این داستان تقدیم به شما
من نوزده سالمه ، قد بلند ، وزن نرمال ، قیافه معمولی . نه هیکل و قیافه شاخی دارم ، نه دیگه خیلی کیری فِیسم . هر چند شما که منو به کیرتونم نیست ، با من که نمیخواین جق بزنین . ساختمونی که ما توش زندگی میکنیم رو بابابزرگم ساخته . سه طبقست که طبقه ی اولش خودشونن . طبقه دوم ماییم و طبقه سوم داییم اینا . من تک فرزندم ، اما داییم و زن داییم کلا بچه ندارن .
ماجرای ما از دوسال پیش جدی میشه ، اما قبل اون همیشه من یه کراش ریزی رو زنداییم داشتم . واقعا چیزی بود که من ارزوم بود . معمولا هم فیلمای پورن استارایی رو میدیدم که شبیهش باشن . حق بدین واقعا . یه پسربچه توی اون سن (شونزده هیفده ساله) دیگه چه دلخوشی ای جز جق زدن میتونست داشته باشه ؟! اونم وقتی یه همچین زندایی ای رو هر روز ببینه . حدودا سی و دو سه ساله ، قد متوسط ، پوست سفید ، ممه حدودا هشتاد و از همه مهم تر یه کون خوش تراش …
هر روز تو اتاقم کشتار جمعی راه میوفتاد داییم کارمند بانکه و صبح ها خونه نیست . خیلی خیلی کم پیش میاد که یه روز رو مرخصی بگیره و خونه باشه . زن داییم خونه داره و پدر مادر منم هر دو مثل داییم کارمندن . این میشد که اکثرا خونه ما صبح ها خالی بود . منم که دبیرستان غیر انتفاعی میرفتم و کلا درسُ به کیر گاو زده بودم ، اکثر روزا میگرفتم تا ساعت ده میخوابیدم و بعدشم میرفتم پای کامپیوتر . یه روز صبح طبق روال بیشتر روزا با کیری شق و مثانه ای پر از شاش پاشدم همونجوری یه چشم باز یکی بسته رفتم دستشویی . بیرون که اومدم دیدم صدای تلویزیون میاد ، رفتم تو حال دیدم زنداییم رو مبل نشسته . خب خیلی جا نخوردم ، ما خیلی خیلی خونه های هم رفت و امد داریم و اصلا یه جورایی با هم زندگی میکنیم . سلام کردم پرسیدم زندایی چی شده این موقع صبح اومدی پایین ؟ گفت که ماهوارشون کار نمیکنه اومده تلویزیون ببینه . آشپزخونه ما به پذیراییمون وصله ، بِینش فقط اوپنِ ، دیوار نیست . من رفتم سر یخچال و ازش پرسیدم چیزی میخوره ؟ اونم گفت نه . منم که اکثرا صبحانه نمیخورم ، یه مقدار ازین شکلات سنگیا که توی کیسه فریزر بود ورداشتم اوردم روی مبل بغل زنداییم نشستم و همینجوری با گوشیم ور میرفتم .وقتی داشتم از جلوی زنداییم رد میشدم که برم رو مبل بغلی بشینم چشمم به چاک سینش خورد و دیگه اووووف . نگم براتون از شق درد صبحگاهی اخه لامذهب چقدر سفید و خوش فرم ؟ گوشیمو باز کرده بودم و همیجوری واسه خودم چرخ میزدم و شکلات میخوردم . پسرا اکثرا اینجورین که وقتی میشینن و دارن چیزی میخورن ، معمولا اونو میزارن رو کیرشون . مخصوصا وقتی تو یه دستشون گوشی باشه) منم همینطوری اولش بی قصد و هدف شکلاتا رو با پلاستیکشون گذاشته بودم رو کیرم و کیرمم اون زیر نیمه شق بود . یه طرف مغزم تو اینستا بود و یه طرف دیگه لای چاک زن دایی . این بود که کیرمم یه حالت عسلی داشت :)) نه کاملا شق نه کاملا شل . در همون حالت یه تعارف به زنداییم زدم که حداقل داری فیلم میبینی یه مقدار ازین شکلاتا بخور . اونم گفت بده ببینم چیه و اینا … که یهو دیدم دستشو که کرد توی کیسه فریزر شکلات ورداره ، دستش خورد به سرِ کیرم . من یه لحظه جا خوردم ولی به روی خودم نیاوردم . واقعا فکر نمیکنم بار اولش عمدی بوده باشه ، حالا بعدا ازش میپرسم تو کامنتا بهتون میگم ولی دیدم تو دفعه های بعدی هم یه جورایی سعی میکنه یه دستی بزنه . و من هر دفعه شق تر از دفعه قبل بودم . تخمام چسبیده بودن زیر گلوم . یه حس عجیبی بود . اول به روی خودم نمیاوردم ولی بعد با خودم گفتم نکنه داره نخ میده و من خودمو زدم به اون راه و سرنخُ نگرفتم ؟! گفتم بهتره شروع کنم یه لبخند ریزی بزنم . دفعه بعد که دست کرد ، یه جمله گفت که دیگه فهمیدم نه مثل اینکه یه هدفی داره . بهم گفت سعید این شکلاته هر دفعه هم داره سفت تر میشه ها . با خودم گفتم شاید واقعا منظورش شکلاته ، بعد خودم جواب خودمو دادم که پس چرا گفت شکلاته ؟ باید میگفت شکلاتا دیگه .
همه ی این فکرا کمتر از دو ثانیه بود . همونجا گفتم یه ریسکی هم بکنم یه جمله دوپهلو بهش بگم . گفتم اره بابا این مثل بقیه شکلاتا شل و ول نیست که ؛ اینو که میخوری بهت یه حال اساسی میده . بعدشم نیشمو وا تر کردم یه چند ثانیه ای مکث کرد و گفت ، والله ما که نخوردیمش . اینجا دیگه خوشحالی مثل مشت خورد تو صورتم . فهمیدم که رو همون کیرم قفلی زده . ولی باورم نمیشد !!! یک درصد فکرشو نمیکردم . به خاطر همینم بازم سعی کردم جواب دو پهلو بدم . گفتم اگه خیلی دوس داری بیا همش مال خودت . که اونوقت بود که یه جوابی داد که دیگه فهمیدم امروز اولین سکس زندگیمو تجربه میکنم . بهم گفت خب پوستشُ برام باز میکنی ؟ در استعاره بهم فهموند که بابا بکش پایین دیگه . چون شکلاتایی که دستم بود که پوست نداشتن ! ولی بازم ریسک نکردم و گفتم خب خودت بازش کن . که یه دفعه دستشو اورد و کرد تو شورتم !!! وات دِ فاک ؟! مگه داریم ؟ مگه میشه ؟ خوابم ؟ بیدارم ؟
به عنوان یه بارِ اولی درک کنین که پشمام ریخته بود . اروم با هم پاشدیم و شلوارمو کاملا در اوردم ولی تی شرتم هنوز تنم بود . نشست پایین و گفت : اندازه داییت که نیست ، ولی خب حداقل تو ذوق و شوقشو داری ! یه کم با این حرفش کیر شدم ، چون نسبتا کیرم اصلا کوچیک نبود ، متوسط رو به بالا بود ، دیگه لامذهب داییم اخه مگه چقدر کیر داره ؟ چیزی نگفتم اون لحظه . یه خنده ای کردم و چند ثانیه بعد گفتم قبلنا خجالتی تر بودی … گفت ناراحتی برم ؟ گفتم نه بابا به درک که قبلنا چطور بودی . حالا استغفرالله قراره ساک بزنی یا چی ؟ جواب داد اخه تو چقدر هولی پسر … بار اولته ؟ منم گفتم اره . که واقعا هم بود . با یه حالت تمسخری گفت خب فکر نمیکنی باید لباسامو در بیاری ؟ دیدم راس میگه . اینقدر تو شوک بودم اصلا اون ممه ها و اون ران و کون رو فراموش کرده بودم … چون ممه هاش عامل اصلی شق دردم بودن ، اول اروم تاپِشو دراوردم … این تاپش که میرفت بالا و سوتین مشکیش و ممه های سفیدش مشخص میشدن منم کیرم داشت سانت به سانت میرفت بالا . در شق ترین حالت ممکن بودم . سوتینشو خودش از پشت باز کرد و واااااای . چی میبینی ؟! دوتا ممه تپل و سفید مثل برف ، یه نوک سینه بر اومده صورتی و من گیج و شوک زده … زیاد حرفی نمیزد . اگه هم میزد من یادم نیست . ولی این بین یه حقیقتی رو اعتراف کنم ، ممه اززیر لباس بیشتر نما داره ، قدرشو بدونین … دست راستمو گذاشتم روی یکی از ممه ها و اون یکی رو با زبون لیس میزدم . حقیقتش رو بخواین لیس زدنشون اون حسی که فکر میکردم رو واسم نداشت ، ولی اون دیگه داشت از حال میرفت . عرق میکرد و ضربان قلبشو میشد از روی ممه به اون بزرگی هم حس کرد . واقعا کیر خودمم انبار باروت شده بود . با یه جرقه ابرو ریزی به پا میشد .
بعد دو سه دقیقه که ممه هاشو لیس زدم اروم دستمو از جلو کردم زیر دامن و شورتش و شروع کردم یکم کصش رو مالیدن . هنوز سعادت زیارت کصش رو نداشتم .. ولی از رو لامسه فهمیدم پشم و اینا رو کاملا زده . خیس خیس بود . کم کم داشت یه ناله های ریزی میکرد . منم هی سعی میکردم هر جوری شده یکم تحریکش کنم ؛چون میدونستم تا کیرم بخوره به کصش ابم میاد . تصمیم گرفتم بهش بگم . گفتم بببین من الان دو هفتست جق نزدم ، تا بزارم توش ابم میاد چی کنیم ؟ حالا شبش جق زده بودما . الکی مثلا من خیلی کمرم خشکه ولی الان خیلی وقته جق نزدم گفت اشکال نداره ، ما که فعلا اینجاییم ، ابتم اومد یکم بمال برام تا دوباره راست کنی . گفتم باشه . دامن و شورتشو کشیدم پایین و دیگه چی از این صحنه میتونست زیبا تر باشه ؟ دیدن پر و پاچه یه کص میانسال که همیشه ارزوشو داشتی ، اونم تو اولین سکست . دیگه واقعا آبم دم کیرم بود .فقط دست میزدم به کیرم ابم میومد . #زود_انزالی_جرم_نیست تصمیم گرفتم بیشتر کصشو بمالم و یکم لیس بزنم که پشیمون نشه . پاهاشو انداخت روی شونه هام و من با یه دست کصشو میمالیدم و سعی میکردم با دهنم یه حالی بهش بدم . عجیب صحنه ای بود . مگه میشد ازون رون های سفید و کص تر و تمیز و صورتی گذشت ؟ خیسیش یکم حال بهم زن بود ولی شروع کردم با زبون با کصش ور رفتن . دیگه کم کم ناله هاش بلند شد . تا اینکه انگشت فاکمو کردم لای کصش . یه اهی کشید که دلم ریخت . بهش گفتم ببین من الان ابم میاد . حالا که قراره چند دست باشه بزار دست اول بزارم لای کونت بعد دور بعد دیگه اینقدر زود نمیاد میزارم توی کصت که تو هم یه حالی کنی خلاصه . گفت نه من از کون نمیدم . گفتم بابا نمیخوام از کون بکنمت که . میخوام بزارم فقط لاش . گفت اها باشه . پا شد رفت کنار میز داگی استایل موند . منم از پشت بین کون تا رونش رو حسابی تف مالی کردم . عجب کثافت کاریه دل انگیزی بود . کیرمو گذاشتم لای رونش و دو سه تا تلمبه که زدم انگار نصف وجودم خالی شد لای پاهاش . از هوش داشتم میرفتم . ابم ریخت رو زمین ولی چون سرامیک بود با دستمال راحت پاک میشد . به خاطر همین به کیرمونم نبود چقدر کثافط کاری در بیاریم . گفتم اومد دیگه . گفت خودم فهمیدم . گفتم ببین من فکر کنم حداقل تا ده دقیقه دیگه راست نکنم ، دیگه واقعا جونم در رفت . گفت باشه مشکلی نیست . همینجا رو مبل بشین یکم برام با دست بمال تا حس و حالش برام نره . ماشالا کار با دستتم که خوبه . گفتم اره بابا یه عمر جق سرعتی زدیما . رفت نشست روی مبل ، منم روفتم نشستم بغلشو و یه پاشو گذاشت رو پاهام و منم دستم لای کصش . واقعا سعی میکردم یه حالی بکنه ، خیلی بهم حال اساسی ای داده بود ، و خلاصه باید یه کاری میکردم که منو نسبت به شوهرش ترجیح بده چند دقیقه فقط در حد ور رفتن و مالش و لرزش بود تا اینکه من در عرض چهار پنج دقیقه دوباره شق کردم … ازونجا به بعد رو دیگه واقعا کمرم نمیکشه تو این قسمت تعریف کنم :)) اگه دوست دارین از بقیه تجربه هام با زنداییم توی مدت این دوسال رو براتون تعریف کنم یا اینکه راند”!” بعدی همون روز رو بگم ، برام کامنت بزارین و دل این طفل معصوم رو شاد کنین اگه هم فکر میکنین که کصشعر بود و ارزش خوندن نداشت کیرتونو به سمباده بکشین ، بکیرم که خوشتون نیومد . والاه .. تو این شرایط هم به فکر باقیِ جقی ها باشیم هم فحش بخوریم ؟
نوشته: زیردریایی
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید