این داستان تقدیم به شما

قسمت قبل
سلام مجدد دوستان
من نسرین هستم و اما ادامه ماجرا
همینطور که گفتم آقای احمدی شوهر افسانه منو دید که رسول رو پیاده کردم

فردا به بهانه تعویض طلا رفتم مغازش
طلا فروشی داره
خواستم یه جوری بهش بگم که چیزی به افسانه نگه
 
خلاصه از هر دری حرف زدیم و من بحث رو بردم به دیروز که رسول رو برده بودم خونه مادرم رو تمیز کنه…
آقای احمدی گفت اتفاقا دیدم کجا پیادش کردی
خوب کاری کردی اونجا پیادش کردی چون تو ساختمون فضول زیاده دیدم چه مرد خوبیه واقعا حیف که اون افسانه عوضی زن این شده
شماره آقای احمدی رو گرفتم که عکس طلاهای جدید که میاره رو تو تلگرام برام بفرسته..
خلاصه چند وقت با رضا(احمدی) در تماس و چت بودم خیلی ازش خوشم اومده بود تو این مدت دو بار دیگه به رسول کوس دادم و حسابی ارضا شدم
یه روز تعطیل داشتم تنها میرفتم باغ دخترم و شوهرم رفته بودن خونه مادرشوهرم
رضا تو پارکینگ بود

باهم احوال پرسی کردیم گفت کجا میری گفتم برم یه سری باغ تا غروب بیام
دیدم یه جوری گفت تنها میری گفتم اگه افتخار میدی بیا..
دیدم چشاش برقی زد و خوشحال شد گفت تو برو من یک ساعت دیگه خودم میام منم لوکیشن بهش فرستادم و رفتم
تو راه همش به کیر رضا فکر میکردم و اینکه چجوری میخواد منو بکنه فکر میکردم
البته تو ذهن من این بود شاید رضا اصلا اینکاره نبود به گفته افسانه اصلا شهوتی نبود
 
خلاصه رسیدم و رفتم کمی تو استخر شنا کنم که رضا زنگ زد چیزی نمیخوای بگیرم گفتم نه ممنون همه چی هست گفت مشروب چی گفتم مگه مشروب میخوری اونم گفت با تو آره
گفتم بیا داریم
رضا اومد منم با حوله اومدم تو هال نشستیم چندتا پیک ویسکی خوردیم دیدم رضا داغ شده و داره سینه هامو دید میزنه…
گفتم چطوره آهی کشید گفت داره منو دیوونه میکنه
گفتم مال خودته عزیزم
اومد جلو بغلم کرد لب های همو حسابی خوردیم بعدش حوله رو از تنم درآورد شروع کرد به خوردن سینه هام و رفت سراغ کوسم و زبونش رو کرد توش چرخوند
لیس میزد دوباره زبونشو میکرد توش دیگه طاقت نیاوردم گفتم رضا کیرتوووو بکن تووووش

 
رضا هم سریع لخت شد دیدم چه کیر خوشفرمی داره کوتاه بود ولی کلفت
یه کم براش خوردم دراز کشیدم پاهامو دادم بالا گفتم بیا عزیزم بکن توش که امروز مال توئه
رضا هم آروم سرکیرشو وارد کرد تو کوسم بعدش خوابید روم تا ته رفت توش
در حین تلمبه زدن سینه هامو میخورد و منم داشتم ارضا میشدم گفتم تندتر تندتر…
با یه آه بلند ارضا شدم رضا هم دیگه تکونش نمیداد
کمی آروم شدم
گفتم بکن تو هم آبت بیاد
گفت داگی شو زودتر بیام منم داگی شدم از پشت کرد تو کوسم چند دقیقه زد بعدش آبشو ریخت روی کونم
بغل هم دراز کشیدیم و یک ساعتی خوابیدیم
بعدش بلند شدیم دوشی گرفتیم و ناهار درست کردیم و جاتون خالی خوردیم
بعد ظهر یک بار دیگه بهش دادم و حسابی لذت بردیم و بعدش زدیم بیرون به سمت خونه….
 
 

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *