این داستان تقدیم به شما

سلام
من 35 سالمه مجردم پسر داداشم 36 ساله که 9 ساله ازدواج کرده زنش زیباترین زن فامیله خیلی ازش خوشم می اومد پیش شوهرش روسری سرش می کرد لباس #گشاد می پوشید ولی تا شوهره می رفت روسرشو ور میداشت اگر من میرفتم خونشون شوهرش نبود لباسهای تحریک کننده که همه برجستگیهای و فرورفتگیهای زیبای بدنش را تماشای من میگذاشت یه روز پیش شوهرش گوشواره اش به موهاش پیچ خورده بود داد درش بیاره گفت بده عمو با سلیقه است در بیاره کار من نیست
من مشغول شدم از اون روز دیگه پیش شوهرشم بدون روسری و گاهی بدون دامن با شلوار جین می گشت که دلمو آب می کرد
5 سال از ازدواجشون می گذشت بچه هم نداشتن رویا 11 سال کوچکتر از شوهرش بود پرسیدم رویا میدونی 24 اسفند سالگرد ازدواجتونه ؟ گفت هیییی عمو مگه این میدونه #سالگرد یا تولد چیه فکر کردی مثل خودته تولد همه فامیل و مناسبت ها را تبریک بگی 21 اسفند بود یادمه گفتم حالا که یادتون انداختم جشن بگیرید دعوتم کنید تا سوپرایزتون کنم
رویا شوهرشو راضی کرد 24 اسفند جشن کوچولویی بگیرند چند نفرم از نزدیکان دعوت کنند
 
کیکشو من سفارش کردم عصر 24 اسفند با #کیک رفتم خونشون رفتم تو که رویا با تاپ و شلوار چسب که خط کصش مشخص معلوم بود اومد کیک گرفت فقط شوهرش بود خودش گفتم مهمونا کو ناصر گفت رو نکردیم دعوت کنیم فقط نسرین وما سه نفره جشن می گیریم
کیک و میزشو منو ناصر تزیین کردیم رویا غیبش زده بود که دیدم وااای چه می بینم یه پیرن مجلسی زرشگی پوشیده بغل رونش تا باسنش باز شورتش معلومه ناصر گفت رویا میزاشتی تا نسرین هم می اومد این لباسو می پوشیدی سوپرایزشون کنی رویا همش دور و تیرس چشای من مانور میداد کاری می کرد حتی کصشو چندبار زیر شورت سفید نازکش دیدم باسنش که تابلو بود کیرم رد کرده بودم بغل رونم که نسرین زنگ زد با آژانس میخا بیاد ماشینش جلوش پارک کردن
رویا گفت الان ناصر میفرستم میاد دنبالت نگفته ناصر راه افتاد
از پارک در نیومده رویا دستشو اورد رو کیرم که داشت میترکوند منم لبمو لذاشتم رو لباش دِبخور
چرخید زیپ لباسشو تا رو باسنش دادم پایین دیگه لب تخت بودیم که رویا فقط شورت تنش بود کمربند منم باز کرده بود با تکانی شورت و شلوارمو دادم پایین پیرنمو تا دکمه هاشو باز کنم رویا از تنم در اورد
خودشو انداخت رو تخت گفت پاره ام کن با اون کیر خوشگلت. کیرم مثل یه #گوشکوب گنده داشت تقلا میزد کص رویا را داغون کنه
شورتشو در اوردم خوابیدم روش خوردن سینه هاشو خودمو کمی دادم بالا تا کیرم جفت شد دهن کصش
با یک حرکت نصف بیشترش تو کص رویا عروسم خوشگل داداشم زن پسر داداشم ناصر بود
میدونستم تا ناصر بیاد حداقل یکساعت وقت هست دقعه اول زود اب هردو مون هم اومد

 
دفعه دوم نیم ساعت طول کشید تا ابمو ریختم تو کصش رویا سه بار ارضا شد من دو بار #رژ و لباسشو مرتب کرد جلو میز توالت داشت رژ می زد کونشو داده بود عقب هنوز زیپ پیرنش پایین بود هوس کردم برای سومین بار سر پا با در اوردن دوباره پیراهنش از عقب کصشو گاییدم تا صدای ماشین ناصر اومد آبمو ریختم تو کص ناز و تنگ و اکبندش
پیراهنو پوشید زیپشو دادم بالا خودمم رفتم توالت تا اومدم بیرون نسرین و ناصر (خواهر و برادر) مشغول خوردن شیرینی بودند رویا هم مثل پرنسس ها نشسته روبرویشون به کصی که داده بود فکر می کرد از اون سال رویا زیر خوابم هست تازه سه ماهه آبستنه که از آب کیر من ابستن شده ناصر روماتیس داره ماهی یکبارم نمیتونه بکنه ناصر از گاییده شدن زنش با کیر من لذت می بره براش اوایل خجالت داشت تا به دستور رویا یک روز عصر که با ناصر رو تخت خوابیده بودند بمن اس داد بیا بالا در خونه ام بازه ناصر دوس داره منو پیشش بکنی تا رفتم ناصر مثلا خواب بود تا با رویا #مشغول شدیم چشاشو باز کرد با لذت گفت بکووونش عمووو خیلی کیرت سالاره از اون تاریخ واحد من اغلب خالیه منو رویا تو بغل همیم بعضی وقتا ناصرم میاد تماشای کص دادن زنش به من خیلی وقتا #کیرمو می گیره رد می کنه تو کص زنش چه لذتی هم میبره

 
زن خوشگل برای یکی حیفه …

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *