این داستان تقدیم به شما

سلام

اسمم شاهینه 33 سالمه هیکل و قیافه معمولی رو به خوب دارم ،تو یک شرکت خصوصی کار میکنم ، 5 ساله ازدواج کردم اسم زنم سحره 25 سالشه سفید و خوشگله واقعا ، سینه های بزرگی نداره ولی کونش خیلی بزرگه و تناسب اندام خوبی داره و من خیلی لذت میبرم از سکس باهاش
جفتمونم داغ هستیم تو سکس و بچه نداریم
موقع ازدواج میدونستم زنم دوست پسر داشته ولی فک نمیکردم سکس کرده باشه باهاشون
اونم میدونست من دوست دختر داشتم و سکس کردم …
 
بعد چند وقت از ازدواجمون فانتزی های سکس ضربدری و سه نفره تو ذهنم میومد ولی جرات بروز دادنشو نداشتم
اولش از خودم بدم میومد که بیغیرت شدم و یک نفر دیگه رو جای سحر تو ذهنم به عنوان زنم جا میزدم تا از معصومیت سحر کم نشه یا عذاب وجدانم زیاد نباشه ولی به مرور هیچ کس نمیتونست رُل سحر رو تو فانتزیام بازی کنه تا اینکه کم کم با فانتزیام کنار اومدم تعریف غیرت توی ذهنم از محدودیت برای زنم به مراقبت و تامین امنیت براش تغییر کرد و تصمیم گرفتم با در میون گذاشتنشون با سحر شانسمو امتحان کنم
شبایی که سحر خیلی فازش مثبت بود و فضای رمانتیکی داشتیم سعی میکردم آروم آروم زیر زبونشو در مورد این فانتزیا بکشم بیرون ولی خیلی با احتیاط پیش میرفتم واسه همین زمان زیادی برد تا تونستم بفهمم نظرش چیه و ترغیبش کنم تا فانتزیامونو راحت تر به زبون بیاریم
خلاصه بعد اینکه حس کردم آمادگیشو تا حدودی پیدا کرده منتظر فرصت بودم تا موضوع رو جدی تر پیش ببرم و به فکر عملی کردن فانتزیامون بودم ولی سحر تو فکر عملی کردنشون نبود و فک میکرد همیشه قراره در حد حرف بمونه واسه همین میترسیدم خیلی عجولانه برای عملی کردنشون پا پیش بذارم
 
ولی تو حرف زدن تقریبا راه افتاده بود اوایل خیلی سخت میتونستم از زیر زبونش حرف بکشم ولی این آخریا راه افتاده بود و وسط سکسمون یا قبلش از سکسهاش با دوست پسراش میپرسیدم و اونم راحت تر تعریف میکرد ، البته همه سکسهاش از عقب بود و موقع ازدواج با من باکره بود.
سکسای قبل ازدواجش باعث شده بود به منم راحت تر کون بده ولی میگفت کیر تو کلفته و کونم اذیت میشه ولی من ماهی دو سه بارو راضیش میکردم که از عقب بده تا اینکه بعضی وقتها موقع سکس مقعدی متوجه شدم سوراخش خونی میشه که به زودی مشخص شد بواسیر هست.
با کمی پرس و جو از دوستاش آدرس یک پزشک متخصص خوب رو گرفت و با تعیین وقت قرار شد بریم پیشش
صبحی که عصرش میخواستیم بریم مطب دیدم سحر یه مقدار مضطرب هست و انگار چیزیو میخواد بهم بگه، با دادن آرامش و امنیت ازش خواستم راحت باشه و حرفشو بزنه که اونم گفت راستش این دکتری که میخوایم بریم پیشش برای معاینه مرد هست ، یه لحظه شُک شدم ولی چون بهش تضمین داده بودم سعی کردم آرامشو خودمو حفظ کنم ولی یه کم عصبی بودم و بهش گفتم اوکی در موردش صحبت میکنیم و رفتم سر کار ، ساعت دو ظهر رسیدم خونه ، تو این مدت همش داشتم به این موضوع فک میکردم و با گذشت زمان از عصبانیتم کم میشد و یک حس شهوت داشت جای عصبانیتمو میگرفت ، ظهر که رسیدم خونه با روی باز باهاش برخورد کردم ولی خیلی هم تابلو نکردم چون نمیخواستم از حسم کاملا آگاه بشه ، تو راه مطب منتظر بود تا چیزی بگم و آخر طاقت نیاورد و پرسید قرار شد حرف بزنیم تصمیمت چی شد ؟
-همین که داریم میریم دکتر مشخص نیست تصمیمم چیه عزیزم؟
-خب چرا ولی…
-چرا نداره دیگه میگی دکتره خوبیه بعدشم از قدیم میگن دکتر محرمه و اون کسی که حرفه ش اینه روزی صد نفرو میبینه و دیگه واسش طبیعی شده این موضوع پس جای نگرانی نیست
پرید یه بوسم کرد و بهم گفت ممنونم از شوهر فهمیده م که اینقد درکش بالاست

 
رسیدیم مطب با اینکه دکتره خوبی بود مطب خلوت بود که متوجه شدم ما آخرین کیس، پذیرش شدیم و با راهنمایی منشی رفتیم داخل اتاق و منشی هم همونجا از دکتر اجازه گرفت برای رفتن به خونه و در ورودی مطب رو بست.
دکتر یک مرد میانسال خوشتیپ و جاافتاده بود ، شاید حدود40 رو داشت شایدم کمتر
بعد از اینکه منو سحر یه مقدار واسش توضیح دادیم گفت خانوم رو باید معاینه کنم
که دیدم دکتر و سحر دارن به من نگاه میکنن که منم تیریپ روشنفکری گفتم مشکلی نیست ولی نمیدونستم چجوری قراره معاینه بشه
یه تخت گوشه اتاق بود که یه پارتیشن چوبی جداش کرده بود از فضای اتاق
دو نفری به سمت تخت رفتیم که سحر اول مانتوشو درآورد و داد به من که بذارم روی چوب لباسی بغل تخت و بعد دکمه های شلوارشو یکی یکی باز میکرد ، معلوم بود خیلی استرس داره آخه تا حالا سحر بعد ازدواجش جلوی کسی اینقد خودشو به معرض نمایش نذاشته بود گرچه تو پوشش آزاد بود ولی نه تا این حد که بخواد خصوصی ترین جاهشو به یه مرد غریبه نشون بده اونم جلوی شوهرش!
منم استرس توام با شهوت وجودمو گرفته بود و محو و مبهوت اتفاقایی که داشت میفتاد بودم و خودمو مثل یک برگ تو دست باد رها کرده بودم و میخواستم ببینم چیزایی که همیشه تو ذهنم بوده تو واقعیت چه مزه ای میتونه باشه
وقتی دکمه های شلوارشو باز کرد به رو ،روی تخت خوابید مثه وقتی که میخوان آمپول بزنن و به دکتر اشاره کردم که آماده ست و اومد سمت ما
سحر داشت شلوارشو یه مقدار میداد پایین تر که دکتر گفت خانوم آمپول که نمیخواید بزنید، یا کامل در بیارید شلوارتونو یا حداقل تا زیر زانو بکشیدش پایین که من بهش نزدیک شدمو در گوشش گفتم زیر زانو با کامل درآوردن فرقی نداره پس خودتو عذاب نده
با کمک هم شلوارشو درآوردیم و شورت مشکیش نمایان شد ، کون سفید و بلوریش تو شورت مشکی جلوه خاصی پیدا کرده بود ، دکتر بهم گفت اگه بخواید میتونید اون طرف روی صندلی بشینید که من گفتم خوبه راحتم ، بهم گفت پس حتما متوجه هستید برای چی اومدید و چه معاینه ای قراره صورت بگیره که گفتم مشکلی نیست دکتر محرمه و با یک لبخند به تلطیف فضای خشک مطب کمک کردم و دکتر هم راحت تر برخورد میکرد ازینجا به بعدشو
بهم گفت خانومتون باید به حالت چهار دست و پا بشینه روی تخت و شورتشو هم در بیاره ، من به سحر گفتم عزیزم میشه داگی بشی که یهو با یه نگاهی متعجب برگشت تو چشام نگاه کرد و من با لبخند گفتم چهار دست و پا همون داگی خودمونه دیگه که سه تاییمون خندیدیدم
 
بعد چهار دست و پا شد و منتظر بود تا من شرتشو واسش در بیارم
کیرم داشت تو شرتم میترکید از اینکه داشتم شرت زن خوشگلمو جلوی یه مرد غریبه میکشیدم پایین و لذت وصف ناشدنی همراه با هیجان زیادی رو داشتم تجربه میکردم
کنار دکتر پشت سحر قرار گرفتم تا شرتشو بکشم پایین که دیدم دکتر هم اومد به کمکم و یک طرف شرت سحرو کشید پایین تا اینکه سوراخای ناز و شیو شده زنم کاملا داشتن بهمون چشمک میزدن
شرت سحر هم یه کم خیس شده بود و فهمیدم که اونم در کنار استرس حشری شده ازینکه جلوی شوهرش یه مرد غریبه داره اندام سکسی و سوراخای خوشگلشو دید میزنه
من یه مقدار رفتم کنار تا دکتر راحت تر بتونه کارشو بکنه
دستکشاشو دستش کرد و لمبرای کون بزرگ سحرو کنار زد تا قشنگ بتونه سوراخ کونشو ببینه و معاینه کنه ولی هی لمبراش برمیگشت به حالت اول همینکه یکی از دستاشو برمیداشت از روشون
من که کیرم حسابی راست شده بود تا اومدم کیرمو تو شلوارم جابجا کنم دکتر رو به من کردو گفت به کمکتون برا نگه داشتن باسن خانومتون نیاز دارم ماشالا باسن بزرگی دارن ایشون و منشی هم نیست که همین باعث شد دست به کیر شدن منو ببینه و متوجه بشه که منم حشری شدم ازین موضوع
اومدم از بغل دوتا لمبرای کون سحرو حسابی باز کردم جوری که سوراخای کس و کونش حسابی تو دید دکتر بودن
با انگشتش شروع کرد ور رفتن با سوراخ کون سحر ، خون تو رگهام با سرعت سرسام آوری داشتن جهش میکردن جوری که ضربان قلبمو حس میکردم خودم
 
ازمون پرسید سکس مقعدی هم دارید که بعد یه لحظه مکث جفتمون اتفاقی همزمان گفتیم آره که دوباره باعث خنده شد
دکتر رفت یه ژل لوبریکانت و یک کرم آورد و شروع کرد به چرب کردن سوراخ کون سحر و با سر انگشتش با سوراخ زنم بازی میکرد ، من ازش پرسیدم ینی سکس مقعدی باعث این اتفاق شده که گفت بعضی وقتها این مورد دلیل این بیماری هست ولی نه همیشه که سحر که دیگه حالا ریلکس تر شده بود با صدای آرومی گفت با اون چیزی که شوهر من داره حتما همین دلیلشه که من یه نیشخند زدمو دکتر هم گفت بله مشخصه البته که ایشون از مردونگی خوبی برخوردار هستن و همزمان یه اشاره با چشم به شلوار من کرد
من یه کم سرخ شدم ولی خیلی زود به حالت اول برگشتم
دکتر رفت و یک شیء استوانه ای آورد و یه مقدار ژل به سوراخ سحر زد و آروم آروم سعی کرد اونو بکنه تو سوراخش که سحر یه مقدار خودشو جمع کرد چون یه مقدار کلفت بود و سرد بود
دکتر رو به سحر گفت باید همکاری کنید تا اینو بتونم بفرستم داخل بدنتون که سحر داشت با ناله میگفت که دردم میگیره ، من گفتم اجازه بدید من کمک کنم بالاخره این کیستونو من خوب میشناسم و میدونم قلقش چیه و به دکتر گفتم شما بیا باسنشو باز بگیر تا من سریعتر بتونم کارمو بکنم اونم گفت یه لحظه اجازه بدید و رفت اون طرف وقتی برگشت دیدم دستکش دستش نیست

 
حالا سحر گرمای دست دکترو رو لمبرای کونش داشت حس میکرد منم گفتم ببخشید من مجبورم به روش خودم عمل کنم و با یک دست از زیر رفتم سراغ چوچوله سحر و با دست دیگم سعی داشتم آروم آروم اون شیء رو بکنم تو کون زنم
خیس شدن دستمو کاملا داشتم حس میکردم ، این ینی سحر کاملا داشت وا میداد چون رو چوچوله ش خیلی حساس بود و همیشه ازین طریق ارضاء میشد
رو به دکتر گفتم وقتی این کارو میکنم راحت تر باز میشه کونش اونم با یک لبخند شیطنت آمیز گفت خیلیم عالی
بعد چند دقیقه دیدم سحر خیلی داره بیتاب میشه و معذب بود ازینکه بخواد خودشو رها کنه و ارضا بشه جلوی دکتر تو این وضعیت ازم خواست که تمومش کنم و دکتر هم گفت مشکلی نیست خودم ادامه میدم منم اومدم دوباره لمبرای کونشو باز گرفتم و دکتر بدون اینکه دستکش دستش کنه اومد و اون استوانه رو که حالا نصفش تو کون سحر بود آروم آروم تکون میداد و دست دیگه ش روی کون سحر کنار دست من بود ، تو این حین روپوش دکتر به کنار تخت گیر کرد و رفت اونور که باعث شد منم کیر باد کرده دکترو ببینم ، اونم متوجه نگاه من به کیر راست شده خودش شد ولی من با یک لبخند رضایت خودمو از شرایط بهش فهموندم ، کم کم متوجه شدم دکتر اون دستشو که کنار دست من روی کون سحر بود رو یواشکی برده کنار کس سحر و آروم داره تکونش میده…
 
به سحر نگاه کردم که چشاشو دیگه بسته بود و انگار اونم داشت مثه ما ازین وضعیت لذت میبرد
دکتر اون استوانه رو حالا تا اخر کرده بود تو باسن سحر و داشت آروم تکون میداد و سحر کونشو قر میداد با تکونای دکتر ،
شهوت فضای اتاق رو پر کرده بود ولی هیچ کس جرئت نداشت بیبشتر از این ادامه بده و پا پیش بذاره
بعد دکتر استوانه رو درآورد و از سحر خواست تا سوراخ کونشو همینطور باز نگه داره و به منم گفت حسابی لمبراشو از هم باز کنم
دکتر چندین بار راحت جلوی من دستشو میبرد جلوی شلوارش و کیرشو جابجا میکرد.
تا اینکه به من گفت کافیه دیگه ول کنم لمبرای سحرو و خودش با یک دست لمبراشو با دست دیگه ش با یه چیز ذره بین مانند سوراخ کون سحرو داشت معاینه میکرد و از سحر میخواست که کاملا قمبل کنه
من رفتم سمت سر سحر که دیدم با چشای خمارش داره بهم نگاه میکنه و معلوم بود بدجوری حشریه چون همیشه وقتی با چوچوله ش بازی میکنم قبل از سکس اینقد داغ میکنه که دیگه طاقت نمیاره و خودش کیرمو میکنه تو دهنش که سریعتر برای سکس آماده بشیم
حالا هم وضعیت همین بود با این تفاوت که علاوه بر شوهرش یک مرد دیگه هم حسابی چوچوله شو مالیده بود و نیز اینکه نمیشد اینجا کیرمو ساک بزنه و بعدش سکس کنیم
دکتر با یک ضربه روی باسن سحر که با کف دستش زد بهش گفت راحت باشه و دراز بکشه به پهلو و بعدش خودش رفت سمت میزش ولی چیزی ازینکه لباساشو بپوشه سحر نگفت

 
سحر وقتی به پهلو شد و چشش به کیر شق شده من افتاد بلافاصله با دستش از رو شلوار کیر منو گرفتو شروع کرد به مالیدن
منم که خیلی داغ کرده بودم دستمو بردم لای پاش اولش مقاومت میکرد ولی بهش گفتم دکتر اون طرفه پاشو یه کم باز کرد تا راحت بتونم واسش بمالم
بعد چند لحظه یه نگاه به سمت میز دکتر کرد و دید اون مشغوله نگاه کردن برگه هاست ،زیپ شلوارمو باز کرد و شرتمو کشید پایینو کیر علم شده مو کرد تو دهنش منم که داشتم میمردم از فرط شهوت سرعت حرکت دستمو زیاد کردم و دیگه به حضور دکتر و شرم و حیا فک نمیکردم و میخواستم در همون لحظه از زندگیم لذت ببرم ، تو حال خودمون بودیم که دیدم دکتر داره میاد سمتمون و سحر با اینکه متوجه اومدن دکتر شد ولی به ساک زدن کیر من ادامه داد وقتی دکتر با این صحنه مواجه شد گفت : میبینم که حسابی داغ کردین جفتتون
سحرم یه لحظه کیر منو از تو دهنش درآورد و گفت حالا سوراخ کونم کاملا در اختیارته و میتونی راحت هر چیزیو بکنی توش بدون اینکه درد داشته باشم

 
دکتر با دیدن این صحنه و حرف سحر اومد نزدیک تر و لمبرای کون سحرو که حالا به پهلو دراز کشیده بود و کونش لبه تخت بود رو از هم باز کرد و با انگشتش مشغول بازی کردن با سوراخ کون سحر شد
منم چشامو بسته بودم و فقط داشتم لذت میبردم از اینکه زنمو یکی داره دستمالی میکنه جلوم و کیرش برای زنم راست شده
من که داشت آبم میومد به سحر گفتم بذار در بیارم و آبمو تو دستمال آوردم ولی اون دیوونه وار واسه کیر داشت له له میزد و بدون معطلی از دکتر خواست تا بیاد جای من ، منم اومدم سمت کونش و جای دکترو گرفتم
دیدم سحر داره کیر دکترو از تو شلوارش در میاره و دکتر دستشو کرده تو یقه تاپ سحر و داره پستوناشو میماله
از سحرخواستم تا پاشو باز کنه و رفتم سراغ لیسیدن چوچوله ش ، دکتر هم دیگه کاملا راحت شده بود و در حالیکه کیرش تو دهن زنم بود پستوناشو از تاپش درآورده بود و داشت حسابی میچلوندشون
تو همین حین سحر یه ناله ای کرد و بدنش برای 10-15 ثانیه شروع کرد به لرزیدن و بعدش بیحال ولو شد روی تخت به صورت طاقباز.من اومدم بالاسرش و شروع کردم به لب گرفتن ازش دکتر هم رفت پایین و داشت آب کسشو میخورد و کسشو میلیسید تا اینکه سحر دوباره شهوت همه وجودشو گرفت ولی این بار میخواست که کیر رو توی کسش حس کنه
سر دکترو داد عقب و از روی تخت بلند شد و دست منو دکترو گرفتو باهم رفتیم سمت صندلی جای میز دکتر بهم گفت الان یه کاری میکنم تا کیرت از همیشه بیشتر راست بشه
به دکتر گفت بشینه روی صندلی
 
خودشم تاپشو درآورد و کاملا لخت بود و فقط کفشهای پاشنه بلندش پاش بود که خیلی سکس ترش کرده بود و در حالیکه دکتر نشسته بود روی صندلی خم شد و دوباره کیر دکترو کرد تو دهنش ، بعد چند لحظه برگشت رو به من گفت چرا منتظری بیا کس زنتو واسه دادن به یک مرد دیگه آماده کن ، با این حرفش کیرم دوباره جون گرفت و رفتم سراغ لیسیدن سوراخ کونش از پشت اونم داشت همینطور کیر دکترو حسابی ساک میزد ، بعد گفت برو کنار و تماشا کن زنت چجوری کیر یکی دیگه رو میکنه تو سوراخش و رفت نشست روی کیر دکتر که با یه کم جابجایی کیر دکتر تا ته رفت تو کسش و صدای جیغش دراومد
وقتی دیدم کیر دکتر داره تو کس زنم بالا پایین میره کیرم حسابی راست شد و رفتم نزدیکشو که سحر کیر منو کرد تو دهنش
صحنه ای که تو فانتزیامون موقع سکس در موردش صحبت میکردیم حالا داشت تو دنیای واقعی اتفاق میفتاد
یک لذت منحصر به فرد رو داشتم تجربه میکردم ، سحر هم همینطور
 
بعد کیرمو درآورد و بهم گفت میخوام دوتا سوراخام با کیر پر بشه ، اومدم برم عقب که کیرمو بکنم تو کونش دیدم بلند شد و بهم گفت: بشین روی صندلی میخوام کیر تو تو کسم و کیر دکتر تو کونم باشه آخه کونمم مثه کسم هوس کیر جدید کرده
نشست روی کیرم منم لمبرای کونشو برای دکتر باز گرفتم تا راحت تر بتونه کیرشو بکنه تو کون زنم ، اولش خیلی سخت داشت میرفت کیر دکتر چون جای کیر منم تنگ شده بود و کیر دکتر رو تو کون زنم از تو کسش حس میکردم ، من کیرمو نگه داشتم تا دکتر بتونه عقب جلو کنه بعد چند دقیقه اون وایستاد تا من عقب جلو کنم ، دیگه سوراخاش حسابی باز شده بودن و همزمان داشتیم عقب جلو میکردیم کیرامونو تو کس و کون سحر ، صدای سحر کل اتاقو برداشته بود و داشت به اوج میرسید جوری که میخواست گریه کنه و به جفتمون با جیغ و گریه میگفت آبتونو بریزین توم ، میخوام آتیش بگیرم
جوووووون جرم بدییییین منو بکنیییییییییین آررررررررره جررررررم بدییییییییین
که من خودمو تو کسش خالی کردم دکتر هم بعد چند لحظه ارضاء شد و همه آبشو ریخت تو کون سحر من
سه تاییمون داشتیم نفس نفس میزدیمو حسابی عرق کرده بودیم
آروم کیرامونو درآوردیم از تو سوراخای سحر و رفتیم خودمونو تمیز کردیم
دکتر از تو یخچال کوچیک کنار میزش سه تا هایپ درآورد و برامون باز کرد
اومد جلو لبای سحرو بوسید و هایپو داد دستش ، بعد اومد سمت من و زد رو شونه ام و گفت بهت تبریک میگم یک پورن استار فوق العاده هات تو خونه ت داری قدرشو بدون من جای تو بودم هر روز باهاش سکس میکردم
ضمنا کسش حلقویه و گشاد نمیشه پس تا میتونی ازش لذت ببر
هر وقت هم دوست داشتین میتونین روی من حساب کنید
این رویایی ترین سکس بود که تا حالا تجربه کرده بودم
واقعا ممنونم از جفتتون
ماهم جواب تشکر و تحسینهای دکترو دادیم بعد یه ربع بیست دقیقه گپ زدن حاضر شدیم که بریم ، دکتر یه نسخه داد و گفت بواسیرش حاد نیست ولی سکس مقعدی نداشته باشه یه مدت بهتره
این قرص هارو هم مصرف کنه خوب میشه و دوباره بعد یه مدت استراحت و با رعایت نکات ایمنی و بهداشتی میتونه بازم سکس مقعدی داشته باشه این خوشگل خانوممون
با دکتر دست دادیمو تشکر کردیم موقع خدافظی دوباره دکتر لبای سحر منو بوسید و اومدیم بیرون
وقتی نسیم خنک هوای بیرون خورد به صورتم حس میکردم دارم روی ابرها پرواز میکنم و احساس شعف و سبکی خاصی داشتم که تا حالا تجربه ش نکرده بودم

 
توی راه کلی با سحر گفتیمو خندیدیدم شام رو هم بیرون خوردیم وقتی رسیدیم خونه رفتیم که دوش بگیریم که اونجا هم به یاد صحنه های تجربه چند ساعت پیشمون یه سکس دیگه کردیمو اومدیم توی تخت و با آرامشی بی نظیر کنار هم خوابیدیم
صبحش دیدم سحر یک میز صبحانه فوق العاده و مفصل آماده کرده و سر میز کلی قربون صدقه م میرفت و ازم تشکر میکرد که اونو با دنیای فانتزی آشنا کردم و بهم گفت این لطفمو فراموش نمیکنه و با یک سورپرایز خوب واسم جبران میکنه به وقتش

 
 
پایان
نوشته: شاهین

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *