داستان سکسی تقدیم به شما
منو رضا تو دانشگاه با هم اشنا شدیم همو خیلی دوست داشتیم ولی با این وجود تو دو سال اول رابطه مون هیچ سکسی با هم نداشتیم تا این که رضا منو به خونش دعوت کرد خونه ساده ای داشت بیشتر زمانیکه اونجا بودم راجع به درسا و دانشگاه حرف زدیم من یه کتاب از قفسه برداشتم و روی زمین نشستم رضا هم کنارم نشست تو همون حال یه یهو روی گونمو بوسید بعد لباشو کشید روی گونم تا به لب هام رسید و لبامو بوسید دلم هوری ریخت بهم گفت مانتو تو دربیار من فقط نگاش کردم بعد امد و خودش مانتو و بلوزمو دراورد و محکم منو تو بغلش گرفت حس خاصی داشتم هم خجالت میکشیدم هم لذت میبردم خودمو محکم تو بغلش نگه داشته بودم که هم تو چشماش نگاه نکنم هم از اغوش گرمش لذت ببرم با این که دوست نداشتم برم خودم از تنش جدا کردم گفتم میخوام برم فهمیده بود که من از کارش شکه شدم ازم عذر خواهی کرد و کمکم کرد تا لباسامو بپوشم تو همین حال گفت فردا هم بیا پیشم میخوام یه ناهار خوشمزه درست کنم بهت قول میدم دیگه این کارو نکنم منم قبول کردم . اونشب خودمو اماده کردم چون میدونستم که رابطه من و رضا وارد فاز جدیدی شده فردا صبح بهترین لباسمو پوشیدم و بهترین عطرمو به خودم زدم و راهی خونش شدم .اتاقش تاریک کرده بود و روی زمین یه پتو با دو تا بالشت گذاشته بود انگار بر خلاف قولش خودشو کاملا اماده کرده بود نشستم رو تختش اونم نشست رو زمین روبروم بعد شروع کرد جکای سکسی گفتن داشتم کم کم تحریک میشدم اتاق تاریک و اون رختخوابو اون حرفا … یهو وسط حرفاش پریدم بغلش حس میکردم تو وجودش غرق شدم لباسامو تند تند در اورد فقط شورتو سوتین تنم بود لباسا خودشم دراود به جز سرتش بعد خوابید کنارم و ازم لب میگرفت دو تا پاشو گذاشت کنار تنم و دستشو برد زیر کمرم و سوتینمو باز کرد سینه هامو میخورد یه سینمو میخورد و اون یکی رو با دست میمالید بعد دستشو کرد تو شرتم من ترسیدم دستشو دراوردم گفت نترس کاری ندارم بعد شروع کرد با کسم بازی کردن من پشت کردم بهش اونم همینجور که دستش تو شرتم بود گردنو گوشمو میخورد صدای ناله هام بیشتر تحریکش میکرد شرتمو بیرون کشید و خوابید روبروم کیرشو گذاشت لای پام و تکون میداد دستای مردونشم رو سینم بود خیلی تحریک شده بودم بعد پامو باز کرد و توی کسمو خورد دیگه تحمل نداشتم اه و ناله میکردم دوس داشتم جیغ بکشم بهم گفت برام ساک بزن من از تو فیلما یاد گرفته بودم اول سرشو لیس زدم بعد تا ته کردمش تو دهنم بعد از زیرش زبون زدم تا نوکش حسابی حشری شده بودیم دوباره منو خوابوند گفت پاهاتو باز کن بعد خوابید کنارم سینه هامو میخورد و با کسم بازی میکرد انقد تحریک شده بودم که پاهام بی اختیار جمع میشد پاهامو با پاهاش باز کرد و پاشو گذاشت رو پام که تکون نخوره و هی باهاش بازی میکرد بعد به پشت خوابوندم و با کونم بازی کرد تا باز شه بعد چربش کرد و کردش داخل اولش خیلی درد داشت بعد خیلی خوب بود اروم اروم تکونش میداد بعد ابشو ریخت داخل اون روز دو سه بار دیگه سکس کردیم و با هم حموم رفتیم از اون روز به بعد رابطه جنسی ما شروع شد الانم پنج ساله که با همیم و میخوایم با هم ازدواج کنیم.
نوشته: nazi20
نوشته های مرتبط:
بهترین روزای ما
به یاد روزای قدیم (1)
منِ حشری
منِ سزاوار (۳ و پایانی)
منِ سزاوار (۲)
منِ سزاوار (۱)
ممــنوعـه ی مَن
دكتر كار بَلد و منِ عشق سن بالا
معامله خیلی خوب
روز خوب با نرگس جون
شریک جنسی خوب
پسر عموی خوب
خوب بد زشت (۵ و پایانی)
خوب بد زشت (۴)
خوب بد زشت (۳)
خوب بد زشت (۲)
خوب بد زشت (۱)
سکس خوب تو لباس فروشی
ماری جوون همسایهی خوب
حس خوب هم حس
اشتباه خوب من (۲)
اشتباه خوب من (۱)
قرار دوم با مهندس و کیرخوبش
دوست خوب من احمدی
حس خوب گی
یه روز کاری خوب
یه راه خوب واسه مخ زدن
همسایه خوب
مشتری خوب و سکسی من و سکس سه نفره
نگار، اشتباه خوب من (۱)
تنها تجربه خوب من از گی بودنم
مهسا همسفر خوب
همیشه اولین ها خوب نمیشن
حس خوب با برادر شوهر سكسيم
یه روز خوب میاد
کوس خوب و بد
سکس خوب یا بد (۱)
سکس کمر خوب کن
خواهر خوب
سگ خوب من
صاحب خونه خوب
یه خاطره خوب با سمیرا
یه روز خوب با خواهرم
پسر خوب خودم
عاشق کون دادنم ولی یه دوست خوب نیس
تابستان خوب
یه حس خوب
یه اشتباه خوب
دوست خوب
میترا مشتری خوب من (۱)
از حس بد تا عشق خوب (۲)
روز خوب، روز بد (۲)
یه دوست خوب
از حس بد تا عشق خوب
یه حال خوب
خوب یا بد پایان
یه سکس خوب
روز خوب، روز بد (۱)
خاطره خوب اشکان
خاطره ی خوب من با پسر قد بلند هیکلی
خوب شد اومد توی زندگیم (۱)
گردش یک روز دیرین خوب و شیرین
یه سکس خوب با دوست دخترم
حال خوب من
شاگرد خوب کس خوبتر
خدا برکتش بده خوب بهم حال داد
حس خوب یا بد به زندایی ….؟
شانس خوب…
سکس خیلی خوب با کاربری از انجمن کیر تو کس
حس خوب زنانه
یه شب خوب
یک کون کردن خوب
شب خوب یا بد؟!
زوج خوب
امیر و لیلا … دو دوست خوب
یه سکس خوب (۲ و پایانی)
یه روز خوب با مهناز
یک روز خوب با دختر بوشهری
از یه روز خوب تا یه روز سرد و تاریک
حس خوب زندگی
خوب بود ولی نه برای یه راه
سکس خوب فرناز با بهراد
خاطره سکس خیلی خوب
یه نقشه خوب برای کون دادن تو حموم عمومی
یک صبح خوب
یه روز خوب و گی
حس خوب
سکس خوب و غمگین
یک کون دادن خوب
شب خوب یا بد؟!!
یک روز خوب جوان پشت کنکوری
مادرزن خوب
خاطره ی خوب دانشگاه با زن شوهردار
یه سکس خوب و ماندگار
خاطره بد پس از چند لحظه سکس خوب
سه تا دوست خوب
شروع خوب برای یک پایان بد
یه روز خوب گی با دوست
عاقبت یه دختر خوب
اشتباه خوب
روز خوب
بعد از مدتها انتظار برای یه دختر خوب
بدشانسی برام خوب شد (2)
بدشانسی برام خوب شد (1)
دوران خوب گی
سکس پارتنر خوب
خواهر خوب و رفیق بد
پاداش کار خوب
اونروز حالم زیاد خوب نبود
بابای خوب
یک روز خوب با نسترن
سکس خوب
ناراحتی خوب
شاگرد خوب من
خواهر خوب اما…(۲)
برادر مست و خواهر خوب
خواهر خوب اما…۱
پسر خوب مامان
مادر خوب و مهربون من1
مادر خوب و مهربون من2
بابای خوب قسمت سوم
باباي خوب
خواهر خوب و خوشگلم 2
خواهر خوب و خوشگلم 1
خواهر خوب وخوشگلم 5
خواهر خوب و خوشگلم 7
خواهر خوب و خوشگلم 4
خواهرو خوب خوشگلم 3
اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
دیدگاهتان را بنویسید