این داستان تقدیم به شما
قسمت قبل
گلرخ زن جلیل برادر زاده شاهرخ است که بعد از هشت سال با شاهرخ خیلی اتفاقی و بی مقدمه سکس کرده و ادامه ماجرا…
ساعت ۵ بامداد امروز ۱۳ اسفند گلرخ عزیزم خواب بودمن هم در آغوش گرمش غرق شدم زیباترین خواب عمرم را ورق زدم ساعت ۱۱ بود با صدای ویبرهی تلفنم از خواب پریدم مامانم بود دلواپسم شده بود که چرا تماس نداشتم
گلرخ خمیازهای کشید و منو بغل کرد بوسم کرد گرما و بوی بسیار خوشی داشت تنش نرم و گرم عرق کرده از چسبیده بودنمان با بوی عرق بسیار شامه نواز و اغواگر پرسید عشقم ساعت چنده گفتم ۱۱ و ۷ دستشو دور گردنم حلقه کردو سینه های کبود شده اش را تا میتونست به سینهام فشرود کاری کرد که رو سینم دراز بکشه دستام پشت و کمر و باسنشو لمس کرد در باسنش دیگه نتونستم جلو بی طاقتی و سرکشی کیرم را بگیرم گلرخ هم فهمید کمی کمر و باسنشو داد بالا تا کیرم از بین شکممان رفت رو چاک کوصش
کمرشو با نرمی بالا پایین کرد بدون دخالت دستهایمون کیرم سوراخ کوصشو یافت و سرش وارد شد کوص ماهرخ خیس خیس و بسیار داغ و آمادهی پذیرایی از مهمانش بود
نمیدونم یا کیر من زیاد گرم نبود یا واقعا کوص گلرخ خیلی داغ بود!
حس نشاطی که تو فرو شدن به کوصش بمن دست داد بی اندازه زیبا بود و گلرخ هنوز خمار خواب بود من کیرمو عقب جلو میکردم البته خودش هم تو زمان ته رسیدن کیرم به ته کوصش تا جون تو کمر داشت همراهی میکرد انتظار نداشتم به این زودی طغیان کنه که تو چند دقیقه گذشت گاییدنم چنان فشارهایی رو کیرم آورد، حس کردم کیرم انتهای کوصشو داره میترکونه یا لبهای کوصش میخوا کیر و خایه ام را واقعا ببلعه بد جور وجدم آورد تا ابم بیاد دیدم دیگه نفسش افتاد شماره و داره لَخت و شل میشه و اون فشارهایی که میداد قادر نیست ادامه بده منم در اوج لذتم بودم آبم اومد انگار سنسور گذاشتن هر دو در یک زمان در اوج لذت بودیم
من کوتاه نیامدم میدونستم عشقم آهسته آهسته فرودش را طی میکنه حرفهای عاشقانه در گوشش خوندمو و نوازشش کردم تا نفسش جا اومد پا شدیم رفتیم زیر دوش لیفش زدم بدنش مثل ماهی تو بغلم سر میخورد اکثر جاهای تنش جای بوسه های همراه با دندان گرفتگی و هر دو سینش از قرمزی به بنفش میزد و خوشحال بود گردن و زیر گلوش جای جایش بنفش شده بود که قطعا تا شب کبود میشد
گفتم به جلیل میخای چی بگی؟!
گفت میگم عمویت چنان زنتو گاییده تا آدم بشی !!
گفتم جدی جدی پرسیدم
گفت شاهرخ از زمانیکه زنش شدم فقط یکی دو ماه اول را تو سکس اسم تو را نمیآورد نمیدونم یادت هست یا نه ماه عسلم را رفتیم متل قو و تو یک ویلای لاکچری با همه امکانات گرفتی؟!
گفتم ذره ذره و جزئیاتشو یادمه
گفت یادته آفتاب گرفته بودم پوستم میسوخت جلیل بتو گفت چه بکنیم رفتی روغن بدن گرفتی و خودت در جلو چشمان جلیل پیرنمو تا کتفم دادی بالا دمرو خوابیدم زیر دستات منو مالیدی گفتم رونهامم سوخته گفتی ساپورتتو درار اونو من دیگه مجاز نیستم جلیل بماله
گفتم مثل یک فیلم اسلوموشن با جزییاتش یادمه
گفت تا رفتی شلوارمو در آوردم جلیل روغن مالیم کرد اصلا بلد نبود و حس خوبی نداشتم گفتم از عمو شاهرخ باید یاد میگرفتی کاش میگفتی پاهامم اون میمالید! شورت داشتم مشگلی نبود و خودتم حضور داشتی!
جلیل گفت ترسیدم یهو هوس کنه شورتتم دربیاره
خندیدیم
اعتراف کنم که :
فانتزی های ما از همون شب شروع شد
شب، بعد از شام و بگو بخند یادته که تو با مامان خوابیدی بقیه هم با زناشون؟!
جلیل با خنده و شوخی گفت گلرخ حالا عمو شبی هوس نکنه جای تو مامانو ترتیبشو بده مامان هم سه ساله کیر ندیده اخه بابا بزرگ که سکته کرد دیگه کیرش بلند نمیشه خخخخ
گفتم چرا جای من؟!
گفت نمیدونی با چه لذتی مالشت میداد و از بغل سینهاتم میمالید!!
گفتم آدم شو شاهرخ انسانِ پاکیه این وصله ها بهش نمیچسبه
تو واقعا فکر میکنی شاهرخ بمن نظر داره؟!
جلیل گفت نظر داره یک صدم جریانه عاشق توست !
گفتم بی خود حرف درنیار
گفت اون همه شعرهای عاشقانه سروده همه در شأن تو گفته همهی هیکلتو تو شعراش جزءبجزء آورده !
(راست میگفت من همه شعرهایم را به عشق گلرخ سرودم و بارها اسمشم با رمزهای ساده گفتم)
با جلیل دعوامون شد گفتم تو بد دلی
لخت که شدیم گفت بیا وجدانا یک فانتزی داشته باشیم
گفتم باشه
گفت من میشم عمو شاهرخ تو ماهرخ باش
گفتم ماهرخ شوهر داره حالا چرا ماهرخ
گفت اصلا تو خودت باش من شاهرخ
گفتم فقط قول بدی تکرار نشه این یکبار باشه (حالا من از خدا میخواستم داشتم محکمکاری میکردم)
گفت باشه
تصمیم گرفتم چنان حالی بهش بدم که کف کنه تا همیشه فانتزیمون تو و من باشیم شاعر گفته وصفالعیش نصفالعیش باز محکم کاری کردم گفتم جلیل فکر نمیکنی کارمون اشتباه است؟! من میترسم یا بد بد بشه یا خوب خوب
گفت مطمئنم خوب خوب میشه حالا عیبش چیه مگه
گفتم نمیدونم شاید دیگه هوس کنیم یا تو در واقع هوس کنی تکرار کنی
گفت عیبش چیه؟!
گفتم نه من نمیکنم قولتو همین الان خوردی قرار بود یکبار و تمام
گفت باشه آه آه قول قووول قوووول
فانتزی را با خاموش کردن چراغ و کشیدن کامل پرده ها شروع کردیم من که از شب اول حجله تا اون زمان چشامو میبستم تو را حس میکردم تا کمی بیخیال میشدم تا جلیل کیرشو میکردو آبشو میریخت
چنان با ناز گفتم شاهرخ میخای چکارم کنی گفت میخام مال خودم باشی و زن جلیل را چنان بکنم تا زمینو چنگ بزنه
ومنم نهایت حرکات، چه تصنعی چه واقعی انجام دادم بدبخت برای نخستین بار مزهی سکس واقعی را فهمید
شب بعد انتظار داشت من پیشقدم بشم
بی تفاوت شدم گفتم حسشو ندارم
کمی با موهام بازی کرد گفت یک خواهش ازت دارم نه نگو بیا جون مامانت امشبم مثل دیشب باشیم ناز کردم
قسم داد مگه تو لذت نبردی؟!
گفتم چرا دروغ بگم برای اولین بار متاسفانه با این گناه لذت فراوان بردم گفت بین زن و شوهر اینا گناه نیست اصلا همه گناهها مال من
و دیگه شاهرخ جون تو شدی فانتزی ما تمام اون چند روز طوریکه باورمون انگار شده بود که این تویی منو میگائی
وقتی لخت میشدی تو استخر ویلا دسته جمعی آبتنی میکردین شما مردا با مایو مامان هم با مایوی شنا ولی ما بقیه زنا بجز دختر فرخ که ۱۰ سالش بود بقیه با لباس میپریدیم
همون شنا کردن شب فانتزی ما میشد
حتی تو شنا کردن تو گوشم جلیل میگفت نگاه به نقش کیر عمو کن مثل ماربوآ میمانه راستم میگفت خیلی گنده بود
تا مدتها ما بخاطر کار جلیل رفتیم کرمان اونجا هم همش با فانتزی تو سکس کردیم تا الان که خودش منو فرستاده که تو منو بکنی حتی دوس داره جلو چشمش منو بکنی!!!!
سکس بعدی ما باز شروع شد و تا ۳ بعد از ظهر گلرخ هر چه تجربه داشت رو دایره ریخت و چندین بار آبمون اومد عصر شد و زنگ زدم نگهبان اومد دیگه ترسی نداشتم دوربینها چه ضبط میکنند
گلرخ به جلیل زنگ زد داریم میایم خونه کجایی؟ گفت من دیروقت میام شام بگیرم یا درست میکنی گفتم خورشت را دارم میارم برنجم تو یخچال هست
گفت با عمو بیاین!!! تازه باور کردم گلرخ ذرهای دروغ نمیگه!!
ماشینمو نیاوردم با گلرخ تا خونشون رفتیم جلیل خونه نبود گفت دوس دارم رو تخت خودم تو خونه خودمم منو بکنی منم تا بغلش میکردم آماده بودم لخت شدیم بیش از یک ساعت سکس کردیم تا دوشی گرفتیمو خشک بشیم شامو گذاشت تو ماکروی گرم شد کمک کردم میزو چیند تا آماده شد زنگ در زده شد جلیل اومد من از خجالت آب شدم اما جلیل انگار نه انگار خیلی اصرار کردن بمانم سیاهی های زیر گلو و گردن بلند و روی لخت سینه های گلرخ کبود و کبود بود و دیدنش برایم عذاب وجدان شام زهر مارم شد هر چه کردن نماندم گفتم مامان تنهاس باید برم من که نمیدونستم واقعا تا اونقدر جلیل به جزئیات سکسمان مطلع است گلرخ گفت جلیل عموتو ببر برسان الکی گفتم ماشینمو کمی بالاتر پارک کردم خودم میرم
اسنپ گرفتم راهی خونم شدم پشت سر هم پیام میداد همش از سکسهایی که کرده بودیم لذت برده بود یادآوری میکرد
پرسیدم جلیل کجاس؟ گفت بغلدستم با هم نگاه میکنیم و میخونیم میفرستم
وااای دیگه آبروم رفت،
پرسیدم نگفت کی و چرا بدنته لت و پار کرده؟!
گفت وقتی کبودی و داغ دندوناتو دید داشت از خوشحالی پر در میاورد !!
قرار گذاشت امشب با بازگویی آنچه با هم تو این دو روز سکسمان فانتزی کنیم قول دادم فردا شب آخه دوست ندارم بوی عرق تنت از تنم بره گفتم امشب بدنم خسته و همش زخمه میسوزه فردا شب ! جلیل هم قبول کرد به شرط فقط بازگویی اولین سکسمان تا خودشو ارضا کنه! منم گفتم حالا که این راهو رفتیم تا آخرش میخوام برم این همان اتفاقی بود که میترسیدم
جلیل گفت این همان اتفاق خوب است که تا عمو زن نگرفته با تو باشه منم از سکس با تو لذت ببرم بلکه راضیش کنی پیش خودم باهاش سکس کنید!
گفتم به اونجا هم نترس میرسیم که از اینجاهاش ترس داشتم چون لو بریم آبرو از من و عمویت میره نه از تو
گفت مطمئن باش و مطمئن کن بین سه تامون این یک سر فاش نشده میمونه.
ساعت ۲۳:۴۰ است نوشته هام تمام شده
بازم دلم گلرخ را میخاد میدونم که دفعات زیادی هم در انتظارمونه
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید