داستان سکسی تقدیم به شما
سلام اول از خودم بگم یه زن حدود ۳۰ ساله با پوست سفید و سینه های ۸۰ روزهای سختی رو پشت سر میذاشتم خیلی ویران کننده شوهرم رو برای چک به زندان انداخته بودن و من هر روز از این دادگاه به اون دادگاه بودم عاشقانه شوهرم رو دوست داشتم مرد خیلی خوبی بود ولی چون برای کرونا همه جا تعطیل شده بود شوهرم که اسمش حمید بود نتونست لباسهای مغازه رو بفروشه و هی نزول کرد ولی آخرش انداختنش زندان
هوا گرم بود و کلافه بودم از این همه بدبختی و گرما و این شعبه و اون شعبه رفتم خونه همسایه رو در زدم و بچه ام که پیش اونا بود رو آوردم خونه زودی پریدم حموم پسرم ۳ ساله ام هم بردم و مشغول شستنش شدم یه دفعه سرش رو برد روی سینه ام و شروع کرد مک زدن یک سالی بود از شیر گرفته بودمش ولی خیلی دوست داشت سینه ام رو مک بزنه یه دفعه یه جوری شدم چندین ماه منه سکسی شهوتی سکس نداشتم واقعا تحت فشار بودم خیلی دلم سکس میخواست مهران هنوز داشت سینه هام رو میخورد منم غرق در افکار خودم بودم که چه روزهایی تو این حموم حمید منو میکرد تا چند سال اول هر روز بود د حتی ماه های اول روزی ۲ بار بود یه دفعه احساس گناه کردم که با خوردن پسرم دارم حال میکنم اونو سرش رو گرم کردم به آب بازی د خودم برگشتم پشت اون که نبینه شروع کردم کس خودم رو دست زدم و سینه ام هم که یکی ش رو فشار میدادم ولی فایده نداشت که نداشت
خلاصه بدتر کلافه شدم و ارضا نشدم در حال خفگی بودم از شدت کلافگی و عدم ارضا شدن خلاصه رفتم بیرون از حمام و بچه رو روی تخت خوابوندم رفتم نهار بخورم دیدم حوله تنمه سریع یه سوتین و یه پیرهن پوشیدم رفتم برای نهار خیلی گرسنه بودم صدای زنگ در آمد تند تند زنگ میزد بدو خودم رو رسوندم به در دیدم پروین خانوم با پسرش مهدی آمده در رو باز کردم شروع کرد به گریه که برادر شوهرم تصادف کرده باید بریم شهرستان خواستم مهدی بیاد اینجا تا فردا که بره امتحان بده و باباش میاد میبرش منم گفتم قدمش روی چشم من بیا تو عزیزم اونم با خجالت و ناراحتی از این وضع امد داخل خیلی پسر خوشگل و مودبی بود حدودا ۱۵ یا ۱۶ ساله بود موهای بوری داشت و قدش در حد خودم بود شاید کمتر از من بود چند سانتی بهش گفتم ناهار خوردی مهدی جون گفت آره خاله با من رابطه اش خوب بود از بچگی میامد بغلم باهاش بازی میکردم شروع کردم به ناهار خوردن اونم در زاویه جلو من روی مبل با موبایلش بازی میکرد منم غذا میخوردم خیلی گرسنه بودم تموم که شد چشم به مهدی افتاد از نگاهش فهمیدم که داره دید میزنه منو خودم رو نگاه کردم دیدم وای بر من پیراهن من تا زیر خط سینه بازه فقط دو یا سه دکمه از پایین بسته بود سینه هام و سوتینم معلوم بود یکی از سینه هام کنار رفته بود و نصفش بیرون زده بود سریع خودم رو درست کردم و همه رو بستم یه ظرف میوه برای مهدی بردم دیدم بچه سرخ شده از خجالت و سرش پایینه فهمیدم چه گندی زدم ولی با خودم گفتم این بالغ نشده که هنوز ۱۵ یا ۱۶ است خلاصه ماهواره رو روشن کردم بهش گفتم راحت باش عزیزم برای خودن من روی مبل راحتی دراز بکشم کنترل رو دادم دستش گفتم برای خودت ببین منم دراز کشیدم سرم به مبل نرسیده بود خوابم برد بعد از چه مدت ش رو نمیدونم گه خوابیدم ولی منگ بودم خواب و بیدار بودم که احساس کردم دکمه پیرهنم داره باز میشه تو دنیایی خودم گفتن حتما پسرم داره باز ور میره با سینه هام اصلا مهدی یا م رفته بود باز خوابم برد و سنگین شدم و باز صدای نفسهای یکی زیر گلوم بود دیگه فهمیدم که مهدی داره بین سینه هام رو بو میکشه و دکمه های بالایی رو باز کرده و تند تند عکس میگیره از سینه و بدنم یه لحظه کفری شدم گفتم بزنم تو گوشش ولی به خودم امدم گفتم شاید لا عکسها اذیتم کنه ولی مراعات کنم ببینم چه میکنه ک نذارم بفهمه بیدارم تو همین حال و هوا بودم که کامل دکمه ها رو باز کرد دامنم رو بالا زد و یواش و آروم شرتم رو پایین آورد و با ترس و لرز بینیش رو کسم گذاشت تمام وجودم ترس بود و نفرت دلم میخواست پاره اش کنم ولی میترسیدم از عکسها تو هم حال و احوال دیدم به زور زبانش رو کنار شرتم به نزدیک کسم برد و ته رانم رو لیس میزد لذت و خشم و نفرت و حس بد خیانت رو همه با هم داشتم با اون حالی که من داشتم دیوانه وار دوست داشتم کسم خورده بشه خدایا چه کار کنم دیگه نمیتونستم برگردم از این وضع چون خیلی عالی شرتم رو پایین آورده بود و لیس میزد کسم رو وای خدای من یک ساعت پیش در حال مرگ بودم برای سکس و الان یکی کسم رو میخورد آب کسم راه گرفته بود ولی همچنان
لیس میزد این لعنتی دیگه فهمیده بود که من بیدارم دستش رو به سوتینم رسوند و یکی از سینه ها رو در آورد و شروع کرد نوک سینه ام رو لمس کردن و فشار دادن هر ثانیه به اوج نزدیک تر میشدم اونم بیشتر لیس میزد دیگه داشتم میمردم بعد از ۳ ماه این خیلی عالی بود برای من با دست پشت کله اش رو فشار دادم به کسم و بعد از چند لیس تمام آب کسم رو خالی کردم تو دهنش و تمام شد این ارضا جنسی میلرزیدم و آه میکشیدم چشمام رو بعد از چند دقیقه آه و اوه باز کردم دیدم بیچاره مهدی هنوز داره میلیسه برام
هم خوشم میامد هم دلم میخواست بزنمش که چرا این کار رو کرد
سرش رو بالا آوردم گفتم بیشعور بی خانواده چرا بهم دست زدی گفت غلط کردم گه خوردم ترس تمام وجودش رو گرفته بود دلم سوخت براش بهش گفتم سینه هام رو دربیار اونم چشمی گفت و شروع کردن به درآوردن سوتینم گفتم بخور سینه هام رو شروع کرد لیسیدن خدا دنیا رو بهش داده بود به حال خودم تاسف میخوردم که سینه هام دست این بچه است کلی دلم نمیآمد بی ارضا بره چون حتم داشتم عکس گرفته از من گفتم شلوارت رو دربیار فورا لخت شد کیر ۱۳ تا ۱۵ سانتی داشت گفتم بذار روی کسم و سینه هام رو بخور اونم گفت چشم باز حال میکردم ولی زود حالم بد شد عذاب وجدان گرفتم برای شوهرم گفتم سریع تمومش کن اونم کیرش کرد تو کسم با چند تا تلمبه سریع کیرش رو در آورد و آبش ریخت روم .دلم میخواست بزنمش کثافت رو آب نجسش ریخت روم با حرص گفتم بی شرف چرا ریختی روم اونم هول شد فورا پیرهنش رو انداخت ردش پاکش کرد بلند شدم یه سیله آب دار زدم تو گوشش گفتم تخم سگ چرا بهم دست زدی بیشرف دزد ناموس
ترسیده بود خیلی ریده بود
گفتم گوشیت رو گو دیدم داشته فیلم میگرفته
وای خدای من دنیا رو سرم خراب شد
تمام فیلمها رو پاک کردم البته سریع موبایلش رو گرفتم پریدم تو حمام بعد از دوش گرفتن و گریه شدید و عذاب وجدان سخت همه اطلاعات گوشیش رو پاک کردم و رم گوشیش رو برداشتم گفتم بازیابی نکنه و باز دلم آرام نگرفت گوشیش انداختم تو تشت آب نیم ساعت ماند بعد بهش دادم گفتم اینم تنبیه که دیگه از ناموس کسی فیلم نگیری بی شرف
به خدا مجبور بودم خیلی میترسیدم فیلم ها لو بره اخرشم تو همین اوقات پسرم بیدار شد و به مهدی گفتم حواست رو تا فردا جمع کن میکشمت
دست از پا خطا کنی اونم سرش پایین بود همش
نوشته: مهسا
نوشته های مرتبط:
جر دادن کس و کون زنِ خواننده مشهور شهر در شب احیاء
هدیه زنِ فاعل
سکس با زنِ همسایه قدیمی
گی با همکلاسی مومن
زندایی مومن
مومن قبل ازدواج و سکس های بیشمار بعداز ازدواج (۲)
مومن قبل ازدواج و سکس های بیشمار بعد از ازدواج (۱)
پرده زنی دختر مومن
سکس با دختر خاله با حجاب و مومن
سکس اتفاقی با زن مومن دوستم
زندایی شادی سکسی خودم
هلیا دختر سکسی
یه خاطره کوچولو کمی سکسی
تیپ سکسی زنم (۲)
سکس با خواهرزنم شهین شهوتی و سکسی
خانوم خیاط سکسی
خواب سکسی
دیوانه ی سکسی
زمستون سکسی تو پارک
خاطرات سکسی محمد (۲)
زن سکسی کیان
همسر سکسی من پریناز (۲)
خواهرزن سکسی و ناز من
سکسی که به پشیمانی ختم شد (۳)
رستوران سکسی
دراکولایی در یک مخصمه سکسی
بهترین سکسی که داشتم
سکسی که اصلا فکرش نمیکردم اتفاق بیوفته (۱)
سکسی پر از درد
اولین تجربه سکسی بعد از ازدواج (۵ و پایانی)
معلم سکسی دبیرستانم
اولین تجربه سکسی بعد از ازدواج (۳)
اولین تجربه سکسی من بعد از ازدواج (۱)
سرگذشت سکسی سانی (۱)
بهترین سکسی که داشتم (۱)
خاطرات سکسی شیدا (۱)
مشتری سکسی (۴)
مشتری سکسی (۳)
کنجکاوی سکسی دوران کودکی
مشتری سکسی (۲)
مشتری سکسی (۱)
پارتی سکسی همکلاسیهای دانشگاه
اولین سکسی که به یه اتفاق قشنگ انجامید
مهیار و قرارهای سکسی بعد از کلاس با فرهاد
اولین تجربه سکسی امیر
سکسی که به عشق تبدیل شد
تو جوجه سکسی خودمی
روزی روزگاری در مدرسه ی سکسی (۱)
چادری سکسی
سکسی ترین چادری متاهل
تغییر روحیات سکسی گی
زندگی سکسی پیچیده من
کافی شاپ سکسی و میسترس اینستایی (۱)
همکار معصوم و سکسی
شعر سکسی در وصف خاله التا
نیمهی سکسی وجود
فلسفه سکسی (۱)
خواهرزن سکسی من (۲)
خاله ی فوق سکسی
زجر از بی سکسی
سکسی در اعماق جنگل
خیلی سکسی نبودیم (۱)
سکسی وحشیانه حقم بود؟
مادرزن سکسی داماد وحشی
ساناز خاله ی فوق سکسی
یه تجربه سکسی جالب
خاطرات سکسی مهران (۱)
مثلث سکسی
زندگی سکسی فاطی (۴ و پایانی)
زندگی سکسی فاطی (۲)
زندگی سکسی فاطی (۱)
دلبرک سکسی من
سکسی که قصد انجامش رو نداشتم (۱)
اولین تجربه سکسی کیا
زن باید سکسی باشه
ماساژ سکسی زنم
گی با سکسی ترین فرد مدرسه
اولین خاطره سکسی من
نوستالژی سکسی
بهترین خاطره سکسی زندگیم
ماساژ سکسی
هم کلاسی خوشگل و سکسی
اولین تجربه های سکسی من (۲)
سکس با مادر فوق سکسی دوس دخترم
سفر سکسی به شیراز (صوتی)
اولین تجربه ی سکسی پویا
زن سکسی من
دختر باجناق و سکسی عالی
دختر سکسی همسایه
سکسی دوباره با دوست دختر قدیمی
خاطرات سکسی گلناز
سردرگمی سکسی
داستان سکسی مامان ناهید (۱)
زندگی غیرمشترک سکسی (۲)
زندگی غیرمشترک سکسی (۱)
تابستون سکسی
سکسی که سکس نبود
گی با عموی سکسی
میترا زندایی سکسی
عذاب وجدان سکسی
سرنوشت – خاطرات سکسی بهناز (1)
داستان سکسی مامان مهربون
بهار بهترین زن سکسی زندگیم
زندگی سکسی من و محبوبه
لذتی که تو هیچ سکسی تکرار نشد
عاشقانه های سکسی
پروژه پایان ترم سکسی من
شروع زندگی سکسی من
بهترین شرکای سکسی
روز بارونی و برکت بارون سکسی
پیامک های سکسی من و دوست پسر سابقم
سفر سکسی به ماورا
ماجرای سکسی با خاله
سکسی که منجربه حاملگی شد
اولین سکسی که با دختر داشتم
عشق سکسی، سکس عشقی
اشعاری سکسی از عبید زاکانی
جلاق الدین و چراغ سکسی (طنز)
فافا سکسی الهه پاکی (1)
خالم سکسی بود
زندگی سکسی من و همسرم فرشته جون (1)
سکسی که باعث شد دنیام عوض بشه
سکسی که باعث آبروریزی شد
اولین تجربه سکسی من
داستان های سکسی و دردناک مامانم
بهسای سکسی من
مستأجر سکسی من
سکسی بعد از کنکور 90
خاطرات سکسی پر خطر من -۲
زندگی سکسی من و مامان
انتقام سکسی
سکسی اما شاعرانه (شعر)
سکس با مرجانه سکسی
زندگی سکسی من (۲)
آموزش سکسی من (۱)
جوانی پاشا سکسی (۱)
خاطرات سکسی من با مامان
خاطره سکسی شاعر
داستان سکسی قدیمی آویزون بانام سپیده خانم زن آقا مرتضی
انجمن سکسی کیر تو کس ابر سه
انجمن سکسی کیر تو کس ابر چهارده
استاد عشق 21 (سکسی )
استاد عشق 22(نیمه سکسی -قسمت آخر)
انجمن سکسی کیر تو کس ابر هفده
انجمن سکسی کیر تو کس ابر بیست ودو
انجمن سکسی کیر تو کس ابر بیست وپنج
انجمن سکسی کیر تو کس ابر پنج
انجمن سکسی کیر تو کس ابر بیست وسه
انجمن سکسی کیر تو کس ابر ده
انجمن سکسی کیر تو کس ابر دوازده
اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
دیدگاهتان را بنویسید