این داستان تقدیم به شما

اسم من مگان هست.و همانطور که ازروی اسمم حدس میزنید , اسکاتلندی هستم. قدم 5.5 فییت ,بلوند و سایز 36:32:34 هستم و معمولا مردها بهم میگن که خوشکلم.اگرچه اسکاتلندی هستم ولی خانواده ام زمانی که من 5 سالم بود به لندن غربی نقل مکان کردند, به همین خاطر لهجه انگلیسی دارم.این داستان منه در مورد اینکه چطور از یک همسر شاغل تبدیل به یک تن فروش شدم.نه اعتیادی و نه اجباری,فقط شرایط و خوش شانسی!
***

رابطه ام با فیل,شوهرم هر روز از بد به افتزاح کشیده میشد.ما زمانی ازدواج کردیم که من 17 ساله و شوهرم 21 ساله بود و تا 2 سال همه چی خوب بود.بعد اون شروع کرد به اضافه روی تو مشروب خوردن و بیرون موندن تا دیروقت.فکر کنم زنهای دیگه رو هم میدید اما نمیتونم با اطمینان بگم.فیل رو پروژه های ساختمانی کار میکرد و بعضی وقتا از خونه دور بود.پول هم همیشه یک مشکل مضاعف بود.من تو یه فروشگاه کار میکردم و اونجارو پلم کردن.ما یه کم خسارت بی کاری گرفتیم ولی اون هم فقط تا دو هفته دووم اورد و تموم شد.من برای کارای زیادی تلاش کردم اما حتی برای مصاحبه هم تایید صلاحیت نمیشدم…
شش ماه قبل فیل از سر کاری در سوتامپتون اومد خونه و دعوا شروع شد.برای اولین بار به من سیلی زد….که بعدش هم معذرت خواهی کرد.اما این اتفاق برای چند بار دیگه هم در طول شش هفته ی بعدش تکرار شد.بعد به نهایتش رسید…روزی که مست به خونه اومد و دنبال دعوا بود.شرع کرد به ایراد گرفتن از من و کارش و بعد یه جوری منو زد که رو زمین افتادم.بعد منو از مو گرفت و بلند کرد…و دو بار با تمام قدرت به شکمم مشت زد.من نمیتونستم باهاش مقابله کنم.اون شلوار جینم رو به زور از پام دراورد و از کون بهم تجاوز کرد.هرچند که قبلا موقع سکس برای کردن من از پشت تلاش کرده بود اما هرگز سکس انال نکرده بودیم و من تا اون زمان باکره به حساب میومدم.(از پشت)

 
من بهت زده درد میکشیدمو فیل من رو از مو بلند کرد و تهدیدم کرد اگه خودمو جمع نکنم دوباره همینطور باهام بدرفتاری میکنه.به من گفت شلوارمو بکشم بالا و براش چایی بیارم.من ترسیده بودم و گریه میکردم ,پس کاری رو کردم که بهم گفت.هرطور بود اون عصر رو پشت سر گذاشتیم و شب به رختخواب رفتیم,طوری که اصلا هیچ اتفاقی نیفتاده.دو روز بعدش هم طوری رفتار میکرد انگار اتفاقی نیفتاده و من هم همینطور. سعی میکردم کاری نکنم که اذیت بشه.روز بعد فیل یه کار جدید رو شروع کرد که تقریبا نزدیک بود(منطقه فلتام)ساعت 6 صبح رفت و به من گفت تا ساعت 5 عصر برمیگرده.
یه ساک از چند تا لباس و وسایل ضروری جمع کردم و از خونه فرار کردم… و درحالی که هیچ پولی نداشتم,یه قطار به سمت هونسلو گرفتم که فقط دو سه مایل دورتره.تو یه قهوه خونه نشستم و یه فنجون چایی سفارش دادم و فکر میکردم چی کار باید بکنم.ولی چیزی به نظرم نمیرسید.نمیتونستم با پدرم تماس بگیرم چونکه یه دائم الخمر بود و از اونا که اعتقاد داشت خونه رو مرد باید فرماندهی کنه و اینکه فیل یه مرد واقعی بود.مادرم هم یک سال قبل عروسیم مرد که فکر کنم همین من رو به سمت این ازدواج کشوند.در نهایت به ایزابل زنگ زدم که از دوستای زمان مدرسه بود و نزدیک به سه سال میشد که ندیده بودمش.خوشبختانه شمارش تغییر نکرده بود.خلاصه اشکام وضعیتم رو براش معلوم کرد و اونم بهم گفت که نگران نباشم و اینکه میتونم تا مدتی پیشش بمونم…
 
بهم ادرس داد.خونه تو هامرسمیت بود و بهم خوشامد گویی کرد.ایزابل اپارتمان رو با دوستش انجی گرفته بود که انجی بیرون رفته بود تا من بتونم با ایزابل راحت صحبت کنم.ایزابل بهم گفت که تعجب نکنم ولی اون و انجی به عنوان تنفروش کار میکنن.بهم گفتن این کار رو نه از سر اجبار بلکه با اختیار انتخاب کرده بودن و ازش لذت میبرن.اون تو یه خونه در بارنز دو روز در هفته و یک روز هم درخیابان به یکر(Baker ) کار میکرد و مگفت بهتره اونجایی که زندگی میکنه کار نکنه.
بعد از یه هفته که اونجا بودم احساس کردم به یه شغل نیاز دارم.به اداره کمک مردمی رفته بودم و فرم پر کردم ولی فقط هفته ای 45 پوند بهم میدادن که حتی خرج غذا هم نبود چه برسه به سهم من از اجاره ی اپارتمان.یه شب انجی بهم گفت که اون خونه تو خیابون بیکر احتیاج به یه مستخدم داره که هفته ای 200 پوند هم میدن و اصلا کارش هیچ ربطی به مسائل سکسی داخل خونه نداره.فقط جواب دادن تلفن,نظافت و پذیرش مشتریها.به نظر خوب میومد.قطعا من نمیخواستم که کار سکسی و تنفروشی کنم اما هیچ اعتقاد و تعهد اخلاقی هم نداشتم که جلومو بگیره.چهار روز در هفته برای ساعت 11 ظهر تا 10 شب و روزهای تعطیل از 11 تا 12 کار میکردم.چند هفته گذشت و من دیگه اتفاقای بدی که بهم گذشته بود رو فراموش کرده بودم و دوباره احساس نیاز به سکس درم به وجود اومده بود.در حالی که تو یه همچین جایی کار میکردم فکر میکرم چطور میتونه باشه که برای سکس بهت پول بدن و ایا من میتونم این کارو انجام بدم یا نه.در موردش از چند تا از دخترا سوال کردم.ایزابل و انجی بهم گفتن از این کار لذت میبرن ولی فقط باید ادم خودش بخواد این کار رو بکنه.چونکه اگه از سر اجبار باشه میتونه تبدیل به یه جهنم بشه.اونا گفتن تا حالا با هیچ مردی به مشکل برنخوردن اما احتمالش همیشه هست.هرچیزی که لازم بود رو به من نشون دادن.در نهایت بعد از چند هفته فکر کردن تصمیم گرفتم امتحانش کنم و پیشنهاد دادم یه شیفت کار کنم تا ببینم میتونم انجامش بدم و همچنین واعقا کارش چطوریه.

 
روز موعود اومد و من استرس داشتم.به اونجا رفتم و ایزابل لباسم رو انتخاب کرد.شلوار کوتاه سیاه,جوراب شلواری نقش دارو یه لباس توری و کورست سیاه با لبه های قرمز.تقریبا نیم ساعت منتظر شدم تا اولین مشتری اومد.معمولا مشتری انتخاب میکرد که کدوم دختر از بین دو نفر برن پیشش.اما فلیسیتی ,دختر کناریم گفت چونکه اولین روزمه بهتره من برم وگرنه اینجا استرس بیشتری رو باید تحمل کنم.
مشتری ,راجر,یه مرد چهل ساله بود و بیشتر از من نگران به نظر میرسید.گفت که من خیلی خوشکلم و میخواد با رابطه دهانی شروع کنه و بعد به سکس بکشه.120 پوند که فی بود رو بهم داد و من گفتم لباساتو دربیار,من یه دقیقه دیگه میام.من پول رو به مستخدمی که پولهارو نگه میداشت دادم و برگشتم.کنار راجر دراز کشیدم و یه کم نوازشش کردم.اونم منو نوازش کرد,سینه هامو مالید و بعد یه کم کسم رو .
تو گوشش زمزمه کردم شلوارمو دربیار.شلوارمو دراورد.یه کاندوم دراوردم که رو کیرش کشیدم.بعد یه طوری خوابیدم که بتونم کیرشو تو دهنم بکنم و اونم بتونه سینه ها و باسنمو فشار بده.چند بار براش ساک زدم.چند بار هم دست نگه میداشتم تا زیادی تحریک نشه.بعدش نوبت اون بود.به پشت خوابیدم و پاهامو باز کردم.بهش گفتم منو پر کن.هیچ احتیاجی به دعوت دوبارش نبود ,کیرشو تا ته کرد تو کس خیسم.من دستامو دور باسنش گرفته بودم و بهش میگفتم محکم تر و همچنین میگفتم اووو تو خیلی خوب این کارو انجام میدی…و بعد در نهایت تعجبم بهترین تجربه ارضا شدن عمرمو داشتم.بعد راجر هم ارضا شد و کنارم افتاد.حدود سه دقیقه ای همدیگرو بغل میکردیم و میبوسیدیم.بعد من جدا شدم و رو چونشو سریع بوسیدم. و هردومون با دستمال مرطوب خودمونو تمیز کردیم.راجر لباساشو پوشید و قبل رفتن یه بار چونمو بوسید…

 
و این اولین تنفروشی من بود. اون روز پنج مشتری دیگه داشتم وهمه با هم فرق داشتن.خیلی زود بی خیال مستخدمی شدم و فقط تنفروشی میکردم که خیلی هم دوست داشتم.از نظر مالی زندگی برام خوب بود چونکه هفته ای 1200 تا 2000 پوند درمیاوردم.من یه دختر خوبم و مالیاتم رو پرداخت میکنم و از دیدن دوستام خوشحال میشم و در ظاهر یه مدل نیمه وقت و یه وردست تردست بودم.
الان هیچ ناراحتی ندارم و درامد خوبی دارم.پولش خیلی خوبه و من میدونم وقتی پیرتر بشم دیگه نمیتونم از این راه پول دربیارم.به همین دلین پولم رو تو املاک و حسابای پس انداز سرمایه گذاری میکنم.تا حداقل اینده ای داشته باشم.میدونم برای زنای میانسال هم بازار کار هست پس امیدوارم بتونم تا 50 یا 60 سالگی درحالی که به پشت خوابیدم کار کنم و پول دربیارم.حتی اگه کمتر بهم پول بدن…
 
ترجمه: پاپا جونز

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *