این داستان تقدیم به شما
میخاستم ماحرای کاری که انجام دادم را بنویسم ، خب اول از خودم بگم اسمم حمید هست الان ۴۶ سالمه ولی اصل ماجرا برمیگرده به دو سال پیش اینم باید بگم که من از خیلی وقت پیش دوست داشتم فانتزی سکس ضربدری را تجربه کنم برای همین کم کم رو مخ زنم کار میکردم یا جنبه طنز و سوخی با با نشون دادن فیلمهائیکه مربوط به عوض کردن زوجها یا مثلا فیلمهای بی غیرتی همه جور فیلم با زنم میدیدیم ولی اصلا زیر بار تجربه این فانتزی نمیرفت که نمیرفت و میگفت هنه اینها الکیه و دروغه و باور نمیکرد هرچی هم من سعی میکردم تا بهش بفهمونم نه هستند کسانیکه ضربدری کردن به خرجش نمیرفت البته تو سکسهامون از فانتزیام بهش میگفتم مثلا اینکه با دو انگشتم کسشو میمیالیدم و میکردم تو کسش و خیلی لذت میبرد و میگفتم یه کیر کلفت تو کسته داره میگادت اونم اینقدر خوشش میومد که هنوز کیرنو نکرده بودم تو کسش چندبار ارضا میشد هم از کون انگشتش میکردم خلاصه تو سکس اوکی بود ولی حاضر نمیشد وارد چنین برنامه ای بشیم
از زنم بگم براتون اسمش گلنازه که گلی صداش میکنم قد متوسطی داره کمی تپل و چاقه نه اون چاقی که بد هیکل باشه اتفاقا چاقی خیلی هم بهش میاد پوست سفید کون گنده و گرد رونهای پر و سفید وکس تپل و مامانی سوراخ کون تنگ صورتی که از خوردن سوراخ کوتش سیر نمیشم ، خب بزارید بگم که چی شد که یه نقشه برای اینکه زنمو بیارمش تو راه سکس کشیدم . یه بار با ماشین بین شهری میرفتم که سوار یه ماشین سمند شدم راننده معمولا هم صندلی جلو را میگیرم و یه رن و شوهر هم عقب را دربست گرفته بودن وقتی راه افتادیم یه چیزی نظرمو جلب کرد و اون نگاهای راننده از ایته به اون خانم بود که پشت سرش نشسته بود خب باید بگم زن خوشگلی بود و خیلی هم با حجاب نبود و اکثر اوقات رو سریش از سرش میافتاد مرده هم که احتمال میدادم اونم مثل خودم باشه اصلا به رنش گیر نمیداد که مراقب حجابش باشه همونجا بود که اوتن فکر به ذهنم رسید وقتی دیدم راننده هربار که زنه رو نگاه میکنه دستش رو کیرش و دلره میمالدش کیرشم انگار کلفت بود چون قشنگ یه طرف شلوارش باد کرده بود یه جا وایساد برای صبحون خوردن منم زودی صبحونمو خوردم تا برم پیش راننده همینکارو هم کردم رفتم پیشش و خودمو معرفی کردم اونم خودشو معرفی کرد اسمش حسن بود یه مرد جوان و بلند قامت و لاغر و پوستشم بر اثر افتاب تیره شده بود سر صحبتو باهاش باز کردم سریع رفتم سر اصل مطلب یعنی اون زن و شوهر گفتم دیدی یلرو مرده اصلا انگار حواسش به زنش نیست اونم گفت اره اینا بیغیرتن حیف اون خوسگله که زن این یارو شده گفتم چطور مگه ؟ گفت ای بابا زنه اصلا به یارو نمیوند خیلی سر تر بود گفتم اره خیلی بعد حسن گفت اگر مال من بود که هرشب میکردمش منم یه لبخندی زدم گفتم اره دیدم چطوری براش سیخ کرده بودی اونم خندید و گفت توهم خیلی حواست جمعه ها گفتم ای اره بعد درگه اون زن و شوهر هم اومدن و یوار شدیم و راه افتادیم تو راه بازم همه حواسش به زنه بود درگه رسیدیم و اونا رفتن از حسن پرسیدم کی برمیگردی؟ گفت نمیدونم هر وقت مسافر مر بشه گفتم میاونم شمارتو داشته باشم؟ اونم شمارشو داد و ازش خدا حافظی کردم .
از حسن خوشم اومده بود خوش اندام کیر کلف بود معلوم بود خیلی هم حشری و بکنه اگر دستش به اون زنه یا گلی من میرسید حسابی جرشون میداد همونجا بود که نقشه کشیدم تا گلی رو بدم حسن تا حسابی بگادش خیلی حال کردم که حسن به مستم خورد ولی باید یه کاری میکردم خلاصه اولین جرقه رسیدن به فانتزیم زوه شده بود و حسن گزینه خیلی مناسب بودکارم تموم شد توی اون شهر و برگشتم ترمینال سواریها سراغ حسن را گرفتم که گفتند داره به ماشینش میرسه رفتم پیشش و تا منو دید گفت کارت تموم شد؟ گفتم اره تموم شد تو مسافر نزدی گفت نه گفتم میشه باهم برگردیم گفت اخه هنوز توبت من نیست گفتم خب من دربست میگیرمت گفت ایولا دمت گرم گفتم خب برو بهشون بگو من تورو دربست گرفتم اونم رفت برگشت و گفت حله بزن بریم تو دلم عروسی بود که با مردی همسفر شدم که دلم میخاست زنمو بدم بکنه تو راه هم همش در مورد سکس های ضربدری و موازی و ان اف ام این جور چیزا میگفتم و چندتا فیلم هم بهش نشون دادم بیچاره حسابی حشری شده بود و میگفت خوش به حال اونایی که این زنهای خوردنی را میگان منم هر بیشتر حشریش میکردم میگفتم اره اون زنهام از مردهایی مثل تو خیلی خوششون میاد ازش پرسیدم ببینم سایزت چنده گفت سایزم؟ گفتم منظورم اندازه التته خندید و گفت ننیدونم ۱۸ ۱۹ نمیدونم چقدره گفتم وای عجب سایزی داریا خندید و گفت خوبه؟ گفتم وای عالیه حسن جون بعد به نقشه ام فکر کردم اونم ایتطوری طراحی کردم که منو گلی با حسن همراه بشینم و وسط راه حسن منو ببهوشم کنه و مثلا مارو بدزده ببره زنمو جلوم بکنه و باقی ماجرا دیگه ، گلی زن خیلی خیلی مهربونی هست و اگر مثلا مسِله مرگ و زندگی باشه حاضر میشه که کس بده دیگه دلشتیم میرسیدیم تهران میخاستم با حسن درمیون بزارم ببینم چی میگه پایه هست یا نه گفتم حسن جون یه چیزی میخام بهت بگم گفت چی حمید خان گفتم ببین داداش راستش من یه دوست دختر دارم خیلی سفید و خوشگل و خوردتیه گفت خب نوش جونت گفتم راستش قضیه اینکه میخام ببینم چقدر منو میخاد میخام تستش کنم گفت خب میخاهی چکار کنی گفتم میخان کنک کنی تستش کنم گفت چکار کنم داداش گفتم انروز دیدی اون زن و شوهره رو گفت اده گفتم منو اکن سوار ماشینت میشیم و تو منو به یه بهانه ای مثلا بیهوشم میکنی و مارو میدزدی گفت خب ؟
گفتم بعد مارو میبری یه جائیکه خودت میدنی و منو با طناب میبندی و با گلی ور میری تا بکتیش گفت بکنمش دوست دخترتو گفتم اره بکتش اگر نداد تهدیدش میکنی که منو میکشی اونو هم میکشی گفت داداش من نیستم خطریه گفتم نه بابا نترس قرار نیست که اتفاق بدی بیافته قرار ببینم اون بخاطر من حاضره با تو سکس کنه یا نه گفت حمید خان توروخدا دردسر نشه برام گفتم نه بابا نترس گفت حالا این گلی دوستت مالی هم هست یا نه منم عکس گلی را نشونش دادم گفت وای حمید این خیلی خوشگله نکن داداش حیفه همینطوری باهاش خوش باش گفتم نه این گلی بهم میگه من تورو از جونمم بیشتر میخام گفت بخدا حیفه از من گفتن بود منکه بدم نمیاد با چنین هلویی بخوابم ولی نظر منو بخواهی میگم نکن گفتم نه تو نگران ما نباش فکر کن این یه بازیه و تو رئیس این بازی هستی گفت نمیدونم هرجی تو بگی من از خدامه این خوشگله بهم کس بده گفتم پس حله؟ گفت حله گفتم پس منتظر تماس من باش تا بهت خبر بدم بعد حسن گفت راستی حمید جان یه چیز دیگه گفتم چی حسن جان گفت راستش من جایی ندارم ولی یه دوستی دارم اون جا و مکان داره گفتم خب بگو یعنی چی گفت اگر بهش بگم ازت مکان میخام میفهمه قضیه کس کردن و میخاد که اونم باشه گفتم خب باشه عیبی نداره اونم بیاد حسن گفت داداش تو چت شده اخه چرا میخاهی زن به این خوشگلی را بدی یکی دیگه بکندش گفتم چیزیم نیست حسن تو نترس گفت من به دوستم میگم بهت خبر میدم راجب مکان دیگه خودت میدونی گفتم دمت گرم حسن جون . یکی دو روز بعد از ملاقاتم با حسن بهم زنگ زد که گفت مکان حله داداش ولی من بازم میگم ولش کن نکن گفتم دمت گرم میدونم به فکر مایی ولی این به من مربوطه این وسط هم شما دوتا حالتونو میبرید نگران نباش . بعد بهش گفتم به اون دوستت هم بگو باما بیاد بعنوان مسافر و کمکت کنه تا منو بیهوشم کنید و ببندید ولی به گلی اسیبی نرسونید تا به موقعش گفت باشه یه روز به گلی گفتم یه ماموریت دارم دوست داری توهم بامن بیایی اونم گفت اره عزیزم یه اب و هوایی هم عوض میکنیم گفتم پس اماده شو برای پس فردا راه بیافتیم اونم از خدا خواسته گفت مگه چند روز میمونیم گفتم نمیدونم یکی دو روز با حسن هم هماهنگ کردم که چکار کنند خلاصه رفتیم و منو گلی عقب نشستیم و راه افتاد حسن همش از اینه نگاهش به گلی بود . به گلی هم گفته بودم لباس راحت بپوش میخاست شورت پاش کنه نزاشتم یه ساپورت نازک بهش دادم پاش کرد و گفت حمید اینطوری که کونم پیدا میشه گفتم خب مگه کسی هم میبینه نترس یه مانتو هم تنش کرد کیپ تنش خیلی سکسی شده بود سینه های ۸۵ ش هم داشت مانتوشو میترکوند ، حسن چشم از گلی برنمیداشت اون دوستشو هم سر راه سوار کرد یه مقداری که رفتیم دوست حسن یهویی برگشت سمت ما یه اسلحه گرفت سمت ما و گلی تا اسلحه را دید جیغ میزد و هی کمک کمک میکرد و هی التماس میکرد بهمون کاری نداشته باشه
منم الکی شلوغ کردم و اونم هی میگفت خفه شید خفه شید وگرنه یه گوله میزنم تو مغزتون بیچاره گلی داشت ازترس قالب تهی میکرد حسن گفت اگر هرچی بخواهیم بهمون بدید باهاتون کاری نداریم میزاریم برید پی کارتون اون یارو که بعد فهمیدم اسمش علی هست گفت جیغ جیغ نکن زنیکه خفه شو منم مثلا میخاستم باهاش درگیر بشم گلی دستمو کشید که کاری نکنم علی هم یه دستمال گرفت جلوی دماغم و دیگه بیهوش شدم وقتی بهوش اومدم دستو و پاهامو به صندلی بسته بودن و علی اومد جلو دم گوشم یواشکی گفت یارو من کاری ندارم برای چی اینجایی ولی من با حسن معامله کردم و این خوشگله مال ماست فهمیدی الاغ جون با سر حرفشو تائید کردم اونم یه خنده ای کرد و رفت پیش گلی اون و هم بسته بودن به یه صندلی دیگه بعد دیدم دونفر دیگه هم به غیر از حسن و علی هستند بیچاره گلی داشت از ترس میمرد یه نگاهی به حسن کردم اونم شونهاشو بالا انداخت که یعنی اونم از اومدن اون دوتای دیگه خبری نداشته بعد علی معرکه را دست گرفت و هی داد و هوار میکشید و اسلحه را سمت و منو گلی میگرفت هی تهدید میکرد بعد رفت سمت گلی دهن گلی باز بود و هی گریه میکرد و میگفت توروخدا هرچی طلا و پول داربم بردارید و بهمون کاری نداشته باشید دیگه بازی از دست منو و حسن خارج بود و صحنه گردان علی بود علی گفت خوشگله ما تورو میخاهیم گلی هم هی گریه میکرد بعد علی اومد و اسلحه رو گذاشت رو سرم و گلی را تهدید کرد که اگر خواستشونو انجام نده منو میکشه هی داد میزد و میگفت میکشمش میکشمش منم واقعا ریده بودم به خودم قرارمون اسلحه و این چیزا نبود علی به اون دوستش گفت برو دختره را لختش کن یارو رفت سمت گلی مانتوشو از تنش دراورد گلی هی میگفت توروخدا ولمون کنید التماستون میکنم بعد علی ضامن اسلحه را کشید که اماده شلیک شد گلی داد زد باشه باشه هرچی شما بخواهین من تسلیمم مارو نکشید التماستون میکنم بعد علی خندید و گفت افرین دختر خوب این شد بعد گلی را بازش کردن و بردنش تو یه اتاق دیگه حسن اومد سمت من گفت من ازت معذرت میخام نمیدونستم علی دو نفر دیگه هم میخاد بیاره با سرم اوکی دادم دهنمو باز کرد یواش بهش گفتم تو مراقب گلی باش خیلی اذیتش نکنند گفت باشه بعد گفتم بعدا منو هم ببرید توی اتاق گفت باشه حسن رفت تو اتاق و چیزی نگذشت که صدای اخ و اوخ گلی بلند شد و فهمیدم دارن میکننش دلم میخاست ببینم چطوری میکننش همش صدای اخ جون اخ جون میومد صدای ناله های گلی فقط دلم میخاست ببینم کیراشون چطوری داره کس زنمو میگاد
حسن اومد بیرون دیدم لخته و کیرشم شقه از دیدن کیرش خوشم اومد کیرش بزرگ و کلفت بود بهم گفت دارن دوست دخترتو میکنن میخاهی ببینی گفتم اره همونطور که دستام بسته بود منو برد تو اتاق دیدم یکی از دوستای علی افتاده رو زنم و داره محکم میکندش الکی یه ذره غیرتی بازی دراوردم که بیشرفا ولش کنید ولش کنید یارو که داشت میگائید برگشت و بهم خندید و دوباره میکردش یکی هم کرده بود تو دهنش داشت دهنشو میگائید علی اومد جلو بهم گفت خفه شو مرتیکه زر نزن بزار حالمونو ببریم اون دوتا دوست علی جاهاشونو عوض کردن و کیرهاشونو دیدم مال اونام کلفت و باحال بود گلی اصلا بهم نگاه نکرد و پاهاش بالابود کیر طرف رفت تو کسش و گلی هم زیرش اه و اوه میکرد اون یکی هم کرد تو دهنش هی جفتشون تلمبه میزدن سینه های سفید خوردنیش هم با هر تلمبه تو کسش موج میزد واقعا با همه وجودم داشتم لذت میبردم که زنمو دارن جرش میدن یارو چقدر محکم تو کسش میزد و گلی هم سر صداش بلند شده بود هی اخ اخ میکرد اه و اوه میکرد اونی که داشت کسشو میگائید دیگه داشت ارضا میشد که کیرشو تا ته فرو کرد تو کسش و هرچی اب من داشت ریخت تو کسش کشید بیرون علی گردنمو گرفت کشوندم جلوی کس زنم و سرمو چسبوند به کس گلی و گفت بلیسش کسکش بلیسش ابشو بخور منم داشتم کس گائیده شده زنمو میلیسیدم یه نگاهی به گلی کردم اصلا ناراحت نبود انگار داشت کیر یارو را میخورد اب منی از کسش ریخت بیرون منم اب یارو را لیسیدم و خوردم بعد علی کرد تو کسش کیر علی هم کلفت و بزرگ بود داشت جلوی چشم کس زنمو جر میداد و ناله میکرد چند دقیقه هم علی کس کرد و اونم ابشو ریخت تو کس گلی جونم و بازم دهنمو به کس زنم چسبوند اب اون هم از کس زنم لیسیدم و خوردم بعد حسن کس زنمو گائید که اونم خوب گلی رو میکرد و مستوناشو مک میزد و گلی زیرشون حسابی اه و ناله میکرد و جون جون میگفت و هی ازطون میخاست جرش بدن فهمیدم اون خوشش اومده کیر منم تو شلوارم از شقی درد گرفته بود بعد از حسن هم اون یکی دوست علی زنمو گائید همشون ابشونو تو کسش ریخته بودن اب همشونو از کس زنم لیسیده بودم دهنم مزه منی میداد ، وقتی به زنم نگاه کردم دیدم از بس گائیده شده بود لنگاش از هم باز بود و کس خوشگلش کمی قرمز و بادکرده بود لاش هنوز اب منی بود ، بعد علی به دوستاش گفت این مرتیکه رو هم لختش کنید منو هم لختم کردن کیرم پیش کیر اونا کوچیک به نظر میومد همشون منو مسخره ام میکردن و یکیشون رفت یه شیشه عرق اورد و چندتا استکان هم اورد علی رفت پیش گلی بلندش کرد
گلی منو لخت دید هیچی نگفت و دستش تو دستش علی بود علی ازش لب گرفت و کسشو میمالید به من گفت بخواب زمین منم خوابیدم به گلی گفت بشین رو دهنش اونم نشست رو دهنم و کسشو گذاشت تو دهنم منم زبونمو کردم تو کسش دستاش تو دست علی بود داشت اه اه میکرد اون دوستای علی و حسن داشتن عرق میخوردن منم که داشتم کس زنمو میلیسیدم بعد علی هم رفت پیش اونا یکی از دوستاش اومد و کیرشو جلوی زنم کرد تو دهنم و بهم گفت ساک برن کسکش منم براش کیرشو ساک زدم که شق شد و رفت سراغ گلی مدل داگی کرد تو کسش داشت محکم میگائید هی سیلی میزد رو کون سفیدش و گلی جیغ میزد موهاشو میکشید عقب و محکم کسشو میکرد یه بار هم که ارضا شده بود معلوم بود به این زودی ابش نمیومد گلی را به کمر خوابوند و کرد تو کسش و سر منو اورد جلوی کسش از نزدیک میدیدم که چه کیر کلفتی داره تو کس زنم عقب جلو میشه درمیاورد میکرد تو دهنم و میلیسیدم و میکرد تو کسش صدای اه و اوه گلی هم واقعا مست کننده بود دیگه دور دومم چهارتایی گائیدنش به گلی هم عرق دادن و خورد و مستش کرده بودن و درگه گلی مثل یه فاحشه تمام عیار شده بود و خودش میرفت رو کیر تک تکشون و بهشون کس میداد و میخندید و لذت میبرد و کس پر از ابشو میکرد تو دهنم و بهم میگفت کسکش بلیس کسمو چند ساعت همینطوری لخت تو بغلشون بهشون حال داد که هنشون از گائیدن خسته شده بودن و هر کدوم یه وری افتاده بودن کیراشون انگار نمیخاست شل بشه دیگه هیچکدومشون منو ادم حساب نمیکردندست و پاهامو باز کرده بودن رفتم یه ابی به صورتم زدم یه جغی تو دستشویی زدم کیرم درد گرفته بود هوا دیگه داشت تاریک میشد و اون دوتا دوست علی رفتن و علی و حسن مونده بودن که شب دوباره شروع کردن به کردن گلی ، گلی هم دیگه محل نمیزاشت هی رو کیر علی که زیرش خوابیده بود کس میداد و کسشو محکم میزد رو کیرش و جون جون میکرد رفتم پیش حسن یواشکی گفتم بکن تو کونش جند رو اونم گفت تو همین فکر بودم ببین چطوری کونشو بکنم رفت پشت کون گلی کونشو گرفت و از هم بازش کرد چندتا تف اب دار انداخت رو سوراخش و کیرشو هم تفی کرد و کله گنده کیرشو کرد تو کونش گلی از درد جیغی کشید ولی چون مست و پاتیل بود حال نداشت از زیر اون دوتا بکن در بره داشت بینشون حال میکرد منم رفتم جلوتر و لای کونشو میدیدم که حسن داشت تو کونش تلمبه میزد بعد علی و حسن جاشونو عوض کردن و علی از کون میگائید و حسن هم از کس گلی بهم گفت بیا کیرتو برات بخورم وای شنیدن این حرف از زن خوشگلم که دا از دو طرف گائیده میشد خیلی لذت بخش بود کیرمو میخورد بعد بهم گفت برو از کیفم قرص برام بیار نمیخام شکمم بیاد بالا رفتن دیدم تو کیفش قرص ضد بارداری هست براش بردم و دادم بهش خورد از حسن لب میگرفت و خیلی داشت لذت میبرد علی تو کونش ابشو ریخت و حسن هم بعد از علی ابش اوند و ریخت تو کسش علی بازم بهم گفت کس و کون زنمو بلیسم منم اب اون دوتارو لیسیدم بعد زنگ خونه زده شد و علی گفت برو در را باز کن اومدن کس بکنند رفتم در را باز کردم دیدم یکی از اون قبلی ها با دوتا دیگه اومدن تو خونه و نرسیده تو لخت شدن و گلی هم که سه تا کیر شق دید اخ جونی گفت و خلاصه تا صبح پنج نفری اینقدر کردنش که بیهوش ولو شده بود…
از کس و کون جرش دادن هر کدومشون شاید دو یا سه بار ابشونو تو سوراخهای زنم خالی کردن اصلا فکرشو هم نمیکردم که نقشه ام اینطوری اجرا بشه و زنم توسط پنج نفر گائیده بشه فردای اون روز حسن مارو رسوتد خونه ولی گلی از بس خسته بود توی بغل من بردمش خونه و با کمک حسن خوابوندمش رو تخت و هنوزم خواب بود حسن گفت داداش من نمیدونستم اونام میان شرمندتم گفتم عیبی نداره حسن جون مشکلی نیست حسن رفت منم بغل گلی جونم خوابیدم چند ساعت خوابیده بود وقتی بلند شد منم بیدار بودم تا منو دید زد زیر گریه و هی ازم عذر خواهی میکرد منم بغلش کردم دل داریش میدادم میگفتم عشقم تقصیر تو نبود ناراحت نباش من باهاتم عشقم هی میگفت من نباید باتو اون رفتارو میکردم من و ببخش گفتم من ازتو ناراحت نیستم عزیزم تو همه زندگی من هست خلاصه هر روز ازم عذر خواهی میکرد بلاخره تونستم اون حس شرمندگی را ازش دور کنم چن ماه بعدش که گلی حالش خوب شده بود یه شب که داشتیم سکس میکردیم ازش پرسیدم عشقم یه چیزی بگم راستشو بهم میگی گفت بگو عشقم گفتم عزیزم اون روزی که اونا میکردنت کیف کردی لذت بردی مثلا انگار خجالت بکشه گفت وای عشقم این چه سوالیه گفتم جون من راستشو بگو گفت خب راستش اولش از ترس مجبور شدم بخاطر جوننون حاضر شدم گفتم میدونم عشقم ولی وقتی با ۵ تا مرد سکس کردی چطور بود گفت اولش که اصلا بدم اومده ازشون ولی خب وقتی دیگه داشتن میکردن خب نمیشد لذت نبرد گفتم از کیر کدومشون بیشتر خوشت اومد گفت علی و حسن و مجید و یاسر و محمد خندیدم و گفتم پس انگار خیلی خوب تونستن بهت حال بدن گفت اره گفتم دوست داری بازم بهت حال بدن گلی گفت اگر تو راضی باشی اره تازه فهمیدم جندگی چه لذتی داره گفتم من شماره حسن را دارم دوست داری بهش بگم برات برنامه بزارن یه حال اساسی بکنی گفت تو چی میگی ؟ گفتم منم خوشم اومد توکه میدونی خیلی دلم میخواد کس و کونت جر بخوره گلی لبنو بوسید گفت پس بهشون بگو منم همون شب جلوی گلی به حسن اس دادم گفتم دوست دخترم دوست داره دوبلره گائیده بشه به دوستات خبر بده گلی گفت منو دوست دخترت معرفی کردی گفتم اره عشقم حسن هم جواب داد ایولا داداش دمت گرم باشه زودی بهت خبر میدم ، خلاصه اینطوری شد که زنمو جنده کردم الان به غیر از حسن و علی و دوستاش سکس ضربدری هم میکنیم و منم تونستم با دیگر زنها حال کنم ولی گلی دیگه از این رو به اون رو شده و یه جنده تمام عیار شده .
نوشته: حمید
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید