این داستان تقدیم به شما
سلام اسمم #امیر هست سی و پنج سالم متاهل هستم و یه بچه دارم دختر و هفت سال ازدواج کردم و زندگی متوسطی با ارامش دارم قدم ۱۷۵وزنم ۷۲وکیرم بین ۱۷/۱۸ و کلفتی متوسط به بالا دارم. قضیه از این قرار من با برادرم همکاریم و مغازه من و اون تو یه پاساژ و باهم رابطه کاریم زیاد.
تقریبا ۲سال پیش هی این زن داداش ما به اسم سمیرا هی زن میزد به من و امار خان داداش میگرفت که با #منشی هست با کسی زن میاد میره از چرت و پرتا ما هم امار نمیدادیم ولی این داداش ما از منشی تا مشتری های خانم که پا میدادن دست رد به سینه اشون نمیزد. یه بارم خانم اورده بود خونه که مچشو گرفته بود ولی من نمیدونم اونای که میکرد خدای هیکل زنش خیلی سرتر بود #سمیرا یه پوست تقریبا برنزه با فیس معمولی قد حدود ۱۷۰وزن ۵۹ با سینه اناری ۷۵ سفت و به باسن واقعا جنیفری و ۴۲ سن.
حدود سه چهار ماه بود هی زنگ میزد و دیگه اخری میگفت از بس با من سکس نمیکنه دارم دیونه میشم فقط ماه دو بار یا یه بار بامن (من تو دلم میگفتم از بسه اینجا میکنه دیگه کمر برای تو نداره)
اخری بهش میگفتم طرز لباس تو عوض کن خودت بهش گیر بده که سمیرا یه روز گفت شب لخت شدم براش خوردم که در این هی دعوام کرده حال ندارم. بعد از دهنش پرید من انقدر تو فشارم اگر تو خیابون کسی بهم گیر شاید نتونم خودم کنترل کنم و گفت تو شاهد باش و قطع کرد.
وقتی قطع کرد من به فکر فرو رفتم گفتم برم به داداشم بگم گفتم شاید بگه به تو چه و شایدم اصلا بگه تو با سمیرا رابطه داری تو همین شش و بش بودم که یه دفعه گفتم این میخواد به غریبه بده چرا من نکنم اونم عقلم میگفت راضی که به من میگه.
فرداش با موتور اومد سر کار چون موتور راه فرار بهتری از ماشین داره و ماشین تابلوتر.
ساعت ۱۰زنگ زدم به سمیرا گفتم میخوام بیام خونه تون و صحبت کنم مشکلی نیست گفتم به کسی هم نگو حتی علی شوهرت
گفت بیا فقط اراد ساعت یک از مدرسه چون گفتی به علی نگو ساعت اومدن اراد و گفتم منم گفتم پس الان میام پیشت صحبت کنیم.
قبل زنگ یه نصف ترا انداختم بالا یه #کاندم ۳ تایی خریده بودم به شاگردم گفتم میرم مالیات میام و گوله رفتم خونه شون پاییز بود زنگ زدم رفتم بالا دم واحد رسیدم زنگ زدم اومد سمیرا در رو باز کرد یه ارایش خیلی معمولی با یه تی شرت معمولی و یه دامن بلند اومد در رو باز کرد دست دادم و رفت تو دیدم با حوله سرشو بسته و تازه حموم بود گفت یه چای بیارم دستات یخ زده از سرما وقتی اورد مبل بقلی من نشست بعد حال واحوال ازش پرسیدم سمیرا دیروز از حرفت چی بود که گفتی یه دفعه دیدم زد زیر گریه به خدا من دارم دیونه میشم هرچی به علی میگم بهم محل نمیزاره چطور خودش عشق و حالشو بکن ولی برای من حال نداره و پرید بغلم و شروع کرد به گریه کردن من احساس دارم و نیاز دارم من سمت گوشش بوس کردم گفتم یه چیزی میگم بین خودمون باشه اگر من باهات سکس کنم به کسی نمیگی و بی خیال مردای بیرون میشی که دیدم یه دفعه لباشو چسبوند به لبم و من لب گرفتم حدود چند دقیقه لب گرفتیم که همون جور بغلش کردم بردم رو تختشون و پرتش کردم رو تخت فقط نفهمیدم کی لخت تو بغل هم هستیم که یه دفعه ۶۹شدیم وای چقدر خوردیم که دیدم سمیرا میگه وای خدا چقدر کسم کیر میخواد و تکرار کرد و بعد چند لحظه ساکت شد و ارضا شد بعد گفت جان من بکن توش وقتی کردم واقعا با انکه طبیعی زایمان کرده بود ولی خیلی تنگ بود من پاهاش داده بودم بالا حالا نزن کی صدای شاالاپ شلوپ برخورد کیرم با کسش خونه رو ورداشته بود که گفتم سمیرا با رو کیرم بشین وقتی نشست تو چشام نگاه میکرد و ریز ریز گریه میکرد و بالا پایین میشد که من کشیدمش رو خودم بغلش کردم و نوازش میکردم و اروم زیرش تلمبه میزدم که دستم به کونش خورد واقعا مثل جنیفر بود و نرم که گفتم کون میخوام که دارم ارضا میشم و من ادامه دادم و یه دفعه چند تا نفس عمیق کشید و حرکت نکرد.
من از کسش در اوردم بغلش کردم یه ذره #نوازش کردم وقتی دستم خورد به کسش دیدم تمام کسش و لای پاش خیس خیس انگار خودش شسته یه دفعه چشاش باز کرد گفت با اونکه ندادم کون تا حال ولی بهش میدم بریم حموم اونجا بدم رفتیم حموم اب وان باز کرد پر کنه که یه دیدم تو وسایل حموم روغن بدن دارن وای برداشتم گفتم بخواب کف حموم روغن خالی کردم رو کمرش بعد با دست رو بدنش پخش کردم رو کون وای نمیدونی بدن برنزه با روغن بمالی بعد زیر نور چه درخشش و زیبای داره بعد یه انگشتی و دو انگشتی و بعد سه انگشتی کونش باز کردم روغن م به کیرم زدم بعد کلش اروم اروم جا کردم فقط گفتم شل کن و اروم نفس عمیق بکش حدود ۵دقیقه طول کشید که کامل جا کنم و جا باز کن کونش وقتی دردش خوابید و کمی اروم شد شروع کردم تلمبه زدن حدود دو سه دقیقه بعد ابم اومد و همرو ریختم تو کونش واز سمیرا تشکر کردم و همو شستیم و حدود ۱۲/۳۰ بود که از حموم اومدیم و من سریع رفتم مغازه الان دو سال من شدم در اصل شوهر اول سمیرا و تقریبا ماهی سه چهار بار سکس داریم ممنون تمام داستان یه واقعیت تلخ برای جامعه و شیرین برای من ولی اصلا تو سکس برای زنم کم نمیزارم چون اولویت اول اون و به سمیرام اینو گفتم.
نوشته: #برادرشوهر کیر کلفت
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید