد و در حالیکه من تو اوج لذت بودت محکم لبمو گاز گرفت و ارضا شد. تا اینجا همه چیز اوکی بود ولی بعد ارضا شدنش مثل دیوانه ها اول خواست که کیرمو نه دربیارم از تو کسش و نه تلمبه بزنم. بعد از یه دقیقه هم گفت کلن درش بیارم. فکر کردم یه کم بگذره دوباره میرم تو کارش. ولی دیدم نه! گفتم ساک بزن تا ارضا بشم منم. گفت نه بعد ارضا شدن نمیتونم! گفتم بخواب اروم بکنمت ارضا بشم. گفت نه بدم میاد! گفتم رو شکم بخواب از پشت بکنم. گفت تنگه و الان وقت نیست. دیدم کلن ازین رو به اون رو شد. پرسیدم مشکل از من بود؟ گفت نه اتفاقن جوری کردیم که هنوز کسم ازش اب میچکه و خیلی حال کردم. در نهایت با عصبانیت گذاشتم لای کون نرمش و با چند تا فشار به عمد رو سوراخ کونش که واقعن سوزنم رد نمیشد ازش ابمو لای کونش پاشیدم. لباسمو پوشیدم و رفتم. یکی دو بار دیگه هم باهاش سکس کردم و دیدم کلن رفتارش تو سکس همینه.تو دلم گفتم زنده باد همون سحر عتیقه. مرده شور خودت و سکست و حال دادنت.
میخوام بگم اصلن نمیشه از رو ظاهر زن لذت سکس باهاشو پیش بینی کرد. نمیشه گفت خوش به حال فلانی عجب زن خوشکلی داره و یا فلانی رو دیدی چقدر زشته زنش چجوری راضی شده با این ازدواج کنه!
این نظر شخصی من بود که بدون هیچ ادعایی خواستم باهاتون در میون بزارم.
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید