داستان سکسی تقدیم به شما
سلام به همه دوستای انجمن کیر تو کس
این داستان مربوط تخیل بنده نیست و زندگی واقعی شخصیست که من شنونده اون بودم و طبق خواسته خودش این حرفها رو مینویسم.
زندگی من توی یه خانواده متوسط شروع شد.نه خیلی مذهبی نه آزاد.معمولی بودیم. منم یه دختر معمولی.خب تو دوره ما همه ابرو کتلتی بودیم با کلی مو تو صورت مث الان نبود که همه سه دور از جلو عقب دادن بعد میگن ما هنوز دختریم! فکر و ذهن ما ترس از درس پرسیدن معلما بود نه تریپ و قیافه. خلاصه منم درسم که تموم شد سریع به یه آدم شوهرم دادن. آدم که چ عرض کنم یه حیوون!
اوایلش آدم بدی به نظر نمیرسید.البته منم چون شوهر کردم قیافم از زمین تا آسمون فرق کرد، جوری که دوستام وقتی دیدنم گفتن واااااای تینااااا قبلنا اسمت به قیافت نمیخورد. چندتا فحش ابدار حوالشون کردم ولی بهشون حق میدادم. حالا واسه خودم شده بودم یه زن ناز و خوشکل و تو دل برو.چشمای بی حالت قبلم شد چشمای درشت و ناز که دل شوهرمو که چه عرض کنم دل همه رو برده بود.خب البته چه فایده وقتی قرار بود به لجن کشیده بشم.
عروسی کردیمو رفتم خونه بخت.فکر میکردم که دیگه راحت شدم و میتونم استقلال داشته باشم اما زهی خیال باطل. یه موقع هایی خوشکل بودن باعث دردسره اما واسه من بدترین چیز ممکن شد. باز خانواده خودم یعنی فقط پدر و مادرم چون من تنها بچه ی خانواده بودم. نه خواهری نه برادری. اونا حداقل بهم فشار نمیاوردن اما علی منظورم اون حیوونه پدرمو در آورد!
واسه خرید تا سر کوچه میرفتم صدبار باید جواب پس میدادم.اوایلش گفتم چون دوستم داره روم غیرت داره اینجوریه. تازه خوشمم میومد اما بعدش…
روزگار سیاه من زمانی شروع شد که مامانو بابای مهربونم توی راه تهران مشهد توی تصادف درجا کشته شدن.یکسال از غم از دست دادنشون کارم به بیمارستان کشید. ما تو تهران کسی رو نداشتیم همه شهرستان بودن بعد تقسیم ارث همه رفتن دنبال زندگی خودشون حتی میدونستن اوضاع روحیم بده اما نهایت یه هفته خوردن خوابیدنو رفتن.
بعد یه سال دکترا گفتن حال روحیم مساعد شده اما امان از بخت بد!
علی گیر دادن هاش بدتر شد.
هااااا چیه باز رنگ و لعاب دادی به خودت کدوم گوری داری میری؟ گفتم دوستم ساناز دعوت کرده دارم میرم پیشش خب حوصلمم سر رفته. نهایت دیگه برو اما تا یه ساعت دیگه خونه باش با اصرار زیاد من شد ۲ ساعت!
خلاصه کنم علی زیاد دنبال سکس نبود وقتی هم که دلش میخواست نهایت نیم ساعت طول میکشید ارضا میشد من که اصن حق اظهار نظر نداشتم. ی بار که گفتم بیا بریم دکتر کارت درست میشه خوب میشه چنان زد تو دهنم که گوشه لبم ترکید.
چند روز بعد از سرکار اومد خونه بهم گفت این پولو بگیر برو سوپر مارکت سر چهارراه همشو خرید کن اصلا عجله هم نداشته باش به سر صبر خرید کن.
از تعجب دهنم وا مونده بود! منم از خدا خواسته گفتم برم خونه ساناز یه سر بزنم گفت آره آره برو عزیزم. با خوشحالی رفتمو گفتم خدایا شکرت اما هه….
سه ساعت بعد برگشتم خونه تا کلید انداختم اومدم تو یه بوی گند کل خونه رو برداشته بود که بعدها فهمیدم بوی تریاکه! بساط مشروب که همیشه داشت اما این یکی نوبر بود. رفتم لباسمو عوض کنم دیدم لخت لخت خوابیده تا من و دید گفت بدو بیا لخت شو. انگار داشت با ی کنیز جنده حرف میزد! از ترس کتک سریع لخت شدم چون لحنش وحشتناک بود. تا اومدم پیشش گفت یالا ساک بزن منم ساک میزدمو حسابی کیرشو خوردم بغلم کرد و خواست لب بگیره اما از بوی گند دهنش حالم بد شد صورتمو کشیدم کنار اما چشمتون روز بد نبینه صورتمو گرفت تو مشتشو محکم خوابوند زیر گوشم.اشکام میریخت و هق هق زدم گفتم چرا اینجوری میکنی؟ گفت زنیکه جنده مگه چمه که صورتتو برگردوندی؟ گفتم آخه دهنت یه بوی بد میده گفت خفه شو جنده لاشی از این به بعد همینه.دستامو به پشت قفل کردو داگی خوابوندتم کیرشو گذاشت تو کسم یه جیغ خفیف زدم و گفتم آآآآآییی سوختم اما تند تند تلمبه میزدو چک میزد رو کونم انقدر سوختم که نمیتونستم حتی بشینم.سینه هامم کبود شده بود بس که فشار داده بود انقدر عقب جلو کرد تو کسم که فکر کنم کمرش انقدر سفت شده بود تا یه ساعت همش میکرد همه مدلی که فکر کنید کرد تا ارضا شد!
فکر طلاق نمیتونست بیاد سرم چون کسی رو نداشتم که برم پیشش اما بعدا اتفاقهایی افتاد که هنوزم باورم نمیشه من بشم یه جنده تمام عیار واسه مثلا شوهر سگ صفتم!
بازم یه روز اومد گفت برو پیش دوستت اینم پول هر ساعت خواستی پیش دوستت باش. اینبار شک کردم آماده شدم رفتم بیرون اما پیش کسی نرفتم وایستادم زاغ سیاه خونه رو چوب زدم که دیدم بععععععلههه! یه زن و مرد معلوم الحال رفتن خونه ما. منتظر شدم نیم ساعت بشه که رفتم پشت در واحد که دیدم صداهای ناجور میاد آروم کلید انداختم رفتم تو که چشتون روز بد نبینه علی با اون یارو تو اتاق خواب من رو اون زنیکه بودن داشتن میکردنش.بساط عرقم که تو پذیرایی دیگه معلوم بود چه خبره. یهو داد زدم اینجا چه خبره؟ که همه برگشتن سمت من چون پشتشون به من بود که یهو علی گفت اینجا چه گوهی میخوری زنیکه جنده؟ سریع اومد دستم گرفت و بزن بزن بردتم تو پذیرایی و گفت وقتی میگم جنده ای دروغ نمیگم حالتش اصن عادی نبود گفت لخت شو گفتم علی میفهمی داری چی میگی گفت خفه شو لخت شو نذار صدام بره بالا یالا. گریه م گرفت گفتم غلط کردم الان میرم بیرون اصن گوه خوردم گفت آره گوه خوردی یالا لخت شو تا دید من میخکوبم کیفم پرت کرد رو مبل مانتومو درآورد یهو رفت اتاق خواب گفت بیا کمک با اون یارو که اسمش مرتضی بود دوتایی لختم کردن منم درجا کوپ کرده بودم که علی غیرتی انقدر لاشی شده که زنشو جلوی مرد غریبه لخت کنه!! اصن باورم نمیشد مث مجسمه خشکم زده بود دوستش گفت پیک بریز گرم بشیمو اینم یخش وا بره. من که بخور این آشغالا نبودم اما به زور بهم خوروندن اوایل گیج میزدم اما اون زنه که اسمش مینا بود و انصافا بدن نازی هم داشت افتاد به جون سینه هامو کم کم شل شدم و دیگه حالیم نبود بردنم تو اتاق خواب و ولوم کردن رو تخت و سه تایی افتادن به جونم…
ادامه …
نوشته: تینا
نوشته های مرتبط:
روزگار سیاه سعید و مادرش (۳)
روزگار سیاه سعید و مادرش (۲)
روزگار سیاه سعید و مادرش (۱)
روزگار سیاه (۲ و پایانی)
هی روزگار…..
روزگار غریب (۳)
روزگار غریب (۲)
روزگار غریب (۱)
روزگار دانشجویی فرخنده (۳)
روزگار دانشجویی فرخنده (۲)
روزگار دانشجویی فرخنده (۱)
روزگار شهلا
گردش روزگار
روزگار سپری شده دوران جوانی (۱)
رسم روزگار (۱)
چرخ روزگار (۱)
روزگار تلخ
روزگار دیبا بیوه ی کتابفروش
بازی روزگار (۳)
بازی روزگار (۲)
بازی روزگار
روزگار خوش با همکار حشری
منو روزگار هرزه کرد
روزگار تلخ عاشقی و جدایی
آخ روزگار
روزگار نامراد و زن خائن
روزگار یک روسپی
نامردی روزگار
روزگار من (1)
طعم تلخ سکس و روزگار روژان
روزگار نامرد
آه از روزگار، آه از انتظار (۲)
آه از روزگار، آه از انتظار (۱)
انتخاب از لیست سیاه
کون دادنم به پسرخاله کیر سیاه
لاشخورِ سیاه
نقطه سیاه زندگی من
زن متاهل و سیاه کیرکلفت تو آلمان
قوی سیاه
سیاهمست
سیاه و سفید (۳ و پایانی)
دلیل سیاه پوش شدن شهر
ضربدری با مهمانان سیاه پوست هتل
عکس سیاه و سفید (۱)
رویای سیاه (١)
پشت این نقاب سیاه کیست؟ (۳ و پایانی)
پشت این نقاب سیاه کیست؟ (۱)
زاغ سیاه مامان آرایشگر
عروســــــــک سیاه (۳)
عروســــــــک سیاه (2)
رنگ سیاه تاوان
کلاه سیاه (1)
سرنوشت سفید و سیاه (1)
زن مذهبی من و مرد سیاه پوست
قصر سیاه (1)
تن سفید و چادر سیاه
من سیاه دل سپیدم (5)
کس سیاه السیا و بخت سفید من
من سیاه دل سپیدم (3)
من سیاه دل سپیدم (1)
کیر سیاه
لبخند سیاه 217
لبخند سیاه 103
لبخند سیاه 99
لبخند سیاه 105
لبخند سیاه 102
لبخند سیاه 104
لبخند سیاه 191
لبخند سیاه 93
لبخند سیاه 98
لبخند سیاه 178
لبخند سیاه 184
لبخند سیاه 14
لبخند سیاه 131
لبخند سیاه 155
لبخند سیاه 221
لبخند سیاه 198
لبخند سیاه 10
لبخند سیاه 160
لبخند سیاه 193
لبخند سیاه 209
لبخند سیاه 214
لبخند سیاه 134
لبخند سیاه 89
لبخند سیاه 90
لبخند سیاه 139
لبخند سیاه 142
لبخند سیاه 168
لبخند سیاه 196
لبخند سیاه 40
لبخند سیاه 182
لبخند سیاه 9
لبخند سیاه 140
لبخند سیاه 204
لبخند سیاه 150
لبخند سیاه 8
لبخند سیاه 154
لبخند سیاه 125
لبخند سیاه 26
لبخند سیاه 121
لبخند سیاه 137
لبخند سیاه 211
لبخند سیاه 151
لبخند سیاه 128
لبخند سیاه 124
لبخد سیاه 112
لبخند سیاه 6
لبخند سیاه 138
لبخند سیاه 114
لبخند سیاه 36
لبخند سیاه 158
لبخند سیاه 136
لبخند سیاه 216
لبخند سیاه 174
لبخند سیاه 215
لبخند سیاه 74
لبخند سیاه 78
لبخند سیاه 117
لبخند سیاه 20
لبخند سیاه 43
لبخند سیاه 119
لبخند سیاه 52
لبخند سیاه 44
لبخند سیاه 28
لبخند سیاه 81
لبخند سیاه 115
لبخند سیاه 149
لبخند سیاه 175
لبخند سیاه 143
لبخند سیاه 220
لبخند سیاه 23
لبخند سیاه 71
لبخند سیاه 144
لبخند سیاه 57
لبخند سیاه 31
لبخند سیاه 27
لبخند سیاه 35
لبخند سیاه 68
لبخند سیاه 2
لبخند سیاه 84
لبخند سیاه 67
لبخند سیاه 63
لبخند سیاه 30
لبخند سیاه 11
لبخند سیاه 7
لبخند سیاه 75
لبخند سیاه 3
لبخند سیاه 21
لبخد سیاه 73
لبخند سیاه 34
اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
دیدگاهتان را بنویسید