این داستان تقدیم به شما
من و زري که خواهر دوقلوم باشه بدجوري به هم چسبيديم. اين کششي که به هم داريم نصفيش تو خونمون هست، نصفيش هم کار آدماي دور و برمونه که با رفتارشون ما دوتا رو بيشتر به هم ميچسبونن. هيچوقت نميگن: زري، حالت خوبه؟ ميگن: زري جون، پري جون حالتون خوبه؟ بعله، همه چيز ما هم دونفريه هم دوبرابر بقيه. ميل جنسي استثنائا” ده برابر بقيه، چرا؟ والله خودمون هم هنوز نفهميديم! به هر حال اينم به ما تحميل شده. با هم حموم ميرفتيم، تن و بدن همديگه رو ميشستيم و دنبال کوچکترين تفاوت، سوراخ سمبه هاي همديگه رو وارسي ميکرديم…
با آغاز پريود دوران تازه اي شروع شد. اندازه سينه هامون رو چک ميکرديم، موهاي زير بغل و کسمون رو ميشمرديم و تا از تساوي در همه چيز مطمئن نميشديم راحت نميشديم. ببخشيد که از اسماي دخترونه و مودبانه استفاده نميکنم: وقتي پسرا ميفتن دنبالمون نميگن نازتو ميل کنم، ميگن کستو بخورم. وقتي ميخوان فحش بدن ميگن کيرم تو دهنت، نميگن آلتم در دهان شما. پس بهتره ادبیات اکثریت خواننده ها رو رعایت کنیم، اون چارتا دختری هم که این داستان رو میخونن حتما” درکمون میکنن.
اولين کيري که ديديم مال يه کارگري بود که آورده بودن براي حياط خلوت سقف ايرانيت درست کنه. وقتي تو اتاق رفتم کارگره تو حياط خلوت رو چارپايه واستاده بود کارشو ميکرد، کله ش بالاتر از پنجره بود و منو نميديد. چي ديدم: کيرش از شکاف شلوارش بيرون افتاده بود. آويزون بود و مثل پاندول ساعت تکون تکون ميخورد. مال بچه ها و مال بابا رو تو بچگي ديده بودم ولي اين يه حس ديگه اي داشت. يواشکي زري رو صدا کردم.
– رنگ شکلاته.
– تکون که ميخوره آدم يه حالي ميشه.
– يعني حواسش نيست کيرش افتاده بيرون؟
– خيلي خوبم حواسش هست، ميخواد ما ببينيم.
– يعني میخواد خوشمون بياد؟
– يعني ميخواد ما رو بکنه.
– يعني اگه بابا و مامان خونه نبودن ما رو ميکرد؟
– اگه بهش ميداديم چرا که نه؟ اینم مثل همونهائیه که تو خیابون دنبالمون راه میفتن و قربون صدقه کس و کونمون میرن. اینم دلش کس میخواد، مخصوصا” کس تمیز بالاشهری.
کارگره کارش تموم شد و رفت ولي تصوير کيرش تو ذهن ما موند و شب شد سوژه پرحرفي. اونقدر درباره ش حرف زديم که آب از دهنمون و کسمون راه افتاد.
– شورتم خيس شده.
– مال منم.
شورتامون رو در آورديم و کس همديگه رو وارسي کرديم ببينيم اين خيسي مال چيه که بوش با بوي جيش فرق داره.
– مال سوراخ پائينه.
– کير مردا همين تو ميره؟
– لابد.
– اين که خيلي تنگه، انگشت به زور توش ميره.
– بيا امتحان کنيم.
با انگشت امتحان کرديم. خوشايند نبود ولي کشف کرديم تماس دست يه نفر ديگه با يه جاهايي از کس چه کيفي داره. دستامون لاي کس همديگه بود و حال ميکرديم.
– يه کم بالاتر، آره همونجا که يه کم قلنبه است.
ديگه جاشو پيدا کرده بوديم ولي ليز بود و هي از زير انگشتمون در ميرفت.
شبايي که يه چيزي ميبردمون تو دنياي سکس اين کارمون بود. سينه هام سوژه سکس بودن. نوک سينه همديگه رو با انگشت تحريک ميکرديم يا ميک ميزديم. نه، لز نبوديم، فقط حشري بوديم. جالب اینه که هیچوقت هیچکدوم به فکر دوست پسر اختصاصی و جداگونه نیفتادیم. سکس باهمی تنها سکسی بود که برامون مطرح بود.
همون روزا يه بکن بکن واقعي هم ديديم. دختر خالم با شوهرش از شهرستان راه افتاده بودن که برن شمال. تازه عروسي کرده بودن، ميرفتن ماه عسل. تهران که رسيدن بهمون سر زدن. مامانم شب نگهشون داشت. تو اتاق کنار اتاق من و زري خوابيدن. شب ديديم يه صداهايي مياد.
– به نظرم اين بغل يه خبرائيه.
– بريم فضولی.
لاي در يه کم باز بود و صداهارو مي شنيديم. کم و بيش يه چيزايي هم معلوم بود. فقط شورت تنشون بود.
دخترخاله: من کیر ميخوام، تو کس نميخواي؟
شوهرش: چرا، ميخوام ولي خوابم مياد.
– من خوابو از کله ت ميپرونم.
با گفتن اين جمله شورت شوهرشو کشيد پائين و شروع کرد به خوردن کيرش.
– اقلا” برو در اتاقو ببند…
– هوا دم داره، بزار باز باشه، نصفه شبي کي بيداره؟
صداي ملچ ملوچ کير خوردنشو ميشنيديم و دهنمون آب افتاده بود. بعد يه دقيقه دخترخاله سرشو بلند کرد. يه کير تو دستش بود به چه بزرگي.
– ميکني يا بيام روت.
– خودم جرت ميدم عزيزم تا ديگه نصفه شبی هوس کير نکني.
مثل برق شورت دخترخاله رو در آورد يه کم کسشو خورد بعد پاهاشو باز کرد. دخترخاله خودش کير رو گرفت و با کسش ميزون کرد.
– بکن توش.
– چشم عزیزم، اینم کیری که میخواستی…
کل قضيه چند دقیقه بيشتر طول نکشيد. کيرشو که بيرون کشيد خيس بود و برق ميزد. هنوز از سرش آب غليظي ميچکيد. سوراخ کس دخترخاله هم فوري جمع و بسته شد. قلبم تاپ تاپ میکرد. ترسيديم بخوان برن دستشويي برگشتيم اتاقمون. حال جفتمون خراب شده بود. يه خورده به همديگه ور رفتيم ولي ارضا شدني درکار نبود.
– اين کارا فايده نداره، جاي يه پسر واقعي رو نميگيره.
– آره، ولي پسر واقعي از کجا بياريم، چطوري بياريمش تو رختخوابمون؟
– تون خوبه؟
تون پسر خانم معلمي بود که به ما انگليسي ياد ميداد. نروژي بودن و شوهره براي شرکت نفت کار ميکرد و فقط تعطيلات ميومد خونه. همسايه بوديم، رفت و آمد زيادي داشتيم. مادره اسمش سونيا بود، هر وقت بيکار ميشد ميومد خونه ما. زبونشون نروژي بود ولي انگليسيش هم خوب بود يه کم هم فارسي بلد شده بود. با مامان غذا پختن ياد همديگه ميدادن. خودش پيشنهاد کرد انگليسي يادمون بده، فقط براي اين که سرش گرم باشه چون اصلا” به پولش احتياج نداشت. تون که ما روش زوم کرده بوديم ده يازده سالش بود ولي هيکلش درشت بود و به ما که پونزده سالمون بود ميخورد. خيلي خوش تيپ و خوش هيکل بود. پاهاش تا لب شلوارکش و دستاش تا حلقه آستين برنزه بود و از اون بالاتر سفید مثل برف. يه خواهر کوچولو هم داشت مثل عروسک. چهارتايي بازي ميکرديم. يکيمون سر دختره رو که اسمش اينگن بود گرم ميکرد اون يکي هم ميرفت سراغ تون که ذاتا اماده گلاويز شدن و کشتي گرفتن بود.
يه دفعه رفته بوديم خونه اونا. تون شورت پاش بود. روناي خوشکل و دولش که قلنبه زده بود بيرون هوس انگيز بود. تصميم گرفتيم تو بازي شورتش رو بکشيم پائين. تو کشتي افتاده بود روم، خودم شل داده بودم، دستامو محکم دور تنه ش حلقه کرده بودم. زري طبق نقشه شورتشو از پاش کشيد بيرون. تا اومد به خودش بجنبه با يه غلت اومدم رو سينه ش نشستم. زري هم نشست رو پاهاش. نميتونست از دستمون در ره. دول خوشکلي داشت، سفيد با سر کبود. ختنه هم شده بود. زري گفت: من سي، من سي.
يعني من ببينم. بعد دولشو گرفت و باش بازي کرد. تام غش غش ميخنديد و ميگفت: من سي، من سي.
يعني ميخواست همين کار رو با ما بکنه .
گفتم: اوکي، سي.
همونطور که رو سينه اش نشسته بودم چرخيدم طرف سرش پاهامو باز کردم: بيا ببين.
بي معطلي شورتمو کشيد پائين. کمک کردم درش بياره. خيالمون راحت بود. در از تو قفل بود و اينگن هنوز درست به حرف نيومده بود که بتون لومون بده. تون دست زد به کسم و انگشت کرد لاش و با غش غش خند گفت: اينجا پاره.
گفتم: هنوز نه پاره.
جامو با زري عوض کردم. اونم کسشو به تام نشون داد. منم با دول تام ور رفتم. هوس کردم بخورمش. مکيدمش، يواش يواش بزرگ و بزرگتر شد، سفت شد. تون مقاومتي نميکرد، خوشش ميومد. نشستم روش، چه کيفي داشت. ميخواستم بکنم تو کسم ولي نميشد. زري خواست جامونو دوباره عوض کنيم. اونم دول تام رو خورد بعد نشست روش.
– من نتونستم بکنم توش تو ببين ميتوني؟
زري هم نتونست. کسمو نزديک کردم به دهن تام: بخور، گود…
– نه، نخور، بد.
يه هويي در زدن. سونيا بود: تون، پري، زري، بيا ميوه بخور…
مثل برق شورتامونو پوشيديم و با علامت هيس به هم فهمونديم که اين قضيه يه رازه بين خودمون.
دفعه بعد خونه خودمون بودیم تو راه پله پشت بام که جای دنج و دور از طبقه اول بود. زری تون رو چسبوند به دیوار و مشغول لب گرفتن شد. من شلوارک و شورتشو باهم کشیدم پائین. واسه خودم جا وا کردم و شروع کردم به خوردن دولش. این دفعه زودتر سفت شد. رو گلیمی که آماده کرده بودیم به پشت خوابیدم: بیا اینجا.
همونجوری که میومد بین پاهام گفت: پیاختا پیاخت.
لابد معنیش بکن بکن بود.
– زری، دولشو بکن تو کسم.
به هر دردسری بود با کمک زری کرد توش. کیف داشت. یه چیز گرم و نرم که ناخن هم نداشت رفته بود تو کسم، ولی فقط یه خورده: فشار بده دیگه…
فشار داد و کسم سوخت: اوف، صبر کن… یه کم درش بیار… دوباره بکن… آره، همینجوری، ووی چه کیفی داره.
پنج دقیقه ای پیاختا پیاخت ادامه داشت که حس کردم دارم یه طوری میشم. محکم چسبوندمش به خودم… یه برقی زیر دلمو گرفت و ول کرد. دلم میخواست ادامه بدم ولی نوبت زری بود. جامونو عوض کردیم. موقع میزون کردن دول تون با کس زری متوجه شدم دور و بر دولش یه کم خونیه. اهمیتی ندادم دولشو کردم تو کس زری. شبیه همون مراحل تکرار شد. تماشای رفت و برگشت دول خوشکل تن تو کس زری خیلی هیجان انگیز بود، مثل این بود که خودم دارم کس میدم. تو نیم ساعت هرکدوم سه مرتبه زیرش خوابیدیم. دولش نه آب میداد نه شل میشد. بالاخره به علت خستگی تون کوتاه اومدیم. کسای جفتمون میسوخت ولی عطش ما بیش از این حرفا بود که شکوه کنیم. دولشو با شورتم پاک کردم: تون خیلی خوب، پیاختا پیاخت خیلی خوب.
اوایل ما دنبال تون بودیم ولی بعد از دوسه ماه خودش هم پیشقدم میشد و در گوشمون میگفت: پیاختا پیاخت. معلوم بود به بلوغ نزدیکتر شده. در ضمن به کون و کپل ما هم علاقه نشان میداد. به لاپایی هم قانع نبود و میخواست بکنه توش. ته و توش رو که در آوردیم معلوم شد یکی از بچه های محل کونش گذاشته بود و حالا میخواست ببینه کون چه مزه ای داره. معامله کردیم: وادارش کردیم اول کسامونو بخوره، از جلو بکنه تا بهش کون بدیم. اولش سمبل میکرد.
– تون، خوب بخور، بالاتر، آره اونجا، گود.
کون دادن به تون خیلی هم سخت نبود، درد اونجوری نداشت، کیر که نبود، دول بود. احساس میکردیم اونم یه جورایی ارضا میشه. تنگی کون با دولش یه کاری میکرد که کسامون نمیتونستن. خلاصه معتاد همدیگه شده بودیم و حال میکردیم تا ماموریت باباش تموم شد و رفتن.
پیدا کردن جایگزین سخت نبود، سختیش آوردن پسر تو خونه بود. فقط موقعی که کسی خونه نبود میتونستیم این کارو بکنیم. در ضمن باید جلوگیری هم میکردیم یه وقت شکممون بالا نیاد. بالاخره تو راه مدرسه از پسرایی که دنبالمون میفتادن یکی رو انتخاب کردیم که به نظرمون هم خوش تیپ بود هم مودب. خوب سین جیمش کردیم. قبلا” دوست دختر داشته. این امتیاز مثبت بود. تجربه داشت، ندید بدید هم نبود. تو فرصت مناسب خبرش کردیم: فوری بیا، خوب خودتو بشور، مو نداشته باشه ها. در رو باز میذاریم، اگه کسی تو کوچه نبود بیا تو…
اسمش حمید بود، کیر خوشکلی هم داشت مثل همون کارگره که قبلا” دیده بودیم. دوست داشتیم کیرشو از زیپ شلوارش بیاره بیرون، اول باهاش بازی کنیم و بخوریمش بعد بکنه تو کسمون. اول من خوردمش. فوری بزرگ شد. تازه مزه کیر رو میفهمیدم. دهنمو خوب پر میکرد. نوبت زری که شد. یه دقیقه که خورد آب حمید اومد، یه خورده ریخت تو دهنش بقیه ش هم رو لباساش: کثافت، این چه کاری بود؟
– خب، میشه دیگه، دست خود آدم که نیست. خودت وقتی آبت میخواد بیاد میتونی جلوشو بگیری؟
یه ربع طول کشید تا تونستیم دوباره کیرشو آماده کنیم.
– حالا دیگه به این آسونی آبش نمیاد، با خیال راحت بخورش.
– اول تو بخور. کس به این تمیزی، میتونی نخورده بری؟
وادارش کرد کسشو بخوره. بعد زری دوباره کیر خورد و بالاخره زیرش خوابید. احتیاجی به کمک نداشت، خودش کرد توش.
– آخ جون، نترس تا ته بکن ولی توش آب ندی ها.
– چشم عزیزم.
البته قرص خورده بودیم، این هشدار برای احتیاط بود و مهمتر این که واسه منم کیرش سیخ بمونه. تماشای حرکات رفت و برگشت کیر حمید تو کس زری حالمو دگرگون کرده بود. فرقش با تون از زمین تا آسمون بود. با سینه های زری هم بازی میکرد و میخوردشون. لحظه شماری میکردم زودتر نوبتم شه. همش چند دقیقه طول کشید تا زری با جیغ ویغ ارضا شد ولی برای من انگار دو ساعت گذشت. حمید به نفس نفس افتاده بود. دو دقیقه بهش استراحت دادم تا نفس بگیره. کسمو که خوب خورد اومد روم: خدای من این کیر چه مزه ای داره.
– یواش یواش برو تا تهش، حالا یواش یواش برگرد. آره، همینجوری. حالا تهش نگهدار، فشار بده، بازم. حالا از اول، کامل بیار بیرون، سرشو بمال رو کسم، بیشتر، آفرین، بکن توش. از اول، درست همونجوری که زری رو کردی. سینه مو بخور.
بعد از چند دقیقه درست وقتی که داشتم به اوج میرسیدم گفت: داره میاد، داره میاد…
ترسیدم بکشه بیرون و خمار بمونم. محکم نگهش داشتم تا ارضا شدم. همزمان نبض کیرشو که تو کسم آب میداد حس کردم. از همین تحریک شدم و محکمتر به خودم فشارش دادم. یه کوچولو دیگه ارضا شدم. وقتی وایسادم از کسم آب غلیظی بیرون میومد. با دستمال جلوشو گرفتم بدو رفتم دستشویی. هرچی میشستم بازم لیز میشد. آب گرفتم توش تا تموم شد. کسم یخ کرد. گرسنه مون شده بود. نفری یه شکلات بزرگ خوردیم.
– میتونی بازم بکنی؟
– نیم ساعتی باید صبر کنیم.
– وقت نداریم. باشه دفعه دیگه، یه کاری هم بکن دیرتر آبت بیاد مجبور نباشیم هول بزنیم. اگه کارتو درست انجام بدی دنبال کس دیگه ای نمیریم. به شرطی که تو هم دنبال کسی دیگه نری. مبادا به دوستات لو بدی ها؟
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید