این داستان تقدیم به شما

این داستان در مورد زری جون همسایه خوشگلمون هست ک واقعا عاشقشم.
داستان از اونجا شروع میشه ک من فرهاد 27 ساله از بندر عباس ک یه مغازه سوپر مارکت تو یکی از شهرهای بوشهر داشتم و یه همسایه تپل مپل خیلی خوشگل ک یه مدت عاشقش شده بودم.
یه روز زری جون اومد مغازه و به من گفت یه شارژ میتونی برام بگیری گفتم باشه بهش گفتم مستقیم بفرستم تو گوشیت یا بهت بدم خودت شارژ میکنی گفت من بلد نیستم شارژ کنم شمارم میدم واریز کن تو گوشیم بعد شمارش گفت و من واریز کردم تو گوشیش بعد گفت اجازه هست با گوشی مغازه یه زنگ بزنم دندان پزشکی گفتم بفرما بعد حواسش نبود من شمارش ک شارژ فرستادم روش برداشتم و تو گوشیم ذخیره کردم بعد چند روز بهش اس دادم و چت کردم و بعد از 5روز تونستم راضیش کنم در حد چت و زنگ با هم رابطه داشته باشیم این زری خانم یه زن 40ساله و تپل بود واقعا به هیکلش نمیومد 40 سالش باشه همیشه بهش میگفتم بیشتر 28 تا 30 سال نمیخوری بعد تا چند ماه همینجور با هم چت میکردیم و وابسته هم شده بودیم و به هم جملات عاشقانه میگفتیم و من بهش گفتم خیلی دوستت دارم و تو رو واسه خودت میخوام و عاشقتم و اونم همینطور. و بعد بهش گفتم رابطتت با شوهرت چطوره؟
 
گفت شوهرم بهم محبت نمیکنه و فکرم نیست اصلا بهش گفتم رابطه جنسیت باهاش چطوره؟؟ گفت اون ک بعضی وقتا دوبار در یه روز میکنه ولی هر روز سکس داریم بهش گفتم از عقب هم سکس داری گفت هفته ای یه بار اونم به زور میکنه خیلی هم درد دارم. بعد من بهش محبت کردم و هر کاری داشت براش انجام میدادم تا این ک یه شب عید سال 96ساعت 10 بود اومد مغازه و من داشتم اخر مغازه جنس صف میدادم اومد از پشت یه دست زد پشت گردنم وبعد برگشتم دیدم زری جون هست وهیچ کس تو مغازه نبود بهش گفتم زری جون اجازه هست یه بوس از گونه هات کنم اول یه کم اخم کرد بعد گفتم جون فرهاد بزار یه بوس کنم گفت باشه بعد تا خواستم بوس گونه هاش کنم یهو من یه بوس از لبش گرفتم و سخت بغلش کردم و سخت گرفتمش چند ثانیه تو بغل هم بودیم ک بعد از هم جدا شدیم و نتونستیم تو چشم هم نگاه کنیم بعد رفت خونه و زنگ زدم بهش و با هم حرف زدیم گفت زری جون ناراحت شدی گفت ن گفتم خوشت اومد گفت بد نبود دیگ با هم حرف زدیم و بعضی روزا و یا شب ها ک مغازه تنها بودم بهش زنگ میزدم بیا مغازه و تو مغازه لبش میگرفتم و بغلش میکردم بعد یه مدت بهش گفتم اجازه میدی یه کم سینه های خوشگلت رو بگیرم ناراحت شد اولش ولی بازم راضیش کردم و یه کم تو مغازه لب ک میگرفتم دست هامم میزاشتم رو سینه هاش و بعد یه بار از پشت گرفتمش و و داشتم تو مغازه لب و گردنش میخوردم و کیرمم سخت فشار میدادم به کونش و بعد دستم رو از بالای لباسش کردم داخل لباس و سینه هاش رو گرفتم از حال داشت میرفت ک دیگ گفتم برو تا کسی نفهمیده بعد دیگ هر شب کارمون شده بود سکس چت یا سکس تصویری یا سکس تل یه شب بهش گفتم از چجور سکسی خوشت میاد گفت من خیلی از سکس خشن خوشم میاد من بهش گفتم مگ شوهرت نمیگی به زور میکنه گفت به زور فقط تو کونم میکنه ولی دیگ بقیش اروم میکنه گفتم سکس خشن دوست داری از جلو باشه یا عقب گفت جلو خیلی دوست دارم سکس خشن کنم گفتم از عقب چی گفت نمیدونم و من دیگ زیاد گیر بهش ندادم تا یه روز پنج شنبه زنگ زدم بهش گفتم فردا جمعه شوهر کجا میره گفت جایی نمیره شاید بره نماز جمعه و من بهش گفتم یه خونه کنار مغازم هست مال خودمه ظهر ک شوهرت رفت بیا چند دیقه پیشم تا ببینمت خیلی دلم برات تنگ شده اولش گفت ن ولی بالاخره راضیش کردم …

 
روز جمعه شد من تو مغازه بودم دیدم شوهرش از جلو مغازه رد شد رفت سریع بهش زنگ زدم گفتم حالا بیا پیشم شوهرت رفت اونم اومد مغازه و من در خونه بغلی رو باز گذاشته بودم بهش گفتم تو برو تو خونه من الان مغازه تعطیل میکنم میام بعد تا رفتم تو خونه فهمیدم وقت کمه زود رفتم بلندش کردم بغلش کردم ک ازش لب گرفتم و داشتم باهاش حال میکردم و اون پاهاش دور کمرم قفل کرده بود خوابوندمش رو زمین ک تشک انداخته بودم بعد لباسش رو زدم بالا و داشتم لبش میگرفتم و سوتینش رو هم زدم بالا بعد گردنش رو نوازش میکردم و مک میزدم و بوس میکردم میومدم پایین و با دستامم داشتم با سینه هاش سایز 75 بود ک باهاشون بازی میکردم و نوک سینه هاش رو فشار میدادم زری جون فقط ناله میکرد و میگفت جون فرهاد بخور همش مال خودته و داشتم سرم رو فشار به سینه هاش میداد بعد من داشتم سینه هاش رو میخوردم یه دستم اروم بردم پایین طرف کسش دیدم فقط شرت تنها با جوراب نازک تا ساق پاش هست بعد از رو شرت دیدم کسش خیس خیس و با کسش بازی کردم بعد سرم بردم بالا لبش گرفتم با یه دستم سینه هاش گرفته بودم و با یه دستم با کسش بازی میکردم و کم کم رفتم پایین بین پاهاش و با دستم شرت زدم کنار و یه زبون دور تا دور کسش زدم و یه بوس از کسش کردم بعد دوباره همین کار رو تکرار کردم تا وقتی ک خودش سخت سرم فشار داد یه کسش کل صورتم خیس اب کسش شد بعد شروع کردم چوچولش رو خوردم و و همینطور زبون میزدم تو کسش و کم کم میرفتم پایین و سوراخ کونش لیس زدن و زبون فشار میدادم تا بره تو کونش و بوس سوراخ کونش میکردم عجب کونی داشت عاشق کونش بودم حتی زیر چادر هم کونش خیلی تو چش بود بعد ک خوب لیس زدم سوراخ کونش دوباره رفتم سراغ کسش و کسش رو میخوردم یهو دیدم پاهاش سخت پشت سرم فشار میده و لرزید و ناله میکرد بعد بلند شدم شلوار و شرتم در اوردم و کیرم گذاشتم رو کسش و روش خوابیدم دوتا پاهاشم دادم بالا و همینطور رو کسش بالا پایین میکردم و داشتم لبش میخوردم و سینه هاش رو مک میزدم بعد خیلی خواهش کرد تو رو خدا فرهاد بکن داخلش تو رو جون هر که دوست داری بکن تو من میگفتم ن و عصبی شد یهو خودش یه تکون داد ک کیرم تا ته رفت تو کسش و یه جیغ کوتاه زد البته کیرمم انچان بزرگ نبود بعد تو کسش نگه داشتم و اروم عقب جلو میکردم و لب و سینه هاش رو میخوردم کم کم سرعت تلمبه زدنم بیشتر کردم دیدم پاهاشو سفت دور کمرم  نگه داشت و دوباره ارضا شد
 
یه دو دیقی از کس کردمش و بعش گفتم حالت داگی شو و کمی تو کسش کردم کیرم ک خیس شد گذاشتم در سوراخ کونش و اروم فشار دادم تا سرش رفت خیلی هم درد داشت یهو تا ته کردم تو کونش ک یهو خوابید رو زمین از درد خواست در بره ک دیگ کامل تو کونش بود و جیغ میزد بیرون بیار من هم بی اعتنا میکردم و دوباره بیرون اوردم از کونش بهش گفتم لمپه هات باز کن میخوام بزارم تو کست دوباره سرش گذاشتم تو کونش و تا اخر فشار دادم تو کونش ک دوباره جیغ زد و بعد من تلمبه زدم دیدم یه کم اروم شد ولی بلزم خیلی درد میکشید کیرم در اوردم از کون خوشگل زری جون دوباره با یه فشار تا ته کردم تو کونش دوباره جیغ زد دوباره شروع کروم تلمبه زدن ک خواهش میکرد تو رو خدا بسته غلط کردم بعد از کونش در اوردم ک گذاشتم تو کسش و تند تند میکردم ک دوباره ناله میکرد و سر حال اومد بعد گفتم رو کمر شو میخوام پاهات بدم بالا بکنم تو کست کمی کردم تو کسش و پاهاش فشار دادم بردم تا پیش سرش و تو کسش تلمبه میزدم یهو از تو کسش در اوردم یهو کردم تو کونش و پشت سرش گرفتم ک نتونه در بره ک دیدم جیغی زد ک نگو بعد تو کونش نگه داشتم تا اروم شد بعد تلمبه زدم تو کونش تا وقتی ک ابم اومد خالی کردم تو کونش و بعد کنارش چند دیقیه خوابیدم و نوازشش میکردم بهش گفتم زری جون چطور بود گفت خیلی کونم درد میکنه هنوز شوهرم به این سختی کس کونم پاره نکرده بود ک تو پاره کردی گفتم خودت گفتی عاشق سکس خشنم منم خشن باهات سکس کردم گفت به خدا ن تا این حد خیلی کونم درد میکنه هنوز شوهرم اینجوری از کون نکردتم دیگ گفتم منو میزاری جای شوهرت گفت اره عشقم یه چیزی دیگه هستی و دیگ لباساش خودم تنش کردم و به زور بلندش کردم دیدم نمیتونه درست راه بره دیگه به زور رفت خونه و گفت با این ک این همه درد داشتم و بازم خیلی عاشقتم. این بود داستان من و زری جون همسایمون. و دیگ یک سالی میشه ک بوشهر نرفتم برگشتم بندر عباس فقط هر از گاهی به هم زنگ میزنیم ولی بازم دلم براش تنگ شده میخوام برم پیشش.راستی اینو هم بدونین کردن زن این نماز خونا خیلی هم ثواب داره اجر معنوی میبرین چون کیر یه مومن قبلا تو این کوس بوده. خخخخ
 
نوشته: دوستدار شما فرهاد

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *