این داستان تقدیم به شما

سلام. وقتی با شهین ازدواج کردم یک جوان شهرستانی و قوق العاده متعصب بودم و به نجابت زنم که نزدیک یکسال زیر نظر داشتمش ایمان داشتم.اونموقع شهین هم مثل خودم بدنی لاغر و کم گوشت داشت اما خیلی زود متوجه شدم که خیلی حشری میباشد. وقتی بچه اولمون رو زایید بعد داز مدتی انگار استخوان ترکوند. بدنش شروع کرد به پر شدن و روز به روز سکسی تر و حشری تر میشد. و من همجنان به نجابت او ایمان داشتم..
 
من کارمند یک شرکت بودم و توی شرکت ما همکاران فقی زیادی بودند که هرگاه آبگرمکن یا کولر و تلویزیون خراب میشد از یکی از همکاران میخواستم تا برای تعمیر البته مجانی بیاد منزل ما. با این ها زیاد دوستی نداشتم اما بعد از مدتی متوجه شدم هر کی یکبار میاد خونه ما با ترفند های مختلف باهام صمیمی میشه و خیلی زود رفیق فابریک میشه. و رفت و اومد حالا توی اینها مجرد بود و متاهل هم بود. اما اکثر این ها دند روزی وست داشتند بیان خونه ما به بهانه های مختلف و من هم که یک جوان از یک شهرستان دور افتاده خوشحال بودم که تا این حد مورد توجه و علاقه دوستان م هستم. شهین هم هیچ مخالفتی با رفت و آمد های من با دوستانم نداشت و حس میکردم بدش هم نمیاد. حالا چند دوست فابریک داشتم که برای بازی کردن و تخته بازی کردن میومدن خونه ما و شهین هم با خوشرویی پذیرایی میکرد.یک روز متوجه نگاه تقریبا خریداری دوستم رضا به زنم شدم اما باز گفتم اشتباه کردم. چند روز بعد بهویی که برگشتم به زنم نگاه کردم دیدم داره با نگاه خریداری به دوستم رضا نگاه میکنه که به محض دیدم من نگاهش رو دردید. شهین باز هم زیباتر و سکسی تر میشد چند روزی توی این فکر بودم که این نگاه ها یعنی چی؟ هرچه شهین زیباتر میشد و سکسی تر میشد و شهوتی تر هم میشد بطوریکه هنگام سکس با ناخن ها و دندان هاش زخمو زیلی میکرد منرو و من چون لدت زیادی میبردم از سکس با او خیلی زود ارضا میشدم . گاهی دو یا سه بار در یکشب آب من میومد در حالیکه شهین هنوز ارضا نمیشد.
 
یکشب در حال سکس خیلی اتفاقی بهش گفتم رضا بد جوری نیگات میکنه که یهویی متوجه شدم هیجان سکسی او چندین برابر بالا زد و اونشب ارضا هم شد. خالا دیگه شهین خیلی سر تر از من شده بود و من خودم متوجه شده بودم شوهری نیستم که بتونم زنم رو راضی کنم و متوجه حشری بودن و شهوتی بودن او و زیبایی و سکسی بودن او هم بودم. حالا دیگه تعداد رفقا روز بروز زیاد تر هم میشد و چون همسرم مخالفتی نداشت هفته ای یکی دوبار بساط قمار و پوکر در منزل ما برگزار میشد و من هم دیگه به این وضع عادت کرده بودم. بعد از آنشب برای هیجان سکسی و ازضای شهین باز هم هنگام سکس اسم رصا و یا سایر دوستان را که اغلب از من تتنومند تر و داری اندامی مردانه و خوش تیپ تر هم بودند را میبردم و شهین هم بی مهابا با نام بردن دوستانم غرق هیجان و لدت میشد . ارضا میشد و من عیبی در این کار نمیدیدم چرا که دوست داشتم زن خوشگل و سکسی خود را ارضا کنم. کم کم متوجه شدم هنگامیکه رضا تنها میاد خونمون که تخته بازی کنیم شهین آرایش بیشتری میکنه و لباس های راحت تر و باز تری میپوشه. اگر چند ماه قبل این اتفاق می افتاد شاید کارمون به طلاق هم میرسید اما نمیدونم چی شو واقعا نمیدونم چی شد که از این وضع احساس بدی نداشتم هرچند هر ازگاهی متوجه نگاهای هیز زضا و شهین بیکدیگر میشدم اما گویی در مقابل سکسی بودن زنم و هیکل مردانه و چهره استخوانی و زن پسند رضا خلع صلاح شده بودم و حس بدی هم نداشتم. دیگه هنگام سکس هم کارمون از فقط نام بردن اسم رضا کذشته بود و از هیکل مردونه و چهار شانه دوستم میگفتم و از سینه های ستبر رضا میگفتم و شهین به بدن خوش فرمش پیچ و تاب میداد و دیگه آقا رضا شده بود پای ثابت سکس من و زنم. اما بعد از ارضا شدن هیچ ضحبتی در این مورد نداشتیم. اما خودم با دیدن هیکل زن حشری خودم و دیدن هیکل مردونه رصا روز به روز بیشتر تحریک میشدم و دیگه سعی میکردم هر طوری شده رضا رو زود به زود بیارم خونه و از آرایش و لباسهای شهین که روز به روز باز تر میپوشید استقبال میکردم و از زیباییش تعریف میکردم. دیگه داشتم مطمئن میشدم که بین زنم و دوستم رضا یک رابطه حسی و سکسی شدیدی شکل گرفته و من هم به زنم حق میدادم با داشتن شوهر زپرتی چون من و سطح نیازش به جنس مخالف با رضا رابطه داشته باشه. و خودم را اینگونه قانع میکردم که مگر گناه کرده که زن من شده که تا آخر عمرش نمونه یک سکس درست و حسابی با یک مرد درست و حسابی داشته باشه . دوستش داشتم و بیم اینرا هم داشتم که اگر زندگی را براش زندون کنم و مانع گرایش های زنانگی و طبیعی او بشم شاید اورا از دست بدهم یا دوستان از دستم خارجش کنند.که میکردند.

 
هر روز بیشتر از دیروز مسحور زیبایی زنم و توجه رضا به او میشدم طوریکه اگر رضا دیر میکرد خودم میرفتم دنبالش و اگر روزی رضا گرفتار بود و نمیآمد خونه مون شهین حسابی میرفت تو قیافه و بد اخلاقی. وقتی به خاطر دوستم بد اخلاق میشد دلم میسوخت براش و هر موقع دیر وقت هم که بود و البته با کمال میل میرقتم رضا رو پیدا میکردم تا زنم خوشحال باشه. اینرو بگم که رضا یکسال از من کوچکتر بود ولی تولد من 24 و تولد زضا 25 بهمن بود و سال قبل هم شهین برای دوتامون تولد گرفت و چند جور غذا پخت اما هنوز حیا را رعایت میکرد. داشتیم به 24 بهمن نزدیک میشدیم و من اصلا یادم هم نبود که شهین دو روز قبلش بهم یاد آوری کرد و گفت مثل پارسال عصر 24 بهمن برای دوتامون چشن تولد میگیره اما برای اولین بار ازم خواست برای تولدمون مشروب تهیه کنم. یک لیست بلند بالا را هم برای خرید بدستم داد که فهمیدم امسال میخواد سنگ تموم بزاره نه برای من کهئالبته برای عشقش زضا. و این منرو تحریک میکرد. دیگه به بدن زیبا و کردنیش که نگاه میکردم بلافاصله اندام مردونه رضا میومد در نظرم و فکر اینکه زنم با مردی مثل رضا سکس داشته باشه دیوونم میکرد اما هیچ برنامه ای برای کانالیزه کردن این ها نداشتم و زضا هم که دیگه دیوانه وار زنم رو دوست داشت هنوز شرم و حیایی از من داشت اما چشم از شهین برنمیداشت ولی بیشتر از این پیشروی نمیکرد.. شب قبل از مهمونی تولد سه نفره مان کنارش خوابیدم کمی بهش ور رفتم که عکس العملی نشان نمیداد اما یهویی بهش گفتم شهین جون دیگه هم من میدونم و هم تو میدونی وهم رضا میدونه که تو رضا هم بهم علاقه مند شدید و هم بزودی با هم سکس هم خواهید داشت برگشت کمی نگاهم کرد توی نگاهش هم شرم را میدیدم و هم نیاز را. ادامه دادم که من میدونم که تو خیلی از من سر تر هستی و اونقدر سکسی هستنی که من تا میام باهات سکس کنم زودی آبم میاد و میدونی که با ارتباط تویی که دوستت دارم و دوستم رضا مخالفتی ندارم. گفت جدی میگی گفتم مگر نمیبینی مدت هاست خودم زضارو میارم اینجا صرفا برای تو عزیزم که خس خوبی داشته باشی . من میدونم که تو و رضا عاشق همدیگه هستید درسته؟ پاسخی نداد طوریکه سکوت علامت زضاست و اضافه
کردم که من میدونم تو و رضا تو آتش سکس با همدیگه دارید میسوزید اینرو که گفتم پرید و لب هام رو بشدت بوسید فهمیدم داره سپاسگزاری میکنه..

 
 
ادامه دادم که رضا هم گناه داره بد جوری عاشق زنم شده و بنده خدا مجرد هم که هست اصلا هم تقصیر نداره این زیبایی و جاذبه زنانگی توست تو که زنمی که من دوستت دارم که دوست شوهرت رو به این روز انداخته. بعد کمی از هیکل مردانه رضا براش گفتم که همچه مردی لایق سکس با زن منه با توی زیبای حشری باز هم لبام رو بوسید و حس کردم که شورتش خیس شده. و اگر کمی ادامه بدم آبش هم میاد برای دوستم. واقعا لذت میبردم از این همه وابستگی زن خوشگلم با دوست گردن کلفتم.
مدتی بود به ک چیز فکر میکردم که اگر شهینم از سکس با دوستم منتهای لذت را ببره این امکان وجود داره که منرو رها کنه و بره با رضا ازدواج کنه. بباهاش در میان گذاشتم که نگران این مورد هستم گفت چه موردی ؟ گفتم اینکه وقتی با زضا بخوابی و با رضایی که سی سانت قدش از من بلند تره و دوبرابر من وزن داره و پهنای سینه پشمانوش چند برابر سینه شوهرته و میتونه اوج لذت رو بهت بده و تو دیگه منرو رها کنی و بری باهاش ازدواج کنی ج.ن میدونم چقدر همدیگر رو دوست دارید. شهین گفت اصلا این فکر رو نکن . اگر من رو آزاد نمیگذاشتی و به عشقم با رضا احترام نمیگذاشتی و و حالا هم داری پیشنهاد میدی که باهاش رابطه زناشویی داشته باشم مگر دیوانه هستم که تو شوهر به این خوبی و روشن فکری رو رها کنم و برم با یک آدم اسو پاس ازدواج کنم. تازه اوج لدت یک زن اینه که نه شوهرش بلکه با دوست باحال شوهرش سکس کنه اگر رضا شوهرم باشه باز دوست داشتم به دوستش بدم منرو بکنه و حال کنیم. کفتم هنوز دوستم داری گفت بله من زن تو هستم و به تو متعهد هستم و این تو هستی که من و رضا رو هول دادی به طرف همدبگه. هر موقع دوست نداشتی این رابطه رو بگو تا تمامش کنیم . اما من دوست داشتم تجسم اینکه مرد تنومندی مثل رضا زنم رو بکنه و از زنم و از سینه هاس خوش فرم زنم و از رون های سفید و کله قندی زنم و از کس و کون دست نخورده و تنگ زنم و از این همه زیبایی زنم لذت ببیره و زنم لذت ببره از دوستم از یک مرد قوی خوش هیکل که عاشقش هم باشه با یدونه کیر کار درست که لیاقت زنم رو داشته باشه .وای داشتم دیوونه میشدم گفتم نه عزیزم من دوست دارم تو از این همه نعمت زنانگی و خدادادی که در وجودت هست لذت ببری من شهین جان دوستت دارم و هر روز هم بیشتر دوستت دارم و حالا که میبینم با دوست کردن کلفتم رابطه داری باز هم بیشتر دوستت دارم و بعد از اینکه فردا شب با رضا خوابیدی و با خیال راحت تا صبح دوستم از جلو و عقب تو رو بکنه بیشتر از همیشه دوستت دارم پرسید فردا شب؟ گفتم آره دیگه وقتشه که تو و رضا با خیال راحت تو بغل همدیگه بخوابی و من تا صبح با کیر راست لذت ببرم که این کس کردنی با این همه اشتیاق زن خودمه و باور کن هیچگاه و اگر با تمام دوستام هم سکس داشته باشی طلاقت نمیدم چون مال من هستی.
 
حس کردم شهین خیلی خوشش اومد وقتی گفتم حتی اگر تمام دوستام هم بکننت باز هم دوستت دارم و اونموقع بود که فهمیدم تمام دوستایی که شهین رو دیدن نمیتونن از کردن زنم صرف نظر کنند و باز هم بیشتر تحریک شدم. وقتی این حرف ها رو میزدیم کیرم حسابی راست شده بود شهین متوجه کیرم شد انرو گرفت و گفت ببین بد جنس هیچ موقع که بامن سکس میکنی اینطوری کیرت راست ننمیشه. گفتم اره عزیزم آخه این کیر قابل زنی مثل تو رو نداره اون کیری که قابل تو رو داره مال کیه که عاشق زنم شده؟ گفت کیر رضاست گفتم آره خوشگلم لون کیر دوستم هست که قابل کزدن زنم رو داره حالشو ببر عزیزم همین فردا که برامون مهمونی سه نفره تولد میگیری باید بعد از مشروب خوردن اونقدر رضا رو با اون رونای خوشگلت و این سینه های سفت و بزرگت تحریک کنی که کیر 25 تا 30 سانتی دوستم رو راست کنی گفت چی بپوشم گفتم کوتاه ترین دامنی که داری و اون تاپی که بیشتر سینه های قشنکت رو میریزه بیرون و با شوخی و مالوندن رون های لختت به پاهاش با نگاه های عاشقانه بی ام بی (شهین میدنست بی ام بی یعنی بی منو بکن)و من میخوام ببینم که این زنمه زن خودمه که این کیر سی سانتی و کلفت رو راست کرده میخوام این کیر گردن کلفت را که داره برای زن من زاست میشه رو ببینم من که روم نمیشه بهش بگم برو زنم رو بکن اما وقتی دیدم این کیر گردن کلفت برای زن من راست شده احساس غرور میکنم که تو زن من هستی .

 
قرار شد برای فردا حسابی بخودش برسه و رون های سفت و سقیدو کله قندیشو با کوتاه ترین دامنش بریزه بیرون برای دوستم و بیشتر ممه های زیباشو با جک زدن بیاره بیرون که دوستم حال کنه و دیوونه کردن زنم بشه قرار شد وقتی کیر زضا رو حسابی راست کرد و من دیدم که زنم این کارو کرد به بهانه مستی برم تا ظاهرا بخوابم و زن نیمه عریان و حشری خودم رو با دوست کیر کلفتم تنها بزارم…

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *