این داستان تقدیم به شما
جندگی های من برای شوهر خالم و پسرخاله هام قسمت دوازدهم
بعد ازدواجم دیگه تصمیم گرفتم زن خوبی بشم و اشتباهات گذشتمو تکرار نکنم، نه ماه به جز شوهرم با هیچ مرد دیگه ایی سکس نکردم، بارها با پیشنهاد کسایی که قبلا از کون منو کرده بودند مواجه شدم اما توجه ایی بهشون نکردم، وقتی به گذشته فکر میکردم با خودم میگفتم چقدر کونده شده بودم اما حالا شوهرم خیلی منو دوس داره منم دوسش دارم، بیشتر شبا سکس رمانتیک و عاشقانه از کس منو میکنه و کونمو فقط لیس میزنه، و عاشق خوردن کونمه، تا اینکه یه روز واسه خرید رفته بودم بیرون، سوار یه تاکسی شدم که راننده ش خیلی بیشرف بود، یه پیرمرد که موهاش کاملا سفید بود بعد سوار شدن متوجه شدم کیرش کاملا بیرونه، هوا باروونی بود، خلاصه شروع کردم به داد و بیداد کردن بهش گفتم که ماشینو نگه داره، اونم درارو قفل کرده بود، بهم گفت تورخدا داد نزن، من خیلی تنهام ده سال میشه که زنش فوت شده، دلم براش سوخته بود ولی دوس داشتم از ماشین پیاده شم.
کیرشو هی می مالید هی بهم نگه می کرد، میگفت توروخدا، میگفتم نمیشه من شوهر دارم، بعدشم شما خیلی پیر هستین باید از خودتون خجالت بکشید من اندازه نوه تونم، گفتم تورخدا کیرتو بنداز تو شلوارت من بدم میاد، گفت مکان دارم یه ساعت بریم اونجا فقط بزار بوست کنم فقط بغلت میکنم، بعدشم میرسونمت خونه، گفتم نمیشه آقای محترم، گفت یکم بیا جلو بشین به کیرم دست بزن، گفتم یعنی چی بیخیال من شو من اینکاره نیستم، گفت تا حالا کون دادی؟ من عاشق کونم، خیلی دوست دارم کونتو ببینم، داد زدم گفتم نگه دار کثافت، گفت قبلا یه دختر همسن تو بهم سه بار کون داده اینجا دانشجو بوده دوست پسرش بهش خیانت کرده بود عاشق من شده بود گفتم عمرا داری دروغ میگی گفتم خاک تو سره دختره که به تو داده گفت فقط چند دقیقه بیا خونم فقط بغلت میکنم بوست میکنم گفتم نمیخام نمیشه، گفت توروخدا بیا دیگه گفتم کیرتو بکن تو شلوارت گفت چشم هر چی خانم خوشکله بگه گفت بیا فقط خونم باهم قهوه بخوریم دلم براش سوخته بود گفتم من باید زود برگردم فقط نیم ساعت پیشت میتونم بمونم شوهرم نگران میشه گفت باشه گفتم فقط باید قول بدی هرکاری میخای بکنی فقط از رو لباس باشه اونم گفت باشه گفتم قسم بخور اونم قسم خورد، خلاصه قبول کردم رفتیم خونش داخل یه آپارتمان بود، با آسانسور رفتیم بالا، دم در رسیدم درو باز کرد من جلوتر حرکت رفتم در و بست دنبالم اومد گفت عجب کونی داری دختر، برگشتم گفتم عیبه لطفا نگین، خلاصه رفتم رو مبل نشستم اونم رفت از یخچال میوه آورد، روبروم نشست، گفت یه سوال بپرسم ناراحت نمیشی؟ گفتم تا چی باشه، گفتم بگو، گفت تا حالا به شوهرت کون دادی؟ آخم کردم گفتم لزومی نمیبینم که بگم، یکم مکث کردم گفتم نه، گفت یعنی تا حالا از کون ندادی؟ گفتم چطور؟ گفت همینطوری معلوم بود از اونایی که خیلی کون دوس داره گفتم قبل ازدواج دوس پسر زیاد داشتم گفت دادی؟ گفتم اره گفت چند بار دادی؟
گفتم زیاد دادم یادم نمیاد با خنده گفت پس کونده ایی گفتم اگه میخای اینطوری حرف بزنی من برم گفت باشه دیگه سوال نمیکنم گفت میشه بیام کنارت بشینم گفتم خواهش میکنم بفرمایید واقعا چندش بود برام اومد کنارم نشست چندشم میشد گفتم چند سالته گفت 72 گفت تو چند سالته من گفتم 27 گفت میزاری بوست کنم؟ گفتم اشکالی نداره خلاصه اروم بوسم کرد دستش اروم گذاشت رو دستم بعد دستشو گذاشت از داخل کنار رونم همینجوری نگام میکرد منم خجالت می کشیدم نگاش کنم رومو برمیگردوندم جلو رو نگا میکردم گفت بزرگترین ارزوم الان اینه که تو رو با لباس زیر ببینم و کیرمم ساک بزنی گفتم زیادی داری تند میری بهتره من برم گفت غلط کردم دلم براش خیلی سوخت رفته بود توو فکر یه چند دقیقه حرف نمیزد منم از اون شورتای سکسی لامبادای بندی قرمز پوشیده بودم خیلی تابلو بودم لباسامو در بیارم گفتم من خجالت میکشم اونم گفت باشه اصرار نمیکنم منم چند دقیقه گذشت بلند شدم رفتم جلوش به فاصله ی دو متریش پشت کردم لباسامو دراوردم فقط با شورت سوتین جلوش وایستادم اونم گفت اوففف عجب کونیییی گفتم مرسی خجالت میکشیدم برگردم گفت میشه تو همون حالت یکم راه بری منم شروع کردم به راه رفتن تا رسیدم به دیوار گفت حالا بیا پیشم بشین منم با خجالت برگشتم رفتم کنارش نشستم، دستشو گذاشت رو کمرم نازم میکرد میگفت چه خانم خوبی اگه جوون بودم میگرفتمت، گفتم شما هنوزم جوونی، گفتم دوس دارم بهت حال بدم تا اینو گفتم سوتینمو از پشت باز کرد برش داشت گذاشت اونور مبل منم از خجالت خودمو چسبوندم بهش سینه هام نبینه، گفتم این چه کاری بود قرارمون این نبود، هی قربون صدقم میرفت دست چپشو از کنار گذاشت رو سینه سمت راستم، نازش می کرد، هی منو بوس میکرد، کم کم یک منو از خودش فاصله داد سینه هامم می بوسید، نوک سینه هامو می بوسید قربون صدقش میرفت، منم خجالت میکشیدم.
اومد بالا لبمو می بوسید منم چندشم میشد، یه چند لحضه زل زد به من، منم خجالت می کشیدم، گفت میشه جلوم سرپا وایسی، وایسادم، دستشو از پشت به رونامو کونم دست میزد بعدش از روی شورت توری شروع کرد به بوس کردن کسم، چند لحضه اینکارو کرد بعد گفت دوباره بشین، خلاصه کنارش نشستم، دوستش داشتم بهش حال بدم، پاهامو گذاشتم رو پاش به نحوی که زیر رونام روی روناش بود، اونم بغلم کرده بود میگفت عجب جیگری هستی یه دستشو از پشت برده بود رو کمرم دست چپشو گذاشته بود از اون سمت پهلوی کونم هی لبامو بوس میکرد پیشونیمو بوس میکرد با دست چپش سینه سمت راستمو میگرفت دستش گفتم دوس دارم کیرتو بخورم گفت عیبه دختر داشت حالا برام ناز میکرد خلاصه پامو از پاش برداشتم شروع کردم به خوردن لباش اونم زبونشو میکردن دهنم تو همون حالت زیپ شلوارشو باز کردم کیرشو دادم بیرون از پهلوش اومدم پایین شروع کردم به خوردنش خیلی بو میداد ولی دیگه چاره ایی نداشتم خواستم مرام براش بزارم اونم دستشو برد سمت کونم هی میمالید بند شورتمو کنار زد انگشت کرد کونمو دستش گرفتم اومد بالا لبامو براش گاز گرفتم گفتم قرارمون این نبود همینطور لبامو که گاز گرفته بودم لبامو بوسید با التماس نگام میکرد خلاصه دوباره رفتم پایین به خوردن مشغول شدم اونم انگشتشو کرد تووو کونم….
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید