این داستان تقدیم به شما

خودم 30 و زنم 28 سالشه و حدود 6 سالی میشه که با هم ازدواج کردیم و زندگی خوب و راحتی داریم . زنم واقعا خوشگل و سکسی با پوستی سفید و سینه های 75 ران های توپر و گوشتی . تو منطقه پاسداران تهران زندگی میکنیم و اوضاع مالیم هم خوبه . زنم از همون اول باهام طی کرد که زیاد درگیر پوشش و حجاب نیست منم چون از بس خوشگل بود فقط میگفتم هرچی تو بگی. خداییش هم اهل خیانت و این چیزا نبود و با اینکه لباس باز میپوشید ولی اصلا به هیچ مرد و پسری محل نمیداد. تو این چند سال یه پسر هم به دنیا اوردیم. از همون اول نگاه فامیل و مردای غریبه رو زنم بود . چه تو مهمونی ها و چه موقعی که میرفتیم بیرون و چون از زنم خیالم راحت بود کاریش نداشتم.
بعد از مدتی خوشم میومد که به زنم نگاه میکنن. هیچوقت جرات اینکه بهش پیشنهاد کاکولد و نفرسوم رو بدم ندارم و نخواهم نداشت و فقط همین نگاهها باعث میشد لذت ببرم. یک ماه پیش واسه خرید ظروف رفتیم بازار تهران اونجا هم وحشتناک شلوغ و بمال بمال. پسرمو بردم خونه مامانم گذاشتم و دو تایی با ستاره زنم رفتیم بازار. ستاره چون هوا گرم بود یه دامن پوشیده بود که تا نصف ساق پاهای سفیدش بیرون بود و از زیر هم هیچی نپوشیده بود پاهاش لخت . تو بازار میدیدم که همه به پاهاش نگاه میکنن. کنار همدیگه راه رفتن چون خیلی شلوغ بود سخت بود و مجبور بودم بعضی وقتا پشتش راه برم . موقع راه رفتن دامنش میرفت بالاتر تا زانوش و کل اون پاهای سفید و گوشتیش لخت می فتاد بیرون ملت همه نگاه میکردن. یکم فاصلمون که بیشتر شد یه مرد سن بالا و چهل ساله از کنار زنم رد شد و برگشت به کون و پاهای زنم نگاه کرد افتاد دنبالش هرقت زنم وایمیستاد خودشو اروم میچسبوند بهش زنم هم اصلا توجهی نمیکرد . انقد زنم بیتوجهی کرد که طرف فکر کرد زنم جندس و یه بار هم دستشو گذاشت رو کون زنم و مالوندنش رو بیشتر کرد و اخراش هم انگشتشو کرد توش از رو دامن که زنم برگشت عصبی نگاش کرد و دنبال من میگشت منم سریع خودمو بهش رسوندم و بهم گفت از کنارم تکون نخور … تجربه کوتاه و جالبی بود واسم و باعث شد تا شب که از کس و کون میگامش کیرم شق باشه…

زنمو زیاد دید میزنن مثلا بعضی وقتا کارگر برج رو میاره تو خونه با همون تاپ و شلوارک یا دامن بهش کار میده و اونم هر وقت زنم حواسش نیست زنمو دید میزنه .
عاشق اینم که زنم دامن بپوشه یا شلوار کوتاه و پسرا هم زنمو انگشت کنن یا دید بزنن

نوشته: فرهاد

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *