این داستان تقدیم به شما
سلام
من رضا هستم 26 سالمه و توی یک شرکت بازرگانی حسابدارم. آقای باقری رییسم مرد 50 ساله پولداریه که از دوبی واردات انجام میده.
من حدود شش ماهه که با نسیم زنم ازدواج کردم. نسیم یک دختر 22 ساله زیباست. با قد 170 و وزن 75 با اینکه درشته ولی کمر باریکی داره. کون گوشتی و تپلی داره. سینه های 85 سر بالا و بدن سفید. همیشه همه جا نگاه سنگین مردارو رو بدنش حس میکنم.
اون روز قرار بود ساعت 5 بیاد دنبالم دم شرکت که بریم بازار.
اون روز باید چندتا چک صادر میکردیم. برای همین من و آقای باقری دفتر موندیم تا چکها رو آماده کنیم.
نسیم ساعت 5 رسید دفتر و برای همین گفتم بیاد داخل دفتر منتظر بشه. آقای باقری وقتی نسیم رو دید کلی باهاش گرم گرفت. و توی یکساعتی که من مشغول کارا بودم نشست و با نسیم کلی حرف زد.
وقتی فهمید نسیم درسش تموم شده و اونم حسابداری خونده پیشنهاد کرد که پیش اون کار کنه.
فرداش با نسیم قرار گذاشت.
من برای گرفتن اسناد حسایداری یک مشتری باید میرفتم کرج.
ساعت 8 شب رسیدم خونه و دیدم نسیم خونه نیست. ساعت 5 با باقری جلسه داشت. ولی هنوز برنگشته بود. موبایلشم جواب نمیداد.
حدود ساعت 9 زنگ زد و گفت به اصرار باقری باهم شام اومدن بیرون.
ساعت 11 زنگ زد که آقای باقری اصرار داره شب بریم خونش یک چایی بخوریم و منم خودمو برسونم.
آدرس خونه باقری رو داشتم.
خودمو رسوندم.
زنگ زدم. در باز شد و من داخل شدم.
وارد آپارتمان باقری شدم.
نسیم بدون حجاب رو مبل نشسته بود.
منو که دید بلند شد.
با یک ساپورت و تاپ آستین حلقه بود.
موهاش یکم بهم ریخته بود و چیزی که عجیب بود آرایش نداشت.
یک جفت کفش باقری کنار مبل بود. و خودش نبود.
بعد چند دقیقه باقری از اتاق اومد. لباس ورزشی تنش بود.
باهاش دست دادم و سلام و احوالپرسی کردم.
و نشستم.
برام کمی آبجو آورد.
چشمم روی میز به بقایای ظرفای غذا افتاد. ظاهرا شام رو تو خونه خورده بودن ولی نسیم جوری گفت انگار بیرون بودن.
مشکوک بودم. سکوت کرده بودم.
کمی از آبجو خوردم. متوجه شدم نسیم و باقری مست هستند.
باهم شدیدا صمیمی برخورد میکردند.
نسیم بلند شد میز رو جمع کنه.
از پشت کون گنده و خوش فرمشو نگاه کردم. متوجه لکه خیسی لای پاش شدم.
به بهانه کمک به نسیم رفتم کنارش و در یک موقعیت مناسب به بهانه بوسیدنش خودمو چسبوندم بهش و دستمو بردم لای پاش و خوب مالیدم. نسیم خودشو جدا کرد و بطرف آشپزخونه باقری رفت.
دستمو بو کردم. بوی آبکیر بود.
باقری زن جوون و زیبامو گاییده بود. بوی مخلوط آبکیر و آبکس زنم توی سرم پیچیده بود.
عصبی بودم.
رفتم تو آشپزخونه و با نسیم بحث کردم.
نسیم گیج و منگ بود.
یهو باقری اومد تو آشپزخونه و منو کشید کنار و گفت چه مرگته بچه…. زنتو گاییدم حالا مشکلی داری؟
من جا خوردم.
باقری به طرف نسیم رفت و اونو بغل کرد و گفت این طفلک ناخواسته بامن سکس کرد.
همه تقصیرو به گردن گرفت.
من نمیدونستم چه عکس العملی نشون بدم.
باقری بهم گفت بجای غیرتی بازی با این موضوع کنار بیا.
من فقط باهاش سکس کردم.
اصلا وارد رابطه غاطفی تو و زنت نمیشم.
بهتره با این موضوع هرسه کنار بیایم.
حالا برو و بقیه آبجوتو بخور.
شب مارو نگه داشت.
من و نسیم تو اتاق مهمونش خوابیدیم.
نصف شب بیدار شدم دیدم نسیم کنارم نیست.
از اتاق بیرون اومدم.
یهویی زیر نور کم سالن نسیم رو دیدم لخت مادرزاد رو روی کاناپه رو کیر باقری داره بالاپایین میره. کون ژله ای بزرگ و سفیدش روی رونای پشمالو و قطور باقری خیلی سکسی شده بود.
صدای برخورد کپلاش با رونای باقری با صدای کس خیسش قاطی شده بود و شلم شولوپی میکرد.
باقری تو یک حرکت بلندش کرد و کف زمین به شکم خوابوندش و کیرشو لای کپلاش فرو کرد.
نسیم جیغ زد و دست و پاهاشو با فشار تکون داد. مشخص بود کیرشو تو کون نسیم فرو کرده. شروعرد به تلم زدن. صحنه گاییده شدن زن 22 سالم زیر رییس 50 سالم خیلی تحریک کننده بود.
منو که دیدند باقری نسیمو بلند کرد و آورد روبروی من و ایستاده از پشت توی کسش جا زد و شروع کرد به تلم زدن. سینههای نسیم تکون میخورد. چشاش تو چشام گره خورده بود. صورتش پر آبکیر بود. چند باری قبل بیدار شدنم زنمو گاییده بود. سه تایی به رخت خواب برگشتیم. تا صبح چندین بار زنمو کنارم تو رختخوابم گایید. نسیم ناله میکرد و جیغاش بعضی وقتا منو از خواب میپروند.
صبح بیدار شدم و دیدم نسیم روی اوپن با لباس اداری دیروزش داره کس میده. شلوارشو داده بود زیر کپلش و داشت کسشو با کیر کلفتش جر میداد… سینه های گندشو از لای دکمه های مانتوش بیرون کشیده بود و میچلوند.
#نسیم بعنوان #منشی #مخصوص #باقری #شروع بکار کرد. بعضی #شبا نمیومد خونه و پیش باقری میخوابید تا اینکه #حامله شد…
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید