این داستان تقدیم به شما

سلام ، من سعیده هستم ،قدم صدوهفتادسانت،سفیدوباموهای قهوه ای حنایی و لاغرتقریباباربی وباسنم به پایین کمی تپل . قضیه ازآنجاشروع میشه که من ازبچگی تومحل بادخترای همسایه لی لی بازی میکردم تومحلمون یک پسرشیرین عقل بنام مختاربود که همیشه بادوستام دستش مینداختیم و مختارهم که کمبود ذهنی داشت بعدازاینکه ازمافاصله میگرفت ازراه دور بمافحش میدادو فرارمیکرد، یکروزدایی حسین من بازنداییم آمدن خونه ما و پسرداییم راکه دوسال بزرگترازسن من بودگذاشتن خونه ماورفتن مسافرت سه روزه ، من با پسرداییم ابوالفضل بازی میکردم و وقتی که توخونه کسی نبود ابوالفضل منوبرد تو اتاق و یکدفعه شلوارشو کشیدپایین ومن تعجب کردم وبهش گفتم الان مامانم میاد وزودباش بپوش ولی اون اصرارکردتوهم بکش پایین من ببینم وخلاصه بعداز کلی ممانعت ،درپایان شلواروشورتم راکشیدپایین و تویک چشم بهم زدن نفهمیدم چطورلختم کرد…
 
 
من تواون زمان سیزده سالم بودوابوالفضل پانزده ساله. ابوالفضل گفت بیا بقل کنیم من تااون موقع نمیدونستم سکس چیه ولی بعدازاینکه منو بقل کردوبه دیوارتکیه داد و کیرش رالای پام گذاشت گرمی وحرارت خاصی که قابل وصف نبود را احساس کردم وبی اختیار خودم رادراختیارش قراردادم.بعدش گفت درازبکش ومنو خوابوندبه پشت و روم خوابیدو کیرش راگذاشت لای کونم ، لذت عجیبی داشت ، درطی اون سه روز توهرموقعیتی باهم سکس میکردیم و چون خونشون نزدیک خونه مابود هروقت خونه مایااونا خالی میشد بهم زنگ میزدیم و میرفتیم باهم سکس میکردیم . وفیلم سوپر میگرفت و باهم میدیدیم و مثل فیلم سوپر من براش ساک میزدم . بعدازدوسال که برای قاعدگی رفتم پیش پزشک ، گفت که حلقوی هستم ووقتی پرسیدم ازش بهم گفت شما پرده ات حلقویه و خلاصه منم باتوجه به اطلاعاتی که بدست آوردم سریع به ابوالفضل زنگ زدم و گفتم که میخام که لذت کامل سکس راببرم چون حلقوی هستم و میتونی توش بکنی. ابوالفضل هم خوشحال گفت آخ جون و قرارشد من روزجمعه که مامانش اینانبودن برم خونشون.ابوالفضل یک فیلم سوپرگذاشت که سکس گروهی بودو دونفر داشتن یک دختررا میکردن ، بدجورهردومون حشری شدیم و ابوالفضل چسبید بهم و لبام روخوردو سپس لختم کردو خودشم لخت شد و رفت کرم آورد و زد توسوراخ کونم ولیزش کرد باتف و انگشتش راتوکرد و منم که درازکشیده بودم به پشت فقط آه واوه میکردم ازطرفی درسوراخ کونم درداحساس میکردم وازطرفی حس انگشتش داخل سوراخم حس خوبی بهم میداد …
 
 
وقتی کیرش راکرد تو احساس کردم یک میله داغ رفته توکونم و تا آمدم باسنم رابالاوپایین کنم ابوالفضل آبش آمد و ریخت تو ، بهش گفتم چرریختی تو،چرازودآمد؟ گفت چنددقیقه صبرکن تادوباره بکنم گفتم باشه ولی ایندفعه ازجلوبکن .اونم گفت باشه دخترعمه قشنگم جرت میدم ،منم گفتم باشه تادسته جاکن . بعدازچنددقیقه ابوالفضل دوباره شق کرد ولی اینباراسپره بی حسی زده بود چون وقتی براش ساک زدم دهنم بی حس شده بود و بعدش بمن گفت بصورت داگی بخواب تاازپشت بکنم ، وقتی ازپشت کیرش راگذاشت روی سوراخ کوسم کمی ترس داشتم ولی نرمی وداغی سرکیرش تقریبا منوبی اراده کرده بودطوریکه نفهمیدم چطورسرکیرش رفت تو ، وای خدا چه حس خاص ولذت بخشی داشت سرکیرش رفت توکوسم و یواش یواش دادتو کیرش را ،چون باکرم لیزکرده بود راحت رفت تو ولی من بخاطرانقباض ماهیچه ها کمی درداحساس میکردم و بعدش شروع کرد عقب وجلوکردن و بعدش آبش آمد.قضیه همینطورگذشت و ماباهم سکس باپوزیشنهای مختلف داشتیم تا اینکه یکروزکه من خیلی حشرم زده بودبالا وابوالفضل تواتاق خودم منومیکرد بهم گفت سعیده توپدرمنودرآوردی و سه نفری هم بکنندت بازمیگی میخام که منم تو اون لحظه که زیرابوالفضل بودم گفتم اگه تو میخای حاضرم به چندنفربدم بشرطیکه جرم بدین و اونم گفت باشه این سری چندتاکیرکلفت میارم باخودم تا جرت بدن سعیده…

 
من گفتم باشه بگو منو مثل جنده هابکنند میخام جربخورم که ابوالفضل هم گفت کوس وکونت رایکی میکنم صبرکن جنده خانم ، خلاصه تواون لابلا حرفای تحریک آمیز بهم زدیم ومن فکرکردم شوخی میکنه. خلاصه روزبعد که جمعه بود به مامانم گفتم میرم کلاس زبان و برمیگردم ومامانمم گفت باشه برو وزودبیا . منم رفتم خونه داییم که ابوالفضل دررابازکرد و سریع منوبقل کرد و گفت میخام امروزچشمات ودستات روببندم وبکنمت ،منم گفتم میخام جرم بدی ، گفت باشه و خلاصه اینکه رفتم روتخت وآمدلختم کرد وچشمام راباچشم بندبست و دستهام را محکم به تخت بست و سپس شورتم رادرآوردوگفت وای مثل همیشه صاف و بی موولطیفی سعیده ، جنده خودمی منم گفتم قابل تورونداره و اومد کیرش راآورد کردتودهنم ومنم باشم ودست بسته براش خوردم و هق زدم که زیادداخل دهنم داخل نکنه و سپس خوابید روم وسینه هام روخورد و همینطورکه بلندشد و بادستاش سینه ورونهام رادست میکشید احساس کردم تخت کمی سنگین شده ولی بازم شک نکردم و فقط صدای ابوالفضل راشنیدم درگوشم که گفت عشقم آماده ای منم گفتم آره زودبکن توش طاقت ندارم و اونم گفت باشه و یکدفعه دیدم پاهام را گرفت و بازکرد و یکور کنارم درازکشید و سرکیرش را که چرب کرده بود گذاشت روی سوراخ کوسم…

 
داغی عجیبی داشت ایندفعه و احساس کردم کیرش بزرگ ترشده که گفتم چکارکردی چرا تونمیره ؟ که اونم با چندبارکشیدن کیرش رو چوچولم وسوراخ کونم سرکیرش را کرد تو و یکدفعه دادتو ،منم دردم گرفت و دیدم گلوم رابادست راستش داره فشارمیده وبادست دیگه اش کمرم راگرفته طوریکه نمیتونستم تکون بخورم و تندتند داشت منومیکرد ونفس نفس میزد منم تواون حال میگفتم آخ اوه بکن منو بکن جرم بده جندتو بکن دخترعمه ات جنده است جرم بده که یکدفعه کیرش رادرآورد و آورد تودهنم گذاشت و منم باچشم بسته دهنم رابازکردم تا ساک بزنم و همین طورکه ساک میزدم یکدفعه چشم بندم راابوالفضل برداشت ودیدم که یک کیربزرگ بیست سانتی باقطر کلفت جلوچشممه وچندلحظه بعد چهره مختار جلوم نمایان شد ،سریع کیرش رادرآوردم و برگشتم که دیدم ابالفضل داره میخنده ،ناراحت شدم وگفتم بی غیرت توچرا اینکارراکردی؟ گفت خودت گفتی سکس گروهی ،ببین چقدرکیرش کلفته؟ گفتم من آبرودارم گفت مختار ناقص العقله و دیوونه است نترس آبروت حفظ میشه بعدشم من هستم و غیره .منم تو دوراهی موندم وازیک طرف به محتارکه ترسیده بودنگاه کردم و بعدحشری بودنم مانع ازاتمام سکس شدو درپایان گفتم باشه و باپوزیشنهای مختلف بامختارسکس کردم وچون ابوالفضل بی حسی به کیرمختارزده بود دیرارضاشده بودومنو وحشیانه مثل سگ میکرد وخدامیدونه که واقعا توهرپوزیشن چقدر زیرنعره های مختار کم می آوردم و سوراخ کوسم بازمیموند ، ابوالفضل هم که ازخداخاسته بود منوجلوروش بکنن هی جق میزدو بعضا کیرش راتودهنم میکرد ومیگفت سعیده خوبه؟ خوب میکنه؟ جرخوردی ؟ منم میگفتم آره خیلی کیرش کلفته واون هم اشاره میکردمختار بکن بدجوربکن جرش بده بکن تاته ،مختارهم مثل گاونروحشی نعره زنان بدترمنومیکرد و صدای تلمبه اش کل اتاق رابرداشته بود…
 
تااینکه ابوالفضل گفت دونفری میخام بکنیم و بعدازکلی اصرارکه محتارازکون بکنه ومن ازکوس ومحالفت من،نهایتا مختارخوابید ومن روش رفتم وکوسم را گذاشتم روکیرش ودرازکشیدم روبه سرمختاروخم شدم وابوالفضل هم کیرش را کرد توکونم ،حال عجیبی داشتم و تازه میفهمیدم سکس بادوآلت دوبل چقدر عالیه وغیرقابل توصیفه ، که مختار و ابوالفضل آبشون آمدو مختار آبش راحین درآوردن کیرش ریخت بیرون وعلی هم ریخت توکونم .بعداز اون هردوهفته یکبار باابالفضل ومختارسکس داشتم تااینکه دانشگاه قبول شدم دررشته هنروتئاتر، اگه دوست داشتین داستان بعدی راهم تودانشگاه براتون بنویسم…

 
 

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *