این داستان تقدیم به شما
دوستان گلم منو زنم دوتا ادم عادی هستیم مثه همه ی شما عزیزان منظورم اینه مثه خیلیا یکیمون برد پیت نیست یکیمون جنیفر. عادی. زنم یه زن ۲۹ ساله سفید و با بدن خوب من هم مثه خیلی مردای دیگه ۳۴ ساله و معلمم و سال سوم دبیرستان فیزیک تدریس میکنم و به خاطر شرایط خوب حقوقیه خارج از مرکز استان بودن در یکی از روستا های پرجمعیت ی که تا سوم دبیرستان اونجا دانش اموز ها میتونن در مدرسش تحصیل کنن البته از روستاهای اطراف هم میان در حال تدریس هستم.این اتفاق در سال اخر تدریسم در اون روستا افتاد. از اونجایی که هم خودم و هم همسرم مذهبی هستیم خیلی نمیتونستیم به فانتزیامون رنگ واقعیت بدیم و اینکه همسرمم هم نمیتونست با خودش کنار بیاد من کیرم ۱۴ سانتیه و با دیدن و خوندن داسنانای سایت سکسی شهوتناک خیلی علاقه به کیر کلفت و دراز پیدا کرد و من هم خیلی دوس داشتم ببینم اون کص خوشگل صورتیش و پوست سفیدش داره کرده میشه و از طرفی هم غیرتم قبول نمیکرد که یه نفر بیاد و زنم رو بکنه تا اینکه یه اتفاقی افتاد…
من که در زنگ ورزش یکی از کلاس ها کتم رو جا گذاشته بودم در ساعت قبلش در اون کلاس سریع رفتم که برش دارم همین که در کلاس رو باز کردم با صحنه ای مواجه شدم که برق از سرم پرید با یکی از دانش اموزایی که دو سال مردود شده بود و از بقیه بزرگتر بود و خوشگل هم بود یکی از بچه خوشگل های کلاس رو نشونده و به زور داشت میداد دهنش.من که یهو وارد شدم اون شکه شد و برای چند ثانیه با شک منو نگاه کردن بعد یهد خودشونو جمع کردن و شروع به گریه من که مغزم داشت سوت میکشید نه به خاطر کارشون بابت کیر حدودا ۲۰ سانتیه اون پسره که اسمش یوسف بود شده بودم و تو یه لحظه به خودم اومدم و با عصبانیت گفتم که بعدا به حسابتون میرسم حیف که الان عجله دارم.و سریع رفتم.این ماجرا گذشت تا روزای اخری که به امتحانات مونده بود و این یوسف خان ما تمام درساش و قبول شد و فقط در ۳ تا درس تجدید شد و باید شهریور امتحان میداد.و قرار بود یک روز برای گرفتن امتحان برم مدرسه ی روستا.در این بین فرناز من هم شدیدا حین سکس هامون درخواست کیر کلفت میکرد و من میدیدم که با چه حرارتی میگفت برام کیر جور کن کیر کلفت بیار برام من هج شدید تو فکر بودم که چطور عشقو خوشحالش کنمکه اون خوشحال باشه تا اینکه یهو یاد یوسفو کیره کلفتش افتادم و سره شام یهو به خانومم اون ماجرارو با خنده تعریف کردم و وقتی بهش گفتم کیرش ۲۰ سانت و حداقل دو برابر کلفت تر از کیر من بود.
یهو جوری چشاش گرد شد و پرسید چه شکلی بود کیرش و من شروع به تعریف کردم از کیرش و چنان با هیجان داشت گوش میداد و میپرسید هی میگفت سرش کلفت بود ظاهرش خوشگل بود و بعد تعریف کردن من بلند شد که ظرف بشوره شروع کرد به شستن که من رفتم پشتش و بی مقدمه نشستم و دامنشو دادم بالا وشروع کردم کصشو خوردن دیدم به به زن من از تعریف خای کیر یوسف خیس کرده منم یکم که خوردم بلند شدم دره گوشش گفتم میخوای برات کیر یوسفو جور کنم زنم گفت اره دوس دارم و شروع به سکس کردیم فردا شبش یکم که با کصش بازی کردم گفتم فرناز خانومم جدی دوس داری کیر یوسفو تو کصت حس کنیکه دیدم گفت نه بابایا(چون زنه من وقتی حشری میشه یه جنده به تمام عیار و بی حیا میشه اما وقتی حشری نیست یه زن چادری با حسا و با وقاره و اینشه که منو شحشری مسکنه خیلی)حشری بودم یه چیزی گفتما من گفتم که عزیزم این موقعیت شاید بهمون هیچوقت دست نده این رو مطمینسم که سایز کیرش همونیه که کصت طلب میکنه بعدشم این اخرین باریه که میخوایم بریم روستا و دیگه بعدش نمیریم درضمن اون تازه به سن قانونی رسیده و تو روستا بوده و برا هرکس تعریف کنه مطمینا میگن که دروغ میگه و باور نمیکنن حرفشو اونم کی زنه معلم فیزیکه سگ اخلاقو که دیدم لپای خوشگلش گل انداختو گفت تو که میدونی من دوس دارم اما خب تو چی عصبانی نمیشی منم گفتم یوسف خوشگله وقتی بیاد منم میکنمش دوسه باری حین سکس باتو و فیلم میگیرم که خواست کار دیگه ای بکنه مدرکی داشته باشیم که دیدم زنم با تردید نه قبول کرد نه رد
منم زودی زنگ زدم به یکی از همکارا که رفته بود مدرسخ گفتم شماره خونه یوسف رو بفرسته برام و زنگ زدم به خونه یوسف به پدرش گفتم که من معلم فیزیکش هستم و یوسف چون خیلی شرایطش حساسه و فیزیک هم سخت و از اونجایی هم که من نمیتونم همینجوری نمره بدم بهش باید دو سه روز بیاد به شهر و من بهش صبحو بعد اظهر کلاس فوقالعاده بزارم که قبول کرد که بفرسته بیاد یوسف و بالاخره روز موعود فرا رسید یوسف بعد از سه ساعت راه اومدن رسید به شهر و من رفتم تسرشمسنال دنبالش و بهش گفتم برای اینکه اگه قبول نشی باید بری خدمت و توادم بشو نیستی من دلم برات سوخت و به خاطر اعتقاداتم هم نمیتونم بهت نمره بدم چون حق بقیه بچه های کلاس میفته به گردنم در نتیجه بدون هزینه برات کلاس گزاشتم تا فردا وجدانم راحت باشه و بدون پرسیدن نظرش مستقیم رفتم سمت خونم شبه زنم هم نگفته بودم جریانو تا با کیلید درو باز کردم و وارد شدم زنم هم با یه شلوارک سکسی تنگ بدون شرت و یه تاپ بالای ناف که همیشه تو خونه اینجوری میپوشه که چشه منو سیر کنه.با خیال اینکه منم اومد استقبالم و تا اینکه من از جلو در رفتم کنار گفتم یوسف بیا تو خجالت نکشیهو به خودش اومد یوسف تا یهو زنه منو دید چون چند باری باهم رفته بودیم روستاون و فقط با چادر دیده بودش یهو چشاش چهارتا شد و به وضوح شنیدم که اب دهنشو وقتی قورت داد چه صدایی اومد.زنم یه چیغ ریز کشید و سریع دوید اشپزخونه و با عصبانیت گفت حامدددددجان چرا نمیگی مهمون داری من به یوسف گفتم شما بش بشین رو مبل تا من بیام.سریع رفتم اشپز خونه و به فرناز جونمگفتم یوسفه دیگه اوردمش کصتو بکنه یهو اخماش فت توهم گفتم من یه حرفی زدم تو چرا جدی گرفتی من تو همون جین چرخوندم از پشت بغلش کردم دستمو کردم تو شلوارکش و انگشتمو مالیدم به چوچولش گفتم تو بدت میاد جنده خانوم همین که شروع به انگتش کردم چیزی نگفت دیگه و چشاشو بست و حرف نزد منم کیرمو فرو کردج تو سوراخ کصه تنگص و یواش یواش گفتم که کصت یعنی یه کیر ۲۰ سانتی کلفت نمیخواد که یهو گفت دوس دارم خودت بکنیش تو کصم تو مدیریت کنی کص دادنمو من که دیدم امادس زنه خوشگلم دیگه ادامه ندادم و یه شربت ریختم برای یوسف و با فرنازم که دیگه الان چشاش داشت از هوس کیر بسته میشد و کصش نصفه نیمه کرده شده یود با کصی خیس اومدیم پیشه یوسف و معرفی کردم یوسف جان همسرم فرناز و فرناز جانم اینم اقا یوسف که قراره چند روز بیاد اینجا برای کلای خصوصی که یوسف با تعجب از اینکه من یوسف جان خطابش میکنم و لباسای زنم و لختی های بدنش و کیرش که راست شده بود و نمیتونست قایمش کنه
یهو گفت اقا اجازه سلام که منو فرناز هر دوتامون خندیدیم بعد فرناز رفت اشپزخونه و منو یوسف تو حال موندیم گفتم یوسف قراره از الان که ساعت ۲ظهره کلاس فوقوالعاده بزلگاریم تا ۳ روز تا بتونی پاس کنی درستو که گفتم لباس راحت اوردی یا بیارم برات که گفت نه مرسی اقا گفتم خجالت نکش من دیگه وقتی اوردمت خونم تورو تو مهمونمی و چون نمیخوام ایندت خراب شه و بری خدمت و…دیگه نتونی درس بخونی این کارو مسکنم توام لطف کن به جای اقا اقا گفتن سعی کن خوب یاد بگیری و بلند شدم برم یه شلوار راحتی برا بیارم که یهو یه فکری به ذهنم رسید رفتم بهش گفتم هوا خیلی گرم بوده توام که خیس ابی برو یه دوش بگیر منم شلوار راحتیو برات میزارم خواست حرف بزنه گفتم هیسسس با لبخند گفتم پاو پاشو و دستشوگرفتم رفت تو حموم و خیلی هم از اسن کارای من متعجب بود من سریع اومدم و فرنازمو بردم رو همون مبلی که نشسته بود یوسف خمش کردم و کیرمو کردم تو کصش و شروع کردم تلمبه زدم بهش گفتم جونمی کیر کلفت دوس داری گفت وای دلم ضعف میره برا کیر کلفت گفتم دوس داری بره تو کصت و…یهو تاپشو دراوردم شرتشم کندم خودمم لخت شدم و مستقیم گفتم بیا بریمحموم و دستشو گرفتم رفتیم حموم وقتی در حپومو باز کردم و یوسف منو دید دستشو گرفت جلو کیره پشمالوش معلوم بود از اول انگار موهاشو نزده و وحشت کرد چون کیرم راست بود و فک کرد اومدم بکنمش واما وقتی بعدش بدن لخت و موهای طلایی و بدن سفید زنمو دید داشت بیهوش میشد منم خیلی عادی گفتممنو فرنازمم دیدیم خیلی گرمه گفتیم بیایم یه دوش بگیریم که سرحال شیم حالا دیگه کیره یوسف راسته راست شده بود و خیلی چون منو زنم عادی برخورد کرده بودیم یواش یواش یخش باز داشت میشد و داشت از این وضع کم کم لذت میبرد و چشش به هیکل فرنازه من بود و داشت کف به موهاش میزد ک با چشاش داشت سینه کص کون و بدن سفیدشو میخورد فرناز هم که اینو. فهمیده بود عمدا دست به بدنش میکشید و خودشو میشت و خم میشد بلند میشد و لذت میبرد تا اینکه یهو من به یوسف گفتم اقا یوسف با خنده بد نگذره
یهو منو نگاه کرد که با چشم به کیرش اشاره میکنم و فرناز بهم گفت حامدم اذیتش نکن دیگه خب شاید ندیده.بهش گفتم یوسف داحت باش تاحالا ندیدی ؟اونم اب دهنشو با ترس قورت داد گفت چی اقا گفتم خودتو به اون راه نزن گفتم تا حالا ندیدی بدن زنه لخت؟گفت نه اقا گفتم.گفتم یعنی درباره مسایل زناشوبی چیزی نمیدونی فرناز گفت حامد جان تو روستا از کجا میخواد بدونه توام سوالا میپرسیا از بچه.دیدم سرشو یوسف انداخت پایین گونه هاش سرخ شد گفتم میخوای یاد بگیری یوسف ناسلامتس فردا میخوای زن بگیری و باید یاد بگیری خب اون چهار پایه رو بزار زیرت بشین و خودمم نشسنم زیر دوش فرناز هم قمبلش کردم رو پام و لای کونشو باز کردم گفتم این کونه اینمکص و کصه تپله زننمو لاشو جلو یوسف باز کردم با دوتا انگشت یوسف که باورش نمیدش چشاش چهارتا شده بود داشت با چشاش میخورد وکصه فرنازمو که دیدم اب کصه فرنازم هم راه افتاده که به یوسف گفتم میخوای دست بزنی به کص و دستشو گرفتم و اوردم روی سولاخ فرناز همین که لمس کرد فرنازم یه اهی کشید و گفتم فشار بده نترس زنا کیف میکنن و انگشتتشو فشار داد تو که فرنازم از شدت شهوت اینکه کصشو شوهرش جلو یه پسره کص ندیده باکره باز کرده یکم خودشو دادعقب و کمرشو پایین تا انگشت یوسف تا نصف رفت تو و گفت چقد نرمه اقا و گفتم اگه کیرت اذیت میکنه میتونی جق بزنی دیدم خجالت میکشه که فرناز خودش دست به کار شد و همین که دستش به کیرش خورد و فشارش داد یهو چنان اب غلیظی با فشار پاشید بیرون که فرنازمم کمکش کرد و براش حین اومدن ابش جق زد و هی قربون صدقه کیرش میرفت و یهو گفت این چه وضعه عزیزم باید یکم بهش برسم و شروع کرد به اصلاح موهای کیر یوسف…
نویسنده و کارگردان: ایرج ملکی
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید